یادی از قاسم سرویها، شاعر فقید آیینی مشهد | شاعر سروهای جاویدان

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ شب محرم است. در حرم و کوچه پس کوچه‌های اطرافش، هر چند قدم صدای نوحه عوض می‌شود. از حیاط کوچک یک خانه، از حسینیه‌ای در کوچه‌های تنگ و تاریک، از شبستان قدیمی یک مسجد و... از هر سو نوحه‌ای بلند می‌شود. در یکی از همین شب ها، انجمن ادبی رضوی در حرم مطهر برقرار است.

شاعران جوان دور تا دور نشسته‌اند و نوبت خواندن می‌چرخد. وسط مجلس، مردی آرام و متین نشسته است که همه او را می‌شناسند. فضا، فضای شعر آیینی مشهد است، شهری که شعر مذهبی در آن فقط یک ژانر ادبی نیست، بخشی از بافت زندگی روزمره است.

امشب یکی از شاعران جوان چند بیت در مدح امام حسین (ع) می‌خواند و وقتی مجلس تمام می‌شود، «قاسم سرویها» به او نزدیک می‌شود و چند واژه را عوض می‌کند و نشان می‌دهد چطور می‌شود با همان مضمون، زبان را دقیق‌تر و شفاف‌تر کرد. در محافل ادبی، از او به عنوان کسی یاد می‌شود که پایش را از مرثیه‌های تکراری فراتر گذاشته و سراغ متن‌های اصلی رفته است. منظوم کردن «خطبه منای امام حسین (ع)» یکی از کار‌های شاخص اوست. خطبه‌ای طولانی و پرمحتوا که امام در حج ایراد کرده و درباره مسئولیت عالمان و نخبگان در برابر ظلم سخن گفته است.

سرویها این خطبه را بندبه بند به شعر درآورده، طوری که مداح بتواند آن را در هیئت بخواند و عزادار، در میانه اشک، بخشی از متن تاریخی عاشورا را بشنود. اینجا شعر، فقط سوگ نامه نیست؛ کلاس درس بی واسطه‌ای است که روی شانه نوحه سوار می‌شود. در مشهد، خیلی‌ها شعر آیینی می‌گویند، اما معدود کسانی مثل او هستند که هم در متن مناسبات فرهنگی شهر قرار دارند و هم در متن سنت دینی و تفسیری.

یادی از قاسم سرویها، شاعر فقید آیینی مشهد | شاعر سروهای جاویدان

«دادم سه پسر، شهید و مفقود و اسیر»

سال‌ها پیش از این شب ها، حاج قاسم در خانواده‌ای ساده بزرگ می‌شود. تا کلاس سوم دبستان بیشتر درس نمی‌خواند و بعد، به خاطر شرایط سخت روزگار، در نانوایی پدر مشغول کار می‌شود. روز‌ها را با بوی نان و تنور و شب‌ها را با خستگی سرمی کند، اما این پایان قصه درس خواندن او نیست. شانزده سالگی که می‌رسد، دوباره شوق تحصیل به سراغش می‌آید.

درس را از سر می‌گیرد، دیپلم می‌گیرد و راهی را باز می‌کند که بعد‌ها به دانشگاه و رشته الهیات ختم می‌شود. بیست و چندسالگی، با اجازه‌ای که از آیت ا... العظمی بروجردی می‌گیرد، معلم دبستان می‌شود. یعنی مردی که تا چند سال قبل در نانوایی کار می‌کرد، حالا پای تخته می‌ایستد و الفبا یاد می‌دهد. در همان سال ها، ذوق شعر در او جوانه می‌زند.

رباعی و غزل و قصیده می‌گوید و طبیعی است که با آن زمینه مذهبی، بیشتر سروده هایش می‌رود سمت مدح اهل بیت (ع). کسی که از یک مدرسه کوچک شروع کرد، حالا زبان عربی و معارف دینی را جدی و دانشگاهی دنبال می‌کند. اهل دیدار با عالمان بزرگ است. بار‌ها در محضر علامه امینی، صاحب «الغدیر» شعر می‌خواند و تشویق می‌شود. همین تشویق‌ها او را مطمئن می‌کند که شاعری را نباید رها کند. برعکس، باید آن را به ابزار نقل معارف اهل بیت

تبدیل کند. در مشهد، با شاعران مذهبی دیگر آشنا می‌شود، به حلقه‌های ادبی راه پیدا می‌کند و کم کم به یکی از چهره‌های معتبر این جمع تبدیل می‌شود. بعد از سال‌ها معلمی، در سال ۱۳۶۰ از آموزش و پرورش به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان منتقل می‌شود و به عنوان اولین مدیرکل ارشاد خراسان پس از انقلاب، مسئولیت سنگینی بر دوش می‌گیرد.

در همان سال هاست که شعر در مشهد، زیر سایه او و همراهی چهره‌های دیگر، رونق تازه‌ای پیدا می‌کند. او سه پسر دارد که هر سه پایشان به جبهه باز می‌شود. فرزند ارشدش، در سال ۱۳۶۰ در دفاع مقدس شهید می‌شود. محمدهادی، پسر بیست ساله اش، در عملیات خیبر مفقودالاثر می‌شود و سال‌ها بعد، در تفحص، پیکرش پیدا و در سال ۱۳۷۵ به خاک سپرده می‌شود. 

محمدکمال، سومین پسر، به اسارت دشمن درمی آید و در تابستان ۱۳۶۹ همراه دیگر آزادگان به میهن برمی گردد. مردی که بعد‌ها عضو شورای شهر مشهد می‌شود. سروی‌ها خودش درباره این سه پسر می‌گوید «دادم سه پسر؛ شهید و مفقود و اسیر» و در همین یک مصرع کوتاه، تاریخ خانوادگی اش را خلاصه می‌کند.

{$sepehr_key_176594}

انعکاس دو داغ

بعد از چند سال مدیریت در ارشاد خراسان، در سال ۱۳۶۲ بازنشسته شد. مدتی به عنوان معاون اداری و مالی در دانشگاه تازه تأسیس علوم اسلامی رضوی خدمت کرد و هم زمان حضورش در انجمن‌های ادبی و جلسات شعر ادامه داشت. در انجمن ادبی رضوی در حرم، در کنار چهره هایی، چون استاد صاحبکار، استاد کمال و استاد خسرو، یکی از ستون‌های شعر آیینی خراسان به شمار می‌رفت. دقت نظرش در شعر، تسلطش بر قرآن و معارف دینی و نفس گرمش در نقد و تشویق، جلسات را برای نسل جوان شاعر به مدرسه‌ای زنده تبدیل کرده بود.

سروی‌ها سرانجام، در ۴دی ۱۳۹۱، از دنیا رفت و پیکرش در بهشت رضا (ع) و در کنار مزار دو فرزند شهیدش به خاک سپرده شد.

مهمان ویژه ابوالشهیدین

مرحوم سروی‌ها از همراهان ادبی و فکری آیت ا... خامنه‌ای در مشهد به شمار می‌آمد و رهبر معظم انقلاب، چه در دوران زندگی در مشهد و چه بعد‌ها در دوره ریاست جمهوری و رهبری، بار‌ها به منزل سروی‌ها رفت وآمد کرد. در سال ۱۳۶۷، بخشی از سروده هایش درباره جبهه، جنگ و شهادت در مجموعه‌ای به نام «سروستان» منتشر شد. کتابی که تصویری از دل شاعرانه او در رویارویی با جنگ ارائه و نشان می‌داد که داغ دو پسر، چگونه در زبانش انعکاس یافته است.

یادی از قاسم سرویها، شاعر فقید آیینی مشهد | شاعر سروهای جاویدان

جان فدای آن که جان عالمی قربان اوست‌
ما سوی اللّه جلوه‌ای از چهره‌ی تابان اوست

نام او باشد حسین و نور بخش ما سوی‌
خلق عالم در دو عالم واله و حیران اوست

جان پیغمبر، عزیز فاطمه، شبل علی‌
حجّة اللّه است و جان عالمی قربان اوست

مظهر پروردگار و مظهر اسماء ذات‌
سرّ یزدان است و قرآن بهترین برهان اوست

تشنه لب جان داد چون در راه یزدان زین سبب‌
جان عالم تشنه‌ی لعل لب عطشان اوست

بهر این امّت سفینه‌ی نوح و مصباح الهدی است‌
قلزم الطاف یزدان، بحر بی‌پایان اوست

راحت و آسوده است از وحشت روز قیام
آن که چون «سروی» به عالم دست بر دامان اوست

قاسم سرویها