به گزارش شهرآرانیوز، تأثیرگذارترین افراد در زندگی هر کودک، والدین او هستند؛ هرکدام با نقشی متفاوت و تعیینکننده. با این حال، در بیشتر گفتوگوها و تحلیلها، نقش مادر پررنگتر دیده میشود و نقش پدر کمتر مورد توجه قرار میگیرد. این در حالی است که برای دختران، پدر جایگاهی خاص دارد؛ او نخستین مرد زندگی است و همین موضوع، رابطه پدر و دختر را به یکی از مهمترین روابط عاطفی تبدیل میکند.
در فرهنگ شرقی، پدر اغلب در نقش نانآور خانواده تعریف شده و مسئولیت تربیت فرزندان بیشتر بر دوش مادر گذاشته شده است. این تقسیم سنتی نقشها باعث شده مشارکت عاطفی و تربیتی پدران کمرنگتر باشد و الگوی مشخصی برای رابطه پدر و دختر شکل نگیرد.
روانشناسان معتقدند رابطه پدر و دختر تأثیر مستقیمی بر آینده عاطفی دختر دارد؛ از اعتمادبهنفس گرفته تا انتخاب همسر. بسیاری از دختران، آگاهانه یا ناخودآگاه، پدرشان را الگوی انتخاب شریک زندگی قرار میدهند و برخی دیگر درست در نقطه مقابل آن حرکت میکنند. تأیید پدر، حتی در سادهترین شکل مثل تعریف از ظاهر یا توانمندیها، میتواند برای یک دختر بسیار تعیینکننده باشد.
با همین نگاه، سراغ چند دختر رفتهایم تا از رابطهشان با پدرانشان بگویند؛ روایتهایی صمیمی، صادقانه و گاه پر از تناقض.
زهرا، ۲۱ ساله، میگوید چالشهایش با پدر بیشتر از اواخر نوجوانی شروع شده است: «قبلتر شاید هم چالش داشتم، اما، چون سنم کمتر بود متوجهش نمیشدم. حالا سعی میکنم از زاویه نگاه پدرم به مسائل نگاه کنم؛ سنش، شرایطی که در آن بزرگ شده و تفاوت نسلیمان را درک کنم. خودم معلم هستم و اختلاف نسل را خوب میفهمم.»
او نقش مادر را در این رابطه بسیار مهم میداند: «اگر مادرم نبود، خیلی چیزها شاید درست پیش نمیرفت. مادرم مثل یک پل ارتباطی تعادل را بین من و پدرم برقرار کرده است. البته اگر پدرم در بعضی موضوعها سختگیری کمتری داشت، شاید تجربههای بیشتری میتوانستم داشته باشم.»
{$sepehr_key_177280}
مهدیه، دانشآموز دبیرستانی، تجربه متفاوتی دارد: «من تا حالا با پدرم وارد چالش جدی نشدم. پدرم اهل گفتوگو و مصالحه است و همیشه با من منطقی حرف زده. هر تصمیمی گرفتهام، چه درست چه غلط، حمایتم کرده است.»
او میگوید اگرچه پدرش خونسرد و مهربان است، اما: «ایکاش محبتش را بیشتر بهصورت کلامی نشان میداد. آن وقت رابطه عاطفیمان قویتر میشد. آرامش پدرم، آرامش کل خانه است.»
نازنین که پشت کنکوری است، رابطهاش با پدر را رسمی توصیف میکند: «چالشها معمولاً از اختلافنظر میآیند؛ تفاوت نسل خیلی تأثیر دارد. شاید نظر هم را نپذیریم، اما سعی میکنیم بحث نکنیم و به هم احترام بگذاریم.»
او میگوید پدرش با وجود اختلاف عقیده، مانع تصمیمهایش نمیشود: «رابطه ما شبیه رابطه پدر و دختر سی سال پیش است؛ محترمانه و رسمی. صمیمیتی که در نسل جدید میبینم را تجربه نکردهام. اگر آزادی بیشتری داشتم، شاید پدرم بیشتر شبیه یک رفیق میشد.»
مریم، ۱۸ ساله، میگوید بیشتر تلاش برای حفظ رابطه را پدرش انجام داده: «پدرم خیلی وقتها به خاطر من کوتاه آمده، حتی برخلاف اعتقاداتش. این برایم خیلی ارزشمند است، اما اگر حمایتها بیش از حد شود، گاهی حس خوبی نمیدهد.»
او به مرز احترام در رابطهشان اشاره میکند: «رابطهمان صمیمی است، اما دوستانه مطلق نیست. مادرم بیشتر نقش واسطه را دارد. با این حال، پدرم نقطه امن من است؛ آخرش میدانم اگر مشکلی داشته باشم، سراغ او میروم.»
روایت این دختران نشان میدهد رابطه پدر و دختر میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد؛ از رسمی و محتاطانه تا حمایتی و امن. آنچه مشترک است، نیاز دختران به دیدهشدن، شنیدهشدن و تأیید شدن از سوی پدرانشان است؛ نیازی که اگر جدی گرفته شود، میتواند زیربنای یک رابطه سالم و آیندهای امنتر باشد.