وقتی فامیل اجباری شد
طوبی اردلان | شهرآرانیوز؛ پیش از ثبت‌نام‌ها در ورق هویت یا سجل، افراد معمولا با القاب خود از یکدیگر تمیز داده می‌شدند. نویسنده کتاب «مشهد از نگاه سیاحان» درباره نام‌ها و القاب رایج در ایران قدیم می‌نویسد: «ایرانیان در گذشته صاحب فامیل نبودند و از القاب سیاسى یا مذهبى براى شناسایى و تشخیص یکدیگر استفاده می‌کردند؛ البته یکى دیگر از دلایل استفاده از القاب، دادن ارزش و پایگاه اجتماعى، شغلى، مذهبى و سیاسى به افراد بوده است.» به‌عنوان مثال در ایران پیش از اسلام، بسیاری از افراد مشهور و شخصیت‌های نامدار، لقب داشته‌اند نظیر لقب «عادل» برای انوشیروان عادل و لقب» درازدست» برای اردشیر درازدست. در دوره ساسانیان نیز القابى نظیر» موبدان»، «موبد»، «سپهبد»، «بارسالار»، «پرده‌دار» و مانند آن‌ها رواج پیدا کرد. القاب و عناوین، در ایران بعد از اسلام را نیز می‌توان به دو دوره تقسیم کرد. در دوره اول که از قرن اول تا چهارم هجرى ادامه دارد، القاب تنها به پادشاهان و پیامبران و گروهى از مردان برجسته داده می‌شد، اما در دوره دوم که ا ز قرن چهارم تا چهاردهم هجرى طول کشیده، هویت فردى تابع عناوین متعددى شامل پیش‌نام، نام، کنیه، نسبت جغرافیایى، عنوان ادارى و رسمى، عنوان شغلى و حرفه‌اى و ویژگی‌های شخصیتى و جسمى بوده است. سفرنامه‌هاى سیاحان نشان می‌دهد که اعطاى القاب مذهبى در زمان صفویه رونق زیادى داشته، آن‌چنان‌که جنبه عمومى پیدا کرده است. به‌عنوان مثال دادن لقب «مشهدى» یا «مشدی» به فردى که به مشهد رفته بود یا «حاجی» براى کسى که به حج رفته بود، بسیار متداول بوده است. لقب «خان» از دیگر القاب ایرانی‌‎هاست که به عقیده پژوهشگران، بعد از تسلط مغولان رواج پیدا کرده است. در تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه عصر قاجار، القاب و عناوین متعددى وجود دارد که با هدف بهره‌مندى صاحبان آن‌ها از امتیازات مادى یا مشاغل دولتى، با نظر مساعد شاه به افراد داده می‌شد. برخی از این القاب، مرکب هستند؛ مانند «معین‌نظام»، «معین‌لشکر»، «ناظم‌الاسلام» و «شمس‌الشعرا». «میرزا» و «خان» و «آقا» و «خانم» هم که هریک معنای خاص خود را داشتند، از القاب غیرمرکب هستند. مثلا قرار گرفتن «میرزا» قبل از اسم به معناى باسواد بودن و اهل قلم بودن صاحب آن بود. پس از اجباری شدن گرفتن ورقه هویت (شناسنامه)، ازآنجاکه این قانون با باور‌ها و حتى شیوه زندگى و اعتقادات ایرانی‌ها مغایرت داشت، مشکلاتى در ثبت دقیق تاریخِ ولادت‌ها به وجود آمد. به‌عنوان مثال، چون چرخ زندگى سنتى عموم مردم این دوره با دامدارى و کشاورزى می‌چرخید و فرزند ذکور حکم بازوى خانواده را داشت، مردم براى اینکه پسرانشان دیرتر به سربازى بروند، شناسنامه آنان را کوچک‌تر از سن واقعی‌شان می‌گرفتند و درعوض، چون شوهر دادن دختر در سن پایین رسم بود، عوام براى اینکه دخترانشان را زودتر به خانه بخت بفرستند، سن اناث در شناسنامه را بزرگ‌تر درج می‌کردند. این مسائل در کنار اعتماد نداشتن به حکومت وقت و وجود شایعاتى که شناسنامه را شرعى نمی‌دانست، سبب شد مشهدى‌ها ثبت هویت و نام‌ونشان خود را با اکراه بپذیرند، زیرا گمان می‌کردند حکومت قصد دارد با ثبت هویت‌ها به نام‌ونشان نوامیس و احوال اندرونى خانه‌ها دست پیدا کند، اما جراید کثیرالانتشارى، چون «آفتاب شرق» پاى کار می‌آیند و با درج مقاله‌های بسیار سعى می‌کنند درباره این رویداد، روشنگرى کنند. ثبت فامیل هم که در ۳۰ مرداد ۱۳۱۳ قانون شده بود، دردسرهاى خاص خودش را داشته است. از موسپیدکرده‌ها که بپرسید، برخى خاطرشان هست در آن دوره دو کارشناس که معمولا ادیب و آشنا به زبان فارسى بودند، در روستا‌ها و محلات می‌چرخیدند و براى هر فرد براساس جایگاه، طبقه اجتماعى، شهرت و شغل وی، نام فامیلى انتخاب می‌کردند. برخى از این نام‌ها در لحظه و براساس تکیه‌کلام گوینده یا حالت آن لحظه‌اش، انتخاب می‌شده است. با وجود افتتاح اداره سجل احوال مشهد در سال ۱۳۰۵ اجراى این قانون تا مرداد ۱۳۰۶ به تعویق افتاد. فعالیت رسمى این اداره در زمان استاندار «محمدعلى بنی‌آدم»، به همت «حاج‌مرتضى میرزا»، رئیس جدید سجل احوال خراسان، با صدور اولین سند سجلى و شناسنامه رسمى براى شخصى به نام «غلامرضا رضایوف» در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ آغاز شد و سپس «محمدولی‌خان اسدى» که هم‌زمان با سمت نیابت تولیت آستان قدس، کفالت ایالت خراسان را هم برعهده گرفته بود، آن را ادامه داد که تا سال ۱۳۰۸ طول کشید. در ذکر علت طولانی شدن اجراى این قانون، آمده است که عده‌اى از اهالى خراسان ازجمله طوایف و ایلات بربرى و تیمورى، از گرفتن ورقه هویت، سر باز می‌زدند، زیرا رؤساى آن‌ها گمان می‌کردند علت دادن ورقه هویت از طرف دولت، اخذ وجوه و سربازگیرى است، از این‌رو مردم این قانون را مخالف منافع خود می‌دیدند، ولی ازآنجاکه عامل اجرایى قوانین در خراسان، لشکر شرق بود، والیان خراسان و رؤساى ادارات سجل احوال توانستند با مساعدت لشکر شرق، مخالفان این قانون ازجمله سران طوایف و ایلات خراسان را با خود موافق سازند. اگرچه صدور اوراق هویت رایگان بود، گاهى کدخدایان محلى دربرابر واگذارى اوراق هویت به مردم، وجوهى را دریافت می‌کردند و سوءاستفاده‌هایی از این قانون صورت می‌گرفت. تشکیلات ثبت‌احوال خراسان و مشهد از ابتداى تأسیس آن به تبعیت از تشکیلات کشورى و همچنین افزایش جمعیت و گستردگى استان و شهر، دچار تغییراتى شده است که در اسناد تاریخى، تنها پنج دوره تغییر نام این اداره دیده می‌شود. آخرین این تغییرنام‌ها در سال ۱۳۵۲ روی داد که نام «اداره‌کل ثبت‌احوال» به «ثبت‌احوال کشور» تغییر پیدا کرد.