دختران مهاجر و ترک تحصیل ناگزیر
سال تحصیلی جدید با شکل و قواره متفاوت از راه رسیده است. مدارس، معلم‌ها و دانش‌آموزان در حال آمادگی هستند. مدیر مدرسه با معلم‌ها جلسات متعدد برگزار کرده با اولیا هم گفت‌وشنود‌هایی داشته و درباره گوشی هوشمند و تبلت یا لپتاپ و گوگل و نصب برنامه‌های اسکای‌روم و شاد و ... سفارش کرده است.
 
مدارسی در بالای شهر و مدارسی در پایین شهر، دانش‌آموزانی در بالای شهر و دانش‌آموزانی در پایین شهر، دانش‌آموزان ایرانی و دانش‌آموزان مهاجر افغانستانی. آیا به‌راستی همه این مدارس و همه این دانش‌آموزان می‌توانند با این سیستم جدید هماهنگ شوند؟ کرونا آمده است و همه را می‌خواهد هم‌سطح کند بدون اینکه به تفاوت‌ها فکر کند و حتی گاه به تبعیض‌ها، به کودکان و نوجوانان و به‌خصوص به دخترانی فکر کند که به‌سختی می‌توانستند خرج همان دفتر و قلم خود را درآورند. چه برسد به گوشی‌های هوشمند و لب تاب یا تبلت؟ دانش‌آموز افغانستانی با نداشتن‌ها خیلی سروکار داشته و با تمام وجود حسش کرده است و برایش تازگی ندارد. دخترک افغانستانی با کفش رنگ‌ورورفته مسیر خانه تا مدرسه را پیاده رفته و آمده با لباسی که نو نبوده در صف ایستاده است. داخل کیفی رنگ‌پریده کتاب و دفتر و قلم خود را انداخته و به آن روح و جان بخشیده است. شاید مدادرنگی و داشتن لوازم‌التحریر‌های خوش‌رنگ و دلکش جزو خاطرات دست‌نیافتنی‌شان بوده است، اما مدرسه رفتند و درس خواندند و شاگرد زرنگ کلاس هم شدند.
 
اکنون کرونا آن‌ها را به چالش دیگری کشیده و سر راه درس و تحصیلشان یک خان دیگر هم گذاشته: گوشی هوشمند و لپتاپ و تبلت. کرونا فقیر و غنی و مهاجر و انصار، همه، را در یک صف قطار کرده است. کرونا اهل تبعیض نیست، اما در جامعه‌ای که قبلا تبعیض و مسئله فقر و غنا کار خودش را کرده و شکافی عمیق انداخته است، خوب معلوم می‌شود که چه کسی می‌بازد و چه کسی باز در آستانه ترک تحصیل قرار می‌گیرد.
آیا کسی به درد او فکر می‌کند؟ او را می‌بیند؟ به اینکه با تمام عشق و علاقه‌ای که به آموختن دارد و برای آینده و رؤیاهایش نقشه‌ها کشیده است، این‌بار مجبور می‌شود بی‌سروصدا با حسرتی که تمام وجودش را می‌سوزاند، کنار بکشد و درس نخواند. مسئولان آموزش و پرورش برای خانواده‌های مستمند ایرانی یا مهاجر افغانستانی که با وجود این همه تورم و گرانی در خرج روزمره و شکم فرزندانشان مانده‌اند و دستشان به گوشی هوشمند و خرید لپتاپ نمی‌رسد فکری کرده‌اند؟ آیا می‌بینند که عده‌ای از کودکان ما، نوجوانان ما، دختران عاشق آموختن ما بی‌سروصدا ترک تحصیل می‌کنند؟
 
کرونا جان‌های زیادی را از ما گرفت بی‌انصافانه و با بی‌رحمی. حالا اگر قرار باشد درخت آگاهی و دانش کودکان و نوجوانانی را بخشکاند، دست دخترانمان را از رسیدن به شاخه‌های روشنایی کوتاه کند و ما سکوت کنیم و حرکتی نکنیم، چه توجیهی می‌توانیم نزد خدا، وجدان و آیندگان داشته باشیم؟
 
ما می‌توانیم اگر بخواهیم. می‌توانیم کاملا مسیر حرکت کرونا را عوض کنیم. کرونا فرمول جدیدی از آموزش را پیش پای ما گذاشته است که می‌تواند به یک تغییر خوب در الگوی کهنه آموزشی منجر شود، به شرط اینکه دست همدیگر را بگیریم، شکاف‌های طبقاتی جامعه را پر کنیم، تبعیض‌ها را با پاک‌کن عدالت پاک، و حقابه دانش و رودخانه آگاهی را عادلانه در این شهر جاری کنیم و با قلم همدلی بنویسیم: دستی بده که گرچه به دنیا امید نیست/ شاید پلی برای رسیدن درست شد.