گاف‌های فاحش سریال ستایش‌
الهام حبشی - شاید باورش برایتان دشوار باشد، اما راستی‌راستی ۹ سال از پخش اولین قسمت سریال ستایش گذشته است. ۹ سال است که نرگس محمدی در کالبد ستایش رفته است و قصد بیرون آمدن ندارد. قصه دنباله‌دار و پروقفه ستایش از سال ۸۹ آغاز شد و به روایت یک عاشقانه ممنوع پرداخت؛ عشق ممنوعی که برخلاف دیگر عشق‌های ممنوعه‌ای که تا به امروز شنیده‌ایم، نه شیرینی مطبوعی داشت و نه هیجان چندانی که زیر پای دلمان را خالی کند. ستایش، قصه دخترک و پسر جوانی بود که برخلاف صلاحدید خانواده و بدون اذن بزرگ‌تر‌ها پای سفره عقد نشسته و پا گذاشته بودند وسط یک زندگی سرتاپا متزلزل. هنوز مدت زیادی از به ثمر نشستن زندگی‌شان نگذشته بود که طاهر، همسر ستایش، گرفتار مخمصه‌ای شد و در سانحه‌ای از دنیا رفت. حالا قرار بود زندگی ستایش، دختری بدون پشتوانه و بریده از خانواده، وارد گرداب بزرگ‌تری شود. ستایش پیشنهاد زندگی آسوده و بی‌دغدغه درکنار خانواده شوهرش را پس می‌زند. او حق پدربزرگی را برای دیدار نوادگانش سلب می‌کند و تبدیل می‌شود به فردی از شهری به شهر دیگر متواری، سرگردان و بی‌نام. بچه‌هایش درحالی‌که سهم بزرگی در زندگی و ثروت کلان پدربزرگشان، حشمت فردوس دارند، در رنج و تنگدستی به جوانی می‌رسند. فصل اول ستایش با ۲۶ قسمت در سال ۹۰ به پایان رسید و دو سال بعد ۲۵ قسمت دیگر برای فصل دوم پخش شد. در تمام این حدودا ۵۱ قسمت، نکته‌ای وجود داشت که برای شخص نگارنده هنوز رد حیرتش باقی مانده است. در سریال ستایش همه‌چیز برعکس نمایش داده می‌شود؛ مبانی اخلاقی زیرورو می‌شود و جایگاه حق و باطل عوض می‌شود. کاراکتر پدر یا همان حشمت فردوس، شخصیتی ظالم معرفی می‌شود و «ستایش» در جایگاه ستایش و درستکاری قرار می‌گیرد، این درحالی است که مظلوم واقعی داستان ستایش، کسی نیست به غیر از حشمت فردوس.


از گریم ستایش تا خورزو خان
تنها سه قسمت از فصل سوم سریال ستایش گذشته است و نمی‌شود نقد کامل و منصفانه‌ای برای داستان و ساختارش نوشت، اما بگذارید سراغ نکته‌هایی برویم که به روشنی روز هستند و واضح؛ نکته‌هایی که به چشم همه آمده و با تندی تمام توی ذوق مخاطب زده است. گریم صورت ستایش در ابتدای تمام حواشی، قرار می‌گیرد. عوامل سریال با آنکه در دومین فصل ستایش، بازخورد‌های منفی فراوانی درباره گریم ستایش دریافت کرده بودند، درعین بی‌توجهی به سلیقه و شعور مخاطب، فصل سوم را ساختند. بازیگر ستایش در فصل سوم، صورتی درخشان‌تر از دومین فصل سریال دارد. چین وچروک‌های اندکش حذف شده اند و عینکش غیب شده است. ازسوی دیگر شخصیت محمد، پسر ستایش، به پختگی کامل رسیده است. با کنار هم قرار گرفتن ستایش و محمد، یک تصویر مضحک و غیرواقعی از رابطه مادر و فرزندی شکل می‌گیرد که بیشتر شبیه یک خاله‌بازی کودکانه است. گریم نبودن چهره ستایش به قدری توی چشم مخاطبان است که کسی متوجه نشده، رامسین کبریتی، بازیگر نقش صابر، در سال ۹۵ از ایران مهاجرت کرده است، با این حال فیلم‌نامه طوری نوشته شده است که صابر هست، اما مثل کاراکتر خیالی سریال شب‌های برره.
خورزو خان، نامرئی است و قابلیت رؤیت شدن ندارد؛ البته شنیده‌ها حاکی از آن است که گویا شخصیتی گریم‌شده جای صابر را خواهد گرفت. شما هم که از نقش گریم در سریال ستایش آگاهی کافی دارید. حدیث میرامینی هم که از کم بودن نقشش در فصل دوم شاکی بوده، حاضر نشده است بیشتر از این با پروژه ستایش همکاری کند، از همین‌رو نقش نازگل، دختر ستایش، به لاله مرزبان سپرده شده است.
 
گریم عجیب نرگس محمدی 
 
{$sepehr_mmedia_405_400_300}
 
کنایه‌ جالب نیما کرمی به گریم عجیب نرگس محمدی در سریال ستایش ۳
{$sepehr_media_21399_400_300}

مردم چه می‌گویند؟
داستان سومین فصل ستایش از آنجایی شروع می‌شود که صابر، به کمک همسر دومش، اموال حشمت فردوس را بالا کشیده و فردوس را آواره مسافرخانه‌ها کرده است. حالا هر روز حشمت فردوس به میدان‌بار سابق می‌رود و به گذشته‌های دور خود چشم می‌دوزد و سرانجام به این نتیجه می‌رسد که باید از اول شروع کند: «درختی که ریشَش قویه، هیچ تبری نمی‌تونه قطعش کنه»، با این حال چهره ستایش به قدری نامتعارف است و سوژه مردم شده است که دیگر کسی حرفی از داستان نمی‌زند. کافی است در شبکه‌های مجازی هشتگ سریال ستایش را جست‌وجو کنید تا با توئیت‌های طنزآمیز بسیاری روبه‌رو شوید که ستایش را با بنجامین باتن مقایسه می‌کنند؛ شخصی که روزبه‌روز جوان‌تر می‌شود. دیگری گفته بود گریمور، ستایش را با زلیخا اشتباه گرفته است و یک نفر به‌شوخی از پیشرفت علم پزشکی در جوان‌تر کردن مادر نسبت‌به فرزند گفته بود.
آرمان زرین‌کوب، تهیه‌کننده سریال، جوان شدن چهره ستایش را دلیل به آرامش و به ثبات رسیدن زندگی وی می‌داند. زرین کوب می‌گوید: «شما داستان را رها کرده و روی یک موضوع فرعی انگشت گذاشته‌اید. شاید ستایش به مرکز زیبایی رفته باشد. ما که نباید همه‌چیز را جزءبه‌جزء برای شما تشریح کنیم!» منطقی نیست؟ شاید ستایش چشم‌هایش را هم لیزر کرده باشد. اصلا شاید در تمام این ۲۰ سال، ستایش داخل فریزر رفته و شخص دیگری جور او و مصیبت‌هایش را کشیده است. همه‌چیز را که نباید برایتان توضیح داد!