کرونا و مرگ همایش‌ها
بیش از دو دهه کاروبار اصلی‌مان در خبرنگاری، شده بود شرکت در این همایش و آن همایش، این جشنواره و آن جشنواره. هر مناسبتی که سر می‌رسید، اولین چیزی که به ذهن مسئولان می‌رسید، برگزاری یک همایش بود و جشنواره. جشنواره‌ای با چند سخنرانی ملال‎آور و طولانی مسئولان، احتمالا چند سخنرانی عشق‌تریبون تریبون‌داران، دوسه میان‌برنامه باری‌به‌هرجهتی و اجرای موسیقی (البته برای غیرمشهد!) و دست‌آخر، صف کشیدن مسئولان عزیز روی صحنه برای دادن جایزه شمار زیادی از برگزیدگان و بدرقه مهمانان با بسته خوراکی موز و کیک و آب‌میوه. شاید هم یک ناهار و شام رایگان و دورهمی‌وار. از روز بعد هم تازه شروع می‌شد حاشیه‌های فراوان برای داوری‌ها و نقد و انتقاد‌های رسانه‌ای.

هنوز عرقمان خشک نشده بود، دعوت‌نامه همایش بعدی می‌رسید با همان جدول برنامه‌های تکراری، اما با موضوعی متفاوت. اگر موضوع همایش بعدی شبیه موضوع قبلی بود، همان مهمان‌های جشنواره‌ای پابه‌جفت حاضر بودند. برخی که استادتر و رئیس‌تر بودند، باز همان ردیف جلو می‌نشستند و خوشایند‌تر بود برای برگزارکنندگان. لذت حضور یک مدیر بالادستی‌تر، بهتر از چند مدیر میانی بود! مجری هم -که احتمالا باید فرد شناخته‌شده‌ای می‌بود- باید مدام از حضور ایشان تشکر می‌کرد؛ چون حضور وی موجب برکت و غنای همایش شده بود!
 
برخی دیگر هم که جشنواره‌رو حرفه‌ای بودند، در ردیف‌های بعدی با همان دوستان و رفقا دورهمی داشتند. هم فال بود و هم تماشا. بماند که چند مهمان ویژه هم گاه چاشنی کار می‌شدند. اگر یکی‌دو مهمان با تابعیت همسایگان هم اتفاقی حضور داشتند، همایش می‌شد بین‌المللی و مجری باید حتما لابه‌لای برنامه، چندبار از حضورشان تشکر می‌کرد و بین‌المللی بودن جشنواره را به رخ حاضران می‌کشید. جالب اینجا بود که برخی مدیران و دبیران جشنواره‌ها حساسیت زیادی داشتند که سالن پر شود و گاه برای پر کردن سالن به لطایف‌الحیلی چنگ می‌زدند. خودم شاهد بودم از گوشه‌وکنار شهر، اتوبوس‌اتوبوس آدم می‌آوردند. آدم‌هایی که هیچ نسبتی با آن همایش نداشتند؛ از مادربزرگ‌های هشتادساله که خوابشان می‌برد تا کودکان و نوزادانی که وسط برنامه حوصله‌شان سرمی‌رفت و گریه و جیغشان، چرت برخی دیگر را پاره می‌کرد. اما یک حسن بزرگ برای برگزارکنندگان داشت که سالن پر می‌شد.

مدیران و مسئولان هم بی‌نصیب نبودند؛ کلی سخنرانی می‌کردند و عکس و تیترشان در روزنامه‌ها چاپ می‌شد و صداوسیما هم با یک مصاحبه اختصاصی متفاوت از بقیه رسانه‌ها، دست پر به سازمان برمی‌گشت. (جالب بود، مسئولان عادت کرده بودند با کم‌اعتنایی به روزنامه‌ها با وجود حضور صداوسیما در نشست‌های خبری، حتما یک مصاحبه هم با صداوسیما داشته باشند). آخر سال هم یک گزارش کار چاق و پربرگ برای مدیر بالاتر می‌فرستادند.

نتیجه این همه، این می‌شد که آن مدیر، مدیر پرکار و موفقی به‌شمار می‌آمد و مثلا اگر همایش شعر زیاد برگزار می‌شد، نشان از وضعیت خوب شعروشاعری در آن دیار داشت و این خود می‌شد معیار ارزیابی مدیریت، غافل از اینکه شعر و ادبیات و فرهنگ، همایش و جشنواره نمی‌خواهد؛ مگر سالی یک‌بار آن‌هم درست و اساسی.

فرهنگ و هنر و اندیشه، سیاست، اقتصاد و حوزه‌های اجتماعی، برنامه می‌خواهد، بودجه می‌خواهد، مدیر مدبر آشنا و دلسوز می‌خواهد، ساختار می‌خواهد، حمایت می‌خواهد و...؛ و حالا کرونا باعث شده است از آن جشنواره‌ها خبری نباشد و خیلی‌ها را سرگردان کند و هم تفریح را از برخی بگیرد و هم گزارش‌کار را از بعضی و هم درآمدزایی را از گروهی دیگر.