بازآفرینی جشن تیرگان؛ چرا؟

آیین‌های جشن و شادی در ایران باستان در آغاز هر ماه خورشیدی، هر یک با مفهوم و معنایی متفاوت و نماد‌ها و برنامه‌های گوناگون فرصتی بوده‌اند تا مردم هم ریشه‌های تعلق فرهنگی خود به این آب و خاک را محکم کنند و هم بهانه‌ای بیابند که اندوه‌ها و درد‌های طبیعی زندگی را به فراموشی بسپارند و دمی‌بی‌غم بیاسایند.


اکنون با تحولات شگرف اجتماعی و تغییرات فراوان در سبک زندگی، دیگر نشانی از آن جشن‌ها و شادی‌ها باقی نمانده است و جز عید نوروز یا جشن یلدا اثری از آن آیین‌ها نمی‌یابیم.
شاید ما در ضرورت بازآفرینی و احیای آیین‌های شادی و سرور، اتفاق نظر داشته باشیم، اما همه می‌دانیم که در شرایط زندگی امروز، دیگر احیای همه آیین‌های جشن و سرور، ضروری و ممکن نیست.


در این میان شاید بزرگداشت بلندترین روز سال و احیای جشن تیرگان، ساده‌تر و منطقی‌تر باشد تا همان‌گونه که بلندترین شب سال و جشن یلدا را با حافظ‌خوانی سپری می‌کنیم، بلندترین روز سال و جشن تیرگان را هم با سعدی‌خوانی بگذرانیم.


درباره این روز چند وجه نوشته‌اند؛ گاه از آن به نام جشن آبریزان، آبریزگان و آب‌پاشان یاد کرده و نوشته‌اند: «مردم بر یکدیگر آب می‌پاشند.»، زیرا در این روز مردم نشانی از طهارت و روشنی می‌جسته‌اند و نعمت آب را پاس می‌داشته و به آب و گلاب شست‌وشو می‌کرده‌اند.


گاه نیز آن را به کتابت و نویسندگی نسبت داده‌اند، زیرا «تیر که عطارد باشد، ستاره نویسندگان است و در این روز بود که هوشنگ، نام برادر خود را بزرگ گردانید و دهقنه را به او داد و دهقنه و کتابت یک چیز است.».


اما ابوریحان بیرونی در کتاب ماندگار خود «الآثارالباقیه» به وجه مهم‌تر و مشهورتری اشاره می‌کند که تیر افکندن آرش است: «افراسیاب، چون به ایران غلبه کرد، منوچهر از او خواست که از ایران به اندازه پرتاب یک تیر به او بدهد و آرش را که مردی بادیانت بود، حاضر کردند و به او گفت: باید این تیر و کمان را بگیری و پرتاب کنی. آرش برخاست و گفت، چون با این کمان تیر را بیندازم، پاره‌پاره خواهم شد و خود را تلف خواهم نمود، ولی من خود را فدای شما کردم و برخی گفته‌اند روز پرتاب کردن تیر، این روز بوده که روز تیر می‌باشد.»


به‌هرروی، جشن تیرگان چه تجلیل و بزرگداشت کتابت باشد و چه تکریم و نکوداشت تیرافکنی آرش و چه شست‌وشو به آب و گلاب، هر سه با خواندن و یاد کردن از نوشته‌ها و سروده‌های سعدی بزرگ هماهنگ است.


هم با کتابت تناسب دارد که سعدی استاد سخن و پیشوای کتابت است و هم به آب پاشیدن و شست‌وشو کردن که آب و گلاب گلستان و بوستان او برای نسل‌های پی‌در‌پی نشاط‌آفرین و شادی‌گستر بوده است و هم با جانی که آرش فدا کرد و مرز‌های وطن را گسترد، چنان که سعدی نیز با تیری که از کلام خود در کمان کتابت نهاد و جان خود را در آن ریخت، مرز‌های زبان و فرهنگ فارسی را در طول قرن‌ها درنوردید تا امروز به ما رسید.