قاب و غزل

از برنامه ها و رخدادهای خوب فرهنگی که چند سالی است در مشهد شاهد آن هستیم، تماشای تصویر کسانی است که مدیون ایثار و دانش و منش آن ها هستیم و قاب های جانمایی شده در شهر، چند روزی ما را به مهمانیِ دیدن آن ها دعوت می کنند.
این اتفاق فرهنگی که در دوره جدید با رویکردی فراگیرتر و فرهنگی تر، دنبال می شود، هم بازتاب دهنده فرهنگ ایثار و شهادت است و هم هویت فرهنگی و ادبی مشهد را با نگاهی جامع تر پیش چشم دارد، به گونه ای که شخصیت های فرهنگی، علمی، ادبی، هنری و تأثیرگذار بر هویت بخشی مشهد و بلکه کشور نیز، در قاب های شهر نقش بستند و حرمت گذاری به اهل دانش و فرهنگ در این رویه جدید کاملا آشکار است، کسانی که همچون قطعات مرتبط به یک نقشه فرهنگی، سهم درخور و سزاواری در هویت و فرهنگ مشهد داشته اند، اما هیچ گاه دیده نشدند و از نگاه عموم پنهان بودند. در رویکرد جدید شهر این بزرگان عرصه فرهنگ و هنر هم دیده شدند و در برابر نگاه مردم قرار داده شدند. گاه نیز چهره بزرگانی را می بینیم که فراتر از مشهد و خراسان، باید مدیون کوشش های فرهنگی و علمی آن ها باشیم، تصویر کسانی مثل غلامحسین بنان، محمدرضا لطفی، ایرج بسطامی، محمد تقی شریعتی و ... .
مشهد هویت فرهنگی یکپارچه ای دارد که با سرمایه های این هویت فرهنگی در شاخه های مختلف دینی و آیینی، علمی، هنری و ادبی معنا می شود. این سرمایه را باید مدام به رخ کشید و نسل امروز را با آن آشنا کرد. مشهد سابقه دیرینه ای در مبارزات سیاسی و انقلابی و دفاع مقدس دارد که این گنجینه باید همواره در برابر نگاه نسل جوان باشد تا به این غیرت دینی و ملی افتخار کند.
و حال چند روزی است که این قاب ها رنگ ادبیات گرفته اند و بوی شعر می‎دهند، شاعران معاصری که هنوز هرم نفس هایشان در فضای این شهر پیداست و نبودنشان خیلی باور پذیر نیست: استاد قهرمان، استاد باقرزاده بقا، استاد شکوهی، استاد سبزواری، استاد صاحبکار، استاد قدسی و حتی اخوان ثالث عزیز.
ایران و البته مشهد، بیش از همه به ادبیات و شعرش شناخته شده است و این سلسله ادبی و شاعری از روزگار فردوسی و حتی پیش از آن تا به امروز، خط ممتدی است که گسسته نشده است. اینکه نسل امروز به این نکته آگاه شود که شاعران دیار او چقدر در تقویت پایه های فرهنگی این سرزمین مؤثر بوده اند، بسیار مهم است و نمایش چندروزه چهره آنان در قاب های شهر و پیش چشم رهگذران، کمترین فایده اش این است که نام، یاد و خاطره آنان زنده می ماند و به جوانان در هویت یابی کمک می کند و آنان را با سرمایه های پیدا و پنهان فرهنگی شهرشان آشنا.
این اتفاق حداقل کاری است که برای حرمت گذاری به اهل فرهنگ صورت می گیرد و امید که تداوم داشته باشد.