وصیت حیدری «حاج حیدر»

آدم‌های بزرگ نه فقط زندگی دنیایی شان که حدیث رفتنشان از این دنیای خاکی هم، درس آموز است. «بزرگ» می‌گویم، اما «روح بزرگ» را مراد می‌کنم.
یک نمونه اش، انسان نکونام و نیک‌اندیشی که همین هفته پیش از دست دادیمش؛ زنده یاد حیدر رحیم پورازغدی.
این چند خط، مجال برشمردن ویژگی‌های رفتاری او نیست؛ خصلت‌هایی که شاه بیت همه اش، «عدالت جویی» است.
همان عدالت خواهی که تنها روی کاغذ و در نوشته‌های قلمی یا سخنانش نماند و در روش زیستنش هم نمایان بود.


همان که پس از وفات او در وصیت نامه و مجلس تعزیت «حاج حیدر» نیز دیدیم.
همه آن‌ها که برای فاتحه خوانی و گرامی داشتن یاد و خاطره اش به مسجد غدیرباباعلی در مشهدکه مجلس ترحیم او در آن برپا بود رفته بودند، با چشم سر دیدند که متن آگهی‌ای روی دیوار چسبانده شده است که مخاطبان را چنین پیام می‌دهد:


«به وصیت حاج حیدر رحیم پورازغدی از پذیرفتن هرنوع دسته گل و پرده نویسی تسلیت معذوریم.»
اگر در همین جای متن، نقطه‌ای بگذارم و این چند خط را تمام کنم، بی گمان حق مطلب ادا شده است و بیش از این هرچه بنویسم، مازاد است و فرع بر «اصل» سخن.
این وصیت روشن، آیا تفسیر دیگری را هم می‌طلبد؟
چه دیگر باید گفت جز اینکه حاج حیدر رحیم پورازغدی، عدالت خواهی را تنها برای نظریه‌پردازی نمی‌خواست و به‌واقع از خودش شروع کرده بود.


حاج حیدر، به وقت زندگی، چه بسا فراوان می‌دید که در آیین تعزیت و ترحیم درگذشتگان، به خصوص نامداران و کسانی که از شهرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، بهره دارند و به اصطلاح، جزو مقامات هستند، بازماندگان و بستگان و همکاران، با هر انگیزه ای، در پرده نویسی و آوردن دسته گل‌های چشم پرکن، چنان زیاد روی می‌کنند که مصداق آشکار اسراف و تبذیر است و نه خدا را خوش می‌آید و نه بندگان خدا را.


بگذریم که این کژرفتاری و بدعت ناصواب، سال به سال، شکل وشمایل حریصانه تری به خود می‌گیرد و به نمایش ثروت و قدرت و اداواطوار طبقه اجتماعی، دامن می‌زند و رقابت جاهلانه‌ای را میان مردمان، به راه می‌اندازد که سرسوزنی دستاورد برای مردگان و زندگان جامعه درپی ندارد.
پرسش واپسین نیز اینکه من و شما آیا می‌توانیم در همین قیاس و مقیاس و نه فراتر، پا جای پای مرام حیدری «حاج حیدر» بگذاریم و به قدر توان خود، در راه این مرام و مسلک علوی بکوشیم؟