سرخط خبرها

مَلکِ مُلکِ وقف

  • کد خبر: ۲۴۰۸
  • ۰۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۶:۳۶
مَلکِ مُلکِ وقف
شرحی بر ۱۰۱ سال زندگی پرخیر و برکت حاج حسین آقا ملک

آقامهدی ملک التجار اصالتا تبریزی و مجتهد زاده بود اما برخلاف پدربزرگ خود، ملاآقا بابامجتهد تبریزی، به کسوت روحانیت درنیامد و راه تجارت در پیش گرفت. او با اینکه در جنگ های ایران و روس، خدمات بسزایی انجام داد، بعد از شکست ایران از روس ها، از خدمت دولت کناره گرفت و به کار تجارت مشغول شد. چندی بعد آقامهدی در زمان محمدشاه قاجار در سال۱۲۵۳ قمری، نشان سرخ را از شاه دریافت کرد و به سمت ملک التجاری ممالک محروسه منصوب شد و از همان زمان به بعد، لقب «مَلِک» روی این خاندان ماند، اما آن که توانست نام این خاندان را پس از حاج کاظم ملک التجار(پسر آقامهدی ملک التجار) با وقف های بی شمارش به شهرت برساند، پسرش «حسین آقا ملک» بود. او با اینکه کوچه و خیابانی در مشهد به نامش نیست، آن قدر باقیات صالحات از خودش به جای گذاشته است که نه تنها اهالی این شهر بلکه هر کسی هم که به این دیار پامی گذارد، حتما اسم او را وقتِ سر زدن به مکان های تفریحی می شنود. از حاج حسین آقا ملک به جز دو باغ ملی و وکیل آباد در مشهد، وقف های بی شماری در خراسان و دیگر نقاط ایران برجای مانده است که بیشتر آن ها وقف فرهنگی است و همین ویژگی نیز موقوفات حاج حسین ملک را علاوه بر گستردگی آن، خاص کرده است. او جزو نادرترین واقفان ایران است که همه هم وغم و ثروت خود را صرف ساخت کتابخانه و مدرسه کرد و با تاسیس بیمارستان، درمانگاه، رخت شوی خانه و شیرخوارگاه به اصلاح وضعیت بهداشتی و درمانی مردم در روزگاری که بیشتر خانه ها آب و گرمابه نداشت، پرداخت...

گردآوری و تنظیم: هما سعادتمند- آقامهدی ملک التجار اصالتا تبریزی و مجتهد زاده بود اما برخلاف پدربزرگ خود، ملاآقا بابامجتهد تبریزی، به کسوت روحانیت درنیامد و راه تجارت در پیش گرفت. او با اینکه در جنگ های ایران و روس، خدمات بسزایی انجام داد، بعد از شکست ایران از روس ها، از خدمت دولت کناره گرفت و به کار تجارت مشغول شد. چندی بعد آقامهدی در زمان محمدشاه قاجار در سال۱۲۵۳ قمری، نشان سرخ را از شاه دریافت کرد و به سمت ملک التجاری ممالک محروسه منصوب شد و از همان زمان به بعد، لقب «مَلِک» بر روی این خاندان ماند اما آن که توانست نام این خاندان را پس از حاج کاظم ملک التجار(پسر آقامهدی ملک التجار) با وقف های بی شمارش به شهرت برساند، پسرش «حسین آقا ملک» بود. او با اینکه کوچه و خیابانی در مشهد به نامش نیست، آن قدر باقیات صالحات از خودش به جای گذاشته است که نه تنها اهالی این شهر بلکه هر کسی هم که به این دیار پامی گذارد، حتما اسم او را وقتِ سر زدن به مکان های تفریحی می شنود. از حاج حسین آقا ملک به جز دو باغ ملی و وکیل آباد در مشهد، وقف های بی شماری در خراسان و دیگر نقاط ایران برجای مانده است که بیشتر آن ها وقف فرهنگی است و همین ویژگی نیز موقوفات حاج حسین ملک را علاوه بر گستردگی آن، خاص کرده است. او جزو نادرترین واقفان ایران است که همه هم وغم و ثروت خود را صرف ساخت کتابخانه، و مدرسه کرد و با تاسیس بیمارستان، درمانگاه، رخت شوی خانه و شیرخوارگاه به اصلاح وضعیت بهداشتی و درمانی مردم در روزگاری که اغلب خانه ها آب و گرمابه نداشت، پرداخت. ساخت نخستین موزه خصوصی ایران، یکی دیگر از کارهای ماندگار اوست که با هدف حفظ کتاب های خطی ارزشمند صورت گرفته است تا این میراث مکتوب را از گزند تاراج و حراج در کشورهای خارجی حفظ کند. او علاوه بر کتاب های خطی با جمع آوری سکه هایی از زمان سلوکیه تا قاجار، تابلوهای نقاشی نفیس، عتیقه جات، تمبرهای بی نظیر و اهدای آن به موزه، گنجینه ای کم نظیر از تاریخ ایران را پیش از آنکه به کلکسیون های خارج از کشور برده شوند، در خاک ایران ماندگار کرد. براساس اسناد موزه ملک در تهران، سوم مرداد، چهل وهفتمین سالروز درگذشت بزرگ ترین واقف طول تاریخ ایران است.

نکته:گزارش پیش رو بر اساس پژوهش منتشر نشده مهدی سیدی، نویسنده کتاب ملک و مشهدی پژوه، منابع و اسناد موزه ملک در تهران، مصاحبه با قدیمی های ساکن در وکیل آباد و اداره موقوفات ملک در آستان قدس رضوی جمع آوری شده است.

 

شرحی کوتاه بر زندگی حاج حسین آقا ملک
ناصرالدین شاه در سال های پایانی سلطنتش نیازمند پول شده بود، درنتیجه با توصیه امین السلطان(اتابک) وجوهی از حاج کاظم ملک التجار(پدر حاج حسین آقا ملک) که در آن دوران، بزرگِ تاجرانِ ایران بود و ثروت فراوانی داشت، قرض گرفت. شاه صاحبقران نیز درعوض این خدمت، چندین پارچه ملک خراسان را که قدری از خالص جات دولتی نیز جزء آن بود، به وی واگذار کرد. در همان حال، مؤیدالدوله(پسر سلطان مراد میرزاحسام السلطنه و داماد ناصرالدین شاه) که در سال های1310 تا 1313هجری قمری، والی خراسان بود، املاک مرغوبی را که در خراسان به دست می آورد، به حاجی ملک می فروخت. همچنین بخش مهمی از املاک رکن الدوله(برادر شاه) و عین الدوله در خراسان را ملک التجار خرید.
عبدا... مستوفی در این باره چنین نوشته است: «رکن الدوله(برادر ناصرالدین شاه) در حکومت خود در خراسان، مبلغی از مال دولت باقی داشت و مجبور شد از صرافان صدی بیست وچهار قرض بگیرد حاج کاظم مقداری از املاک فریمان را که خود یک ایالتی بود و بابت مالیات از عین الدوله گرفته شده بود، خرید. بعد از مدتی عین الدوله از فروش املاک فریمان پشیمان شد. وی بالاخره با اعمال نفوذ در شاه، مالیات خود را پرداخت و شاه دستور داد که ملک التجار مزرعه مذکور را به عین الدوله پس بدهد. ملک التجار که جز اطاعت چاره ای نداشت ، قبل از اینکه این کار را بکند، املاک را به اسم حاج حسین آقا، پسر خود، کرد و این دعوا تا زمان محمدرضا پهلوی ادامه یافت. حاج کاظم در سال1317 قمری با کاروانی سیصدنفره، شامل اهل وعیال و بستگان خویش، برای زیارت و هم سرکشی از املاک خود عازم شهر مشهد شد. حاج حسین آقای بیست ونُه ساله هم در این سفر همراه پدر بود و برای اولین بار خراسان را دید.» او بعدها در سال1323 قمری(یک سال قبل از انقلاب مشروطه) وقتی که سی وپنج سالگی را کامل کرده بود، از سوی پدر مأمور سفر به خراسان برای سرپرستی املاک او شد.روزگاری که حاج حسین آقا به مشهد رسید، میرزاتقی خان معاون الایاله که از سال1312 به امر حاج کاظم مأمور اداره املاک وی در خراسان شده بود و مسئولیت اداره این املاک را برعهده داشت ، از آمدن حاج حسین آقا به مشهد خوشش نیامد، درنتیجه مدام درصدد کارشکنی علیه فرزند ارباب خویش برمی آمد اما حاج حسین آقا بیدی نبود که از این بادها بلرزد. او برای دفع شرارت های معاون الایاله، تصمیم گرفت دوستانی بانفوذ و هم شأن خویش و خاندانش پیدا کند که به «میرزاعبدا...»، متولی مسجد گوهرشاد، برخورد. خاندان میرزاعبدا... از سادات صحیح النسب موسوی بودند که عموما خود را سید حسینی می خواندند. اجداد وی از زمان فتحعلی شاه قاجار(حدود سال 1223.ق) متولی مسجد جامع گوهرشاد مشهد و موقوفات آن بودند.میرزاعبدا... یاور او شد و همین مهم هم چندی بعد سبب شد که حسین آقا ملک دختر میرزاعبدا... را که به «نوابه قدسیه» ملقب بود، از او خواستگاری کند. طبق اسناد مکتوب، میرزاعبدا... ابتدا از پذیرش این مسئله عذرخواهی می کند و می گوید: «شما اهل کُلاهید و ما اهل عمامه» درنتیجه وصلت ما سازگار نخواهد بود اما همسر او که دختر سهام الملک(نوه فتحعلی شاه) و از خاندان اهل کلاه بود، به وساطت برمی خیزد و این وصلت سرمی گیرد. پس از این ازدواج ازآنجاکه خواهر میرزاعبدا... همسر میرزاحبیب مجتهد(عارف و شاعر نامی خراسان) بود، پای حاج حسین آقا به محفل ادبی دینی مشهور به «اصحاب سراچه» و دیگر محافل ادبی شهرنیز باز می شود. این آشنایی بعدها سبب می شود او خود مجلس گردان و برگزارکننده شب های شعر ادبی بسیاری در منزلش باشد.اولين واقعة سياسي ـ اجتماعي مهم در زندگي حاج حسين آقا پس از درگذشت پدر و همسرش ماجراي قيام كلنل محمد تقي خان پسيان در شهر مشهد و درگيري حاج حسين آقا با اين واقعه بودِ. روایت است وقتی كلنل پسیان همه كارة خراسان شد،درصدد برآمد تا به كار بدهكاران مالياتي خراسان رسيدگي كند، تني چند از بزرگان و ثروتمندان شهر مورد توجه او قرار گرفتند و حاج حسين آقا ملك به 143 هزار تومان بدهي متهم و به صورت موقت حبس شد. حاج حسين آقا «در روزهاي اول حكومت كلنل به علت تحت تعقيب بودن، در منزل افرادي چون شيخ فاضل مجتهد مخفي شد اما بعد خود را تسليم كرد و متقبل شد كه در صورت تأييد بدهي اش، مزرعة چناران را به دولت واگذار نمايد. وي كمي بعد از دوستان كلنل شد.حاج حسین آقا در زمان سلطنت رضاشاه پهلوی(1304 تا 1320خورشیدی) بیشتر به اداره املاک خود در خراسان و تهران و نیز جمع آوری کتب خطی، اشیای عتیقه و فعالیت های فرهنگی اشتغال داشت. همچنین حل وفصل اختلافات مالی پدرش با مدعیان، دفاع از املاک خودش در خراسان(خصوصاً املاک فریمان) خریداری و عمران وکیل آباد و شروع به وقف املاک و دارایی های خود برای امور خیریه عمومیِ رفاهی، تفریحی، بهداشتی و فرهنگی، مشغله اصلی او در این برهه زمانی است.پس از درگذشت حاج کاظم، لقب ملک التجاری به پسر ارشد او، حاج حسین آقا، پیشنهاد شد اما او نپذیرفت. درنتیجه برادرش، حاج حسن آقا، صاحب این لقب شد که در مشهد نماند و پس از مدتی کوتاهی به اروپا رفت. در همین دوران در شهر مشهد نیز ریاست تجار را برعهده نداشت اما به جای او دو تن از فرزندان حاجی ابوالقاسم اصفهانی(برادر کوچک امین الضرب)، به نام های حاج محمدتقی ملک التجار و حاج رضا رئیس التجار(مهدوی بعدی) زعامت تجار مشهد را در دست داشتند و از مهم ترین مالکان خراسان هم بودند؛ روستای ملک آباد که دارای باغی به همین نام بود و هنوز در داخل مشهد به نام باغ ملک آباد، برجا و متعلق به آستان قدس است، درکنار روستای احمدآباد که آن هم با همین نام در داخل مشهد بود و اینک خیابان احمدآباد نامیده می شود، از آنِ این دو برادر بود ولی اغلب مردم به اشتباه مالکیت پیشینِ باغِ ملک آباد را متعلق به حاج حسین آقا می پندارند و حکایاتی را که درباره اختلاف ها و چالش های خاندان ملک التجار با رضاشاه بر سر این املاک شنیده اند، به حاج حسین آقا نسبت می دهند، درحالی که حاج حسین آقا نه به شغل تجارت مشغول بوده و نه عنوان ملک التجاری شهر را داشته است؛ با این همه حاج حسین آقا در زمان واقعه مسجد گوهرشاد(در سال1314. خ) با اینکه دخالتی در آن ماجرا نداشت، تنها به سبب آنکه گروهی از کشاورزان مزارع وی در آن واقعه شرکت کرده بودند به دست پاکروان(استاندار خراسان) و سرهنگ نوایی(رئیس شهربانی) متهم و به دستور رضاشاه، در تهران دستگیر و چند ماهی زندانی شد اما بعد با کوشش خانواده اش از زندان بیرون آمد و به زندگی عادی خود پرداخت. او دو سال بعد از این واقعه، شروع به وقف اموال خود کرد.

 

دوست نداشت کار خیرش افشا شود
با خاطرات حاج باقر صاحبکار طوسی، منشی حاج حسین ملک

طوبی اردلان| درست چسبیده به خانه قدیمی حاج حسین آقا ملک در خیابان امام خمینی مشهد، زیر آفتاب چله تابستان، جایی که درخت های توت چتر واکرده اند، خاطرات ناگفته بسیاری هست که دهان حاج باقر صاحبکار طوسی وقـت نقلشان شیرین می شود. او که این روزها دهه80 زندگی اش را پشت سر می گذارد، روزگاری منشی و کارگزار حاج حسین ملک و از نزدیکان او بوده است؛ با این همه پس از گذشت 5 دهه از فوت ملک، همچنان وقتی می خواهد اسم او را بیاورد، به احترامش تنها از لفظ «آقا» استفاده می کند و در تمام طول مصاحبه حتی برای یک بار اسم کوچکش را به زبان نمی آورد. «آقا»یی که در ذهن حاج باقر صاحبکار ماندگار شده، مردی است که همه عمرش را صرف احسان و نیکی به خلق کرده است.
2 چمدان سیاهه خرید و فاکتور آوردند
اولینِ این خاطرات به روزگارِ زلزله طبس بر می گردد. او تعریف می کند: « در روزگاری که زلزله طبس اتفاق افتاد، آقای سید جلال تهرانی، تولیت آستان قدس بود. یک روز آقا صدایم زد و گفت: «باقر زنگی بزن به سید جلال و بگو که بیاید دیدن ما.» من زنگ زدم و اوامر را عرض کردم. یک ساعت بعد سید جلال آمد. آقا خیلی مرد رک گویی بود و اهل چاپلوسی نبود. برای همین هیچ وقت اجازه نمی داد کسی دستش را ببوسد. وقتی هم مهمانی داشت همان ابتدا می پرسید، قهوه می خورید یا چایی؟ هر چه پاسخ می دادند می آوردم و همه تشریفات ما تا وقت ناهار یا شام برای پذیرایی مهمان به همین اندازه خلاصه می شد. سید جلال قهوه ای درخواست کرد. هنوز بیرون نرفته بودم که آقا رو به سید جلال کرد و با صدای بلند پرسید: « سید جلال می خواهی برای آخرتت کاری بکنی؟» آقای تهرانی خیلی آرام پاسخ داد: «بله. چرا که نه.» آقا فرمودند پس آنچه را می گویم انجام بده. سید جلال چشمی گفت و آقا هم ادامه داد: «شنیده ام طبس زلزله آمده و خسارت زیادی به مردم زده است. من می خواهم تو بروی آنجا و هر امکاناتی که لازم بود، برای مردم فراهم کنی. پولش را من می دهم، کارش با تو باشد.» بعد از من خواست شیبانیِ پیشکار را صدا بزنم تا به خدمتشان برسد. پیشکار که آمد، چکی را با رقم بالایی -که خاطرم نیست دقیقا چقدر بود- نوشت و به دستش داد. بعد به شیبانی گفت که تو بر خرج و مخارج نظارت کن. اگر هم کم آوردی زود اطلاع بده تا برایتان پول بفرستم.» سید جلال تهرانی و شیبانی رفتند. آقا آنجا تأکید کردند کسی از این ماجرا مطلع نشود. مدت زیادی از این ماجرا گذشت. یک روز تهرانی زنگ زد و گفت: « من برگشته ام و می خواهم آقا را ببینم.» حوالی ساعت 3 بعد ازظهر بود که سید جلال با 2 نفر آدم قوی هیکل آمد، در حالی که 2 چمدان خیلی بزرگ دستشان بود. مکالمه ای داشتند و بعد از نیم ساعتی رفتند. بعد از رفتن آن ها آقا گفت که این چمدان ها را ببرید توی اتاق من بگذارید. از آنجا که چمدان ها خیلی سنگین بود، 4 نفر از خدمه را صدا زدم که اجرای دستور کنند. چند دقیقه بعد به اتاق آقا رفتم و در چمدان ها را باز کردم. دیدم همه فاکتور و سیاهه خرید است. سید جلال همه آنچه را خریده بود، فاکتور کرده و توی چمدان ها جا داده بود. مبلغ اندکی هم باقی مانده بود که توی پاکتی همانجا پسش داد.
آن مقرری با تمام شدن درسم قطع شد
من پیش از اینکه منشی آقای ملک بشوم، دکان داشتم. چفت دکان من یک درودگر بود که با هم دوست بودیم. یک روز آن درودگر پیش من آمد و گفت زنی را می شناسد که یک دختر دارد. کار می کند و خرج خودش را در می آورد اما برای آینده دخترش نگران است. از من کمک خواسته است و نمی دانم چه کنم. تو که توی دستگاه آقای ملک هستی از ایشان بخواه تا به این زن کمک کنند. فردای روز بعد وقتی آقا سرش از حساب و کتاب خلوت شد، حاجت این رفیقم را عرض کردم. آقا پرسید: «تو آن زن را می شناسی؟» عرض کردم که نه، ولی دوستم می شناسد و آدم مطمئنی است. گفت: «بگو فردا آن مادر و دختر بیایند.» فردای روز بعد آمدند و با هم به اتاق آقا رفتیم. آقا از زن پرسید: «چه می خواهی؟» زن توضیح داد که کار می کند و می تواند خرج خودش را دربیاورد اما پولی که در می آورد، کفاف این را نمی دهد تا یک دانه فرزندش را به مدرسه بفرستد. آن خانم آن روز خواست تا آقا ماهیانه مقرری اندکی برای تحصیل دخترش در نظر بگیرد. آقا قبول کرد و دستور داد دوبرابر مبلغی را که آن زن خواسته است هر ماه برای تحصیل دختر به آن ها بدهند. چند سال بعد من در بیمارستان بیماری داشتم. یک آن دیدم یکی به شانه ام زد. برگشتم دیدم یک خانم دکتر است که مرا به اسم می شناسد. پرسیدم: «شما که هستید؟» گفت: «خاطرتان هست یک روز من و مادرم به حضور رسیدیم و آقای ملک برای تحصیل من مقرری برید. من حالا دکتر شدم و آن مقرری با تمام شدن درسم قطع شد.».

 

وکیل باصفای شهر
نقبی بر معروف ترین وقف حاج حسین ملک

شیرین سیدی| وکیل آباد، این جنگلِ چسبیده به شهر، جزو آخرین وقفیات حاج حسین آقا ملک است. بزرگ ترین وقف او کتابخانه و موزه ملک در تهران است، اما برای مردم مشهد این باغ وکیل آباد است که هنوز یادش را زنده نگاه داشته. به همین مناسبت به سراغ 2 تن از مسئولان پارک جنگلی وکیل آباد رفتیم تا از این باغ خاطره انگیز بیشتر بشنویم. با وجود پاره ای اضافات به باغ هنوز حس و حال قدیم در آن حس می شود، مخصوصا سمت رودخانه فصلی که بیشتر تداعی گر جنگل است.
رضا داوطلب، مدیر عامل بوستان وکیل آباد، می گوید آگاهانه تلاش شده است که کمترین تغییرات در باغ رخ دهد و از طرح های فضای سبز نوین شهری پیروی نشود تا این تصویر تغییر نکند. تغییرات در حد احداث پارکینگ و آسان کردن ورود مردم به باغ بوده است. اگر درختی دچار آفت شود و مجبور به قطع آن شویم، یک یا 2 درخت مشابه جایگزینش می کنیم.
یکی از قصه های قدیمی درباره حسین آقا ملک و باغ وکیل آباد حول تعداد درختان پارک می گردد؛ روایت است که شخصی از حسین ملک این باغ را طلب می کند و ملک به او می گوید: اگر توانستی تمام درختانش را بشماری باغ را به تو می دهم و البته که آن شخص عاجز می ماند از شمارش. رازی که داوطلب با وجود کشف آن حاضر به پاسخ گویی نمی شود و به گفتن بیش از 30 هزار درخت در مساحت هفتادهکتاری کنونی باغ بسنده می کند تا این حکایت شیرین حلاوت خود را از دست ندهد. داوطلب سال هاست در این موقوفه مشغول به کار است، او نکته شایان توجه وقف نامه حاج حسین ملک را در وقف هم زمان قنات و باغ می داند که عامل حیات این درختان شده است. داوطلب قدمت قنات را که 3 مظهر آن هم در محدوده پارک است بالای 100 سال می داند. او می گوید وقف نامه حفظ قنات را هم مورد توجه قرار داده و مخارجی برای تعویض لوله‎های گلوگاه آن تعیین کرده که این امر ناشی از آگاهی حسین ملک از چگونگی مدیریت این مجموعه است.
باغ هرگز در نداشت
دیگر نوبت آن شده است که برگ های تاریخ را ورق بزنیم و از روزهای اولیه این پارک بیشتر بشنویم. روزنامه اطلاعات روز سوم مرداد 1338 خورشیدی درباره این پارک نوشته است: باغ وکیل آباد که از املاک شخصی حاج حسین آقای ملک است، متجاوز از یک میلیون و 500 هزار متر (150 هکتار) وسعت دارد و در پانزده کیلومتری شهر مشهد واقع شده است. این باغ در 35 سال پیش با فکر و نقشه و هزینه آقای ملک احداث شد.
اگر چنین باشد باغ از حدود سال 1303 آرام آرام تبدیل به تفرجگاهی برای مردم شده است، یعنی سال ها پیشتر از اینکه در آذرماه 1348 وقف شود.
محمد شبگیرپور، کارشناس باغ وکیل آباد که مدت هاست مشغول جمع آوری اسناد و اطلاعات درباره پیشینه این باغ است، می گوید: این مجموعه هیچ گاه در و دیوار نداشته است. این را نمی توان به علت بزرگی باغ دانست، چون همان قدر که بزرگ بوده مالک ثروتمندی هم داشته که هزینه دیوارکشی برایش پولی نبوده است. این امر حاصل کَرَم مالک بوده که ورود به آن را برای عموم آسان کرده است.
وکیلی که گمنام است
از ابتدا مدام می گوییم وکیل آباد اما این نام از کجا آمده است؟ همان طور که می دانیم حاج حسین آقا ملک هیچ گاه مستقیما وارد سیاست نشده بود که بخواهد وکیل مجلس باشد. شبگیرپور می گوید: طبق گفته های خانم عزت ملک(دختر بزرگ حاج حسین آقا ملک) این نام برگرفته از شغل مالک پیشین باغ یعنی آیت ا... کفایی است که نماینده مجلس یا به قول آن زمان وکیل مردم بوده است، اما آغاز دوره وکالت آقای کفایی به مجلس ششم یعنی سال 1305 بازمی گردد ولی نام وکیل آباد حداقل در دهه آخر قرن گذشته هم در اسناد ذکر شده است؛ پس ریشه نام قدمت بیشتری دارد که هنوز بر ما روشن نیست. شبگیر همچنین می گوید که بنا بر توضیحات مجیدفیاض که مدتی وکالت حسین آقا ملک را بر عهده داشته، اراضی وکیل آباد از چند خرده مالک خریداری شده است که یکی از آن ها خانواده کفایی بوده است.
حق شناسی ای که هنوز به جا نیاورده ایم
حسین ملک با وقفیات خود حتی بر نقشه شهر هم تأثیر گذاشته است اما طی این سال ها هنوز گرامیداشت درخوری برای این واقف بزرگ فرهنگ د وست در شهر برگزار نشده است، امری که هم لازمه قدرشناسی است و هم عاملی برای تشویق دیگر خیران در وقف عام کردن دارایی های خود. 

 

سال شمار مهم ترین وقایعِ عمر آقای ملک

1250

حسین ملک در شب یازدهم ربیع الاول 1288 ق. (حدود نیمه خرداد 1250 خورشیدی) در خانه پدری اش در تهران به دنیا آمد.

1278

برای نخستین بار به همراه پدرش به مشهد سفر کرد.

1280

برای نخستین بار به همراه پدرش به مکه مشرف شد.

1284

برای اداره املاک پدرش در مشهد مستقر شد.

1287

با نوابه قدسیه (زهرا)، دختر میرزاعبدا...، متولی مسجد و موقوفات گوهرشاد ازدواج کرد.

1288

حاج حسین آقا ملک توسط مجاهدین مشروطه دستگیر می شود و در مسجد جامع گوهرشاد شلاق می خورد که این شکنجه منجر به صدمه جسمانی وی و حتی از دست دادن شنوایی اش می شود.

1292

برای مداوای گوش و چشمش به اروپا سفر کرد.

1293

از اروپا به ایران بازگشت.

1296

پدرش ملک التجار دار فانی را وداع گفت.

1298

همسرش نوابه قدسیه دارفانی را وداع گفت.

1300

در این زمان حاج حسین آقا ملک به 143 هزار تومان بدهی متهم شد اما بعد خود را تسلیم کرد و متقبل شد که در صورت تأیید بدهی اش، مزرعه چناران را به دولت واگذار کند

1301

با همسر دومش زرین ملک خانم ازدواج کرد.

1314

به اتهام دست داشتن در غائله گوهرشاد به چند ماه حبس و تحمل چند ضربه شلاق محکوم شد.

1314

عمارت باغ وکیل آباد ساخته می شود.

1316

شروع به وقف کتابخانه ملی ملک و دیگر رقبات کرد.

۱۳۲۳

قطعه زمین بزرگی را در باغ ملی تهران برای ساختمان جدید کتابخانه و موزه وقف کرد.

1338

حدود 200 هکتار زمین تقدیم فرهنگیان مشهد شد.

1339

حاج حسین آقا ملک شروع به نوشتن شرح حال خود می کند.

1339

اهدای زمین به کارکنان اداره اقتصاد ملی ایران به وسعت120هزار مترمربع

1339

اهدای زمین به وسعت 200هزار مترمربع به کارکنان اداره پست و تلگراف

۱۳۴۲

زمین های قلعه وکیل آباد وقف ساکنانش شد.

1343

اهدای زمین برای تجدید بنای شیرخوارگاهِ کودکان بی سرپرست در مشهد

1343

اهدای زمین زندان مشهد به وسعت 150هزار مترمربع

1345

باغ ملی مشهد را که در آن زمان 40 هزار متر مربع مساحت داشت وقف عام کرد. این باغ اکنون 26 هزار متر مربع وسعت دارد.

1348

حاج حسین ملک باغ وکیل آباد را که در آن زمان 150 هکتار وسعت داشته برای استفاده عموم مردم مشهد وقف می کند.

1351

وی در روز چهارشنبه 3 مرداد 1351 خ./ 1392ق. در خانه پدری اش، در تهران، دارفانی را وداع گفت. جنازه وی روز بعد به مشهد منتقل ودر دارالحفاظ حرم مطهر دفن شد.

 

خلاصه وقف نامه های هفت گانه ملک(از 1316 تا 1340)

شیرین سیدی| موقوفات حاج حسین آقا ملک که از سال1316 تا 1340 در هفت مرحله اهدا شده است، آن قدر هست که درج نکته به نکته آن سیاهه ای بلندبالا می خواهد و مجالی طولانی برای خواندن. او علاوه بر مشهد در تهران و بسیاری از شهرهای خراسان به ویژه در تربت، چناران و فریمان موقوفاتی دارد که اغلب آن ها وقف عام هستند و با هدف گره گشایی از کار مردم بخشیده شده اند. جالب است بدانید که ملک برای اینکه پس از او، اموال و موقوفاتش هدف دست درازی قرار نگیرد، وقف نامه هفت گانه اش را به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشت و آن را چاپ کرد. او سپس نسخه چاپ شده موقوفاتش را به سفارت بسیاری از کشورها فرستاد تا به این گونه آن ها را برای مردم کشورش حفظ کند.

وقف نامه شماره1
تاریخ وقف: 6/ 8/ 1316 خورشیدی
رقبات: در این تاریخ حاج حسین آقا ملک کتابخانه ملی ملک(شامل ساختمان کتابخانه، همان خانه پدری حاج حسین آقا در بازار حلبی سازهای تهران) با کتاب ها، قرآن ها و دیگر اشیای نفیس و عتیقه موجود در آن را وقف کرد.

وقف نامه شماره2
تاریخ وقف : 25/ 1/ 1330خورشیدی
رقبات: این رقبات ۲۹ مورد است که از آن جمله می توان به سه دانگ مزرعه و قنات تقی آباد در خراسان، سه دانگ مزرعه باغ سالار، سه دانگ مزارع اره قیطان و کال چقوکی(چغوکی)، سه دانگ مزرعه شهر طوس سفلی، سه دانگ مزرعه و قنات قلندرحصار، سه دانگ مزرعه جمع آب اشاره کرد.

وقف نامه شماره3
تاریخ وقف: 29/ 4/ 1323
رقبات: یک قطعه زمین معروف به باغ ملّی تهران، خریداری شده از شهرداری که اکنون ساختمان موزه و کتابخانه در این زمین واقع است.

وقف نامه شماره4
تاریخ وقف: 10/ 12/ 1325
رقبات: این رقبات شامل ۱۶ مورد است که از آن جمله می توان به شش دانگ قلعه نوی فریمان، چهار سهم از دوازده سهم مزرعه هوس، شش دانگ مزرعه باغ عباس، شش دانگ قریه
تقی آباد، سه دانگ قریه عشق آباد، شش دانگ قراء ناری بزرگ و کوچک اشاره کرد.

*وقف نامه شماره5
تاریخ وقف: 13/ 8/ 1331
رقبات : قنات سجادیه با کلیه اراضی و اشجار و انهار متعلقه، خشکه کاری منشعب از قنات سجادیه تا قنات قلعه نو میرزاجعفر. (این رقبه ها بیشتر در تربت جام هستند.)

وقف نامه شماره6
تاریخ وقف: 6/ 7/ 1334
رقبات: سه دانگ مزرعه و قنات فخرآباد، نصف مزرعه و قنات پشت باغ، سه دانگ مزرعه خاکستری، سه دانگ مزرعه و قنات حسن آباد، سه دانگ مزرعه و قنات خیرآباد و رکن آباد، نصف قنوات باغ و قلعه یعقوب علی و مادبچه.

وقف نامه شماره7
تاریخ وقف: 27/ 3 / 1340
رقبات: این رقبات شامل ۲۴ مورد است که از آن جمله می توان به نصف مزرعه لنگر، نصف مزرعه تقی آباد، نصف مزرعه بلندگرد، نصف مزرعه خرم آباد، نصف مزرعه اسدآباد، نصف مزرعه قلعه سرخ، نصف مزرعه نصرآباد اشاره کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->