چالش شرم !

درباره تازه ترین چالش فضای‌مجازی که کاربران را به انجام کارهای غیرمتعارف با بزرگ‌ترهایشان فرا می ‌خواند

محمدناصر حق خواه - شاید اولین باری است که هنگام نوشتن از یک سوژه، حتی نمی توانیم عنوان دقیق آن را برزبان بیاوریم و از این نظر یکی از اصول مهم روزنامه نگاری را که طرح دقیق و درست و شفاف موضوع بحث است، ناقص انجام می دهیم؛ اما اصل اولیه ای دیگر، یعنی اهمیت سوژه، آن قدر چشمگیر است که نوشتن از چالشی که یک هفته ای است در فضای مجازی به آن مبتلا شده ایم را واجب می کند. چالشی که به جای تعریف دقیق عملی که در آن صورت می گیرد، از عبارت «انجام حرکت سخیف با بزرگ ترها» استفاده می کنیم. حرکت سخیفی که شاید مقصر اول و دوم و سوم آن خود انجام دهندگان این حرکت شرم آور باشند و مقصر آخرش یک شاخ مجازی که مردم را به انجام آن فراخوانده است.


باز هم بازی درجه یک سایت های شرط بندی
شاید تابستان سال1393 بود که برای اولین بار واژه چالش در فضای مجازی و به تبع آن به مراودات روزمره مردم وارد شد. زمانی که فیس بوک دوران اوج خود را می گذراند و چالشی جهانی که به ایران هم رسیده بود، بین کاربران فیس بوک فراگیر شد. چالش ریختن آب سرد روی سر خود که در آن هر فرد از 3نفر دیگر درخواست می کرد و آن فرد هم این کار را می کرد و بعد هم 3نفر دیگر را به چالش دعوت می کرد و بسیاری از افراد سرشناس و البته کاربران عادی را به این چالش کشانده بود و افرادی که این چالش را می پذیرفتند، فیلم مفرح انجام این حرکت را در فیس بوک منتشر می کردند. چالشی بامزه که هدف آن یادآوری اهمیت توجه به بیماران ALS و کمک خیریه به آنان بود. بعد از این چالش تا همین امروز ده ها چالش دیگر با گسترده شدن فضای مجازی در داخل و خارج ایران شکل گرفته و برای مدتی مردم را سرگرم یا توجه آنان را به موضوع مهمی جلب کرده است. روندی که در یکی دو سال گذشته و با ورود شاخ های بی سروپای مجازی وارد مراحل مشمئزکننده ای شده است. از چالش گفتن یک حرف دروغ یا بی ادبانه جلو اهالی خانواده و فیلم برداری از واکنش آن ها تا چالش اعلام مجردبودن و تقاضا برای ورود به رابطه عاشقانه که وحید خزایی راه انداخت و چالشی که ساشا سبحانی برای یک نوع حرکت خاص ذکرنشدنی جلو دوربین و فرستادن فیلم آن به راه انداخته بود که البته این چالش چندین شب در لایو ساشا سبحانی هم به صورت زنده و مستقیم از سوی داوطلبان انجام می شد. اما حرکتی که به تازگی یکی از شاخ های مجازی با نام میلاد‌حاتمی که مثل همه شاخ های ترکیه نشین در باند تبلیغ سایت های شرط بندی است و با عکس و فیلم گذاشتن از لحظات خصوصی زندگی شخصی اش به دنبال کننده میلیونی رسیده، راه انداخته است، روی همه چالش گذاران و چالش انجام دهندگان را سفید کرده است. این چالش، مخاطبانش را به انجام حرکتی شرم آور با افراد خانواده با محور بزرگ ترها و فرستادن فیلم این حرکت برای صفحه میلاد حاتمی دعوت می کرد تا او فیلم را در صفحه اش منتشر کند. حرکتی که جایزه آن یک، 2، 5 یا 10میلیون تومان پول است و به همین علت برای جذاب شدن فیلم ها و برنده شدن در این چالش، بزرگ ترها سوژه های بهتری می شدند، چون به طبع خنده بیشتری می گیرند و خنده بیشتر هم به معنی انتخاب شدن و برنده شدن جایزه است. اما این شاخ های بی سروپا که برای کسب درآمد و تبلیغ سایت های شرط بندی عروسک و بازیچه گردانندگان این سایت ها شده اند و به تبع آن عده دیگری را بازیچه خود قرار می دهند، گزینه درستی برای انتقادشدن نیستند، زیرا اوضاع آنان کاملا مشخص است و به توضیح نیاز ندارد که برای 100دنبال کننده بیشتر یا چند هزار دلار درآمد بالاتر چه کارهایی می کنند، بلکه اشکال کار از جای دیگری است.


به حماقت هایشان عادت می کنیم!
پیکان انتقادها اتفاقا نه به سوی شاخ ها که به سمت ماست، ما که در اینستاگرام به شدت درحال عادت کردن هستیم. عادت یعنی چه؟ یعنی اینکه به یک نفر با سطح پایین ترین کارهای ممکن توجه می شود و ما، هم برای چند روزی خندیدن صفحه او را دنبال می کنیم و ویدئوها و عکس هایش را نگاه می کنیم و برای دوستا نمان می فرستیم و هم از آن کار و از آن فرد بدمان می آید و با خودمان قرار می گذاریم که یکی دو هفته دیگر او را آنفالو کنیم، اما به تدریج دیدن کارهای احمقانه او برای ما طبیعی می شود و هر روز به دیدن عکس و ویدئویی از او عادت می کنیم. بعد او برای اینکه ما را که عاشق دیدن حماقت شده ایم، نگه دارد، به کارهایش درجه بالاتری از حماقت می بخشد، بعد برای اینکه دنبال کنندگانش بیشتر شوند، از دنبال کنندگان فعلی اش می خواهد تا چالشی به نام او انجام دهند و افرادی که برای تمسخر چندروزه او رفته بودند و حالا چند ماهی است که درگیر او شده اند، این چالش ها را انجام می دهند و کم کم به انجام این کارها عادت می کنند و درجه چالش هایی که برایشان تعیین می شود هم به مرور بالاتر می رود. کسانی که اگر چندماه پیش به آنان می گفتیم که تو روزی فیلمی از بدن یکی از اعضای خانواده خود را در صفحه ای با میلیون ها دنبال کننده پخش خواهی کرد، پوزخند می زدند یا عصبانی می شدند، حالا این قدر از این فیلم ها دیده اند که «عادت» کرده اند و این کار را که حالا «طبیعی»شده است، انجام می دهند. این افراد از ما دور نیستند، ما هم که با سرزنش و پوزخندی تلخ و نگاهی عاقل اندرسفیه درباره حرکت آنان می نویسیم و می خوانیم از آنان دور نیستیم، فقط کافی است عادت کنیم!

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->