صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

رویداد‌های کتاب‌خوانی در شهر توسعه خواهد یافت | یکی از نقدها به خودمان این است که گاهی خنثی کار می‌کنیم

  • کد خبر: ۱۹۴۸۱۴
  • ۲۵ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۳
معاون فرهنگی شهردار مشهد گفت: در طی زمان دوستان ما در سازمان فرهنگی در حوزه اکران‌ها خیلی محافظه کار شده اند. یکی از نقد‌هایی که اکنون خودمان به خودمان داریم این است که بنا به دلایل مختلف داریم بسیار خنثی کار می‌کنیم.

مریم محبی | شهرآرانیوز، مهجورترین عضو از سبد فرهنگی خانواده یا جامعه، هم ز مان با هفته‌ای که با عنوان کتاب، کتاب خوانی و کتابدار نام گذاری شده، برخلاف اوقات دیگر، نامش مکرر به گوش می‌رسد، از اهمیت و فواید هم نشینی با آن سخن گفته می‌شود و پای یک مسئله اساسی و تکراری به میان می‌آید؛ اینکه برای کتاب خواندن فرهنگ سازی نکرده ایم و معلوم نیست این فرهنگ سازی نکردن قرار است تا کی چماقی شود و بر سر خودمان فرود بیاید.

این نام گذاری و همه حاشیه هایش، بهانه‌ای دستمان داد تا در باب آن با دکتر حسین باغگلی، معاون شهردار و رئیس سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد، گفتگو کنیم. بخشی از گفت وگوی ما به بحث درباره فعالیت‌های شهرداری در حوزه کتاب و کتاب خوانی گذشت و بخشی دیگر، به سؤالاتی اختصاص پیدا کرد نظیر اینکه چه سرنوشتی در انتظار گذر کتاب گلستان است؟

از سیاست گذاری‌های شهرداری درباره کتاب و کتاب خوانی برایمان بگویید. آنچه طی این تقریبا دو سال انجام شده است و آنچه منحصرا در هفته پیش رو و آبان ۱۴۰۲ قرار است رخ بدهد.

قبل از هر صحبتی، باید این مقدمه را بپذیریم که جامعه ما یک چالش جدی در حوزه کتاب خوانی دارد. ما طی یک سال ونیم گذشته، اقداماتی انجام داده ایم، اما خودمان اعتراف می‌کنیم بخش اعظم آن شاید یک جنس روتین داشته باشد.

روتین دقیقا به چه معنا؟

یعنی از نظر شخصی من خیلی طرح‌های ویژه‌ای نبوده است، یعنی همان چیزی که باعث شده‌است بار‌ها به دوستان بگویم چرا گمان می‌کنید به واسطه قرار دادن صرفا برشی از یک کتاب روی یک بنر در محیط شهری، آدم‌ها به این نتیجه می‌رسند که بروند آن کتاب را بخوانند؟ ببینید! در روند گذشته، اول از همه توافق کردیم یک بخش از اکران‌های شهری به معرفی کتاب تعلق پیدا کند.

اما یک نکته مهم دیگر، موضوع انتخاب کتاب است. چه کتاب‌هایی انتخاب می‌شود؟ دوستان برای خودشان شرط‌هایی گذاشته اند، اما چقدر به این فکر شده‌است که کتاب مدنظر محتوای معقولی هم داشته باشد یا به عنوان یک محرک کتاب خوانی برای جامعه مناسب باشد؟

در این باره ما با چند مسئله اساسی روبه رو هستیم. مسئله‌ای که یک بخش آن به مردم مربوط می‌شود، یک بخش آن به تولیدکنندگان و بخشی دیگر به ما؛ یعنی آدم‌هایی که قرار است کتاب‌ها را به دست مردم برسانند یا به تعبیری دیگر کتابخانه‌های عمومی. در ذیل این‌ها باز هم می‌توان به مشکلات جزئی تری اشاره کرد. یکی اینکه آدم‌هایی که مهارت مطالعه داشته باشند زیاد نیستند.

درواقع آموزش چنین مهارتی، در روند آموزشی و فرهنگی ما هیچ سهمی نداشته و ندارد. از طرف دیگر، در حوزه نشر، به این دلیل که فکر می‌کنیم هرچه کتاب بیشتری چاپ کنیم بهتر است، انبوهی کتاب چاپ می‌کنیم که پیدا کردن کتاب خوب در بین آن‌ها کار سختی است. این یعنی یک نظام معرفی کتاب مطلوب نداریم. درواقع مشکل کتاب خوب داریم؛ نه فراوانی دارند و نه به راحتی می‌شود به آن‌ها دست پیدا کرد.

این وسط شهرداری کجای داستان است؟ برای تعدیل این مشکلات چه کار می‌تواند بکند؟

شهرداری حتما می‌تواند کار‌هایی انجام بدهد، اما من بر این باور هستم که جنس موضوع‌های فرهنگی به گونه‌ای است که یک واحد به تنهایی نمی‌تواند از پس آن بربیاید. این مسئله باید به عنوان یک مسئله کلیدی در کل فرهنگ ما وجود داشته باشد. یکی از اشکالاتی که در این باره وجود دارد و به مقابله با بحث ترویج کتاب می‌پردازد، این است که هنوز مسئله بودنِ کتاب خوانی را به وضوح نپذیرفته ایم. هر سال آمار می‌دهیم که انتشار کتاب بیشتر شده‌است، اما چگونه؟ گمان می‌کنیم با ریخت وپاش کتاب توسعه مطالعه رخ می‌دهد، اما اینکه چه کتابی باشد هم مهم است. ما کتاب‌هایی را تحت حمایت‌های دولتی یا شبه دولتی و به شکلی توزیع می‌کنیم که عموما آن‌ها را نمی‌خوانند.

در فرهنگ سرا‌های ما نیز وضع به همین شکل است؟

من با همین دید انتقادی کتاب‌های موجود در فرهنگ سرا‌ها را بررسی کرده ام. کتاب‌هایی که برای نسل جوان جذاب باشد و به دردبخور و مسئله روز، واقعا کم است. ما هیچ گاه به این مسئله فکر نکرده ایم که در فرهنگ سرا‌ها چه مخاطبانی داریم که متناسب با آن‌ها کتاب در اختیارشان بگذاریم.

اگر یک شخص حقیقی را در نظر نگیریم و یک نهاد مثل شهرداری را مدنظر داشته باشیم چطور؟ شهرداری چطور نتوانسته‌است یک کار اثرگذار انجام بدهد؟‌

نمی‌تواند. چالش امروز ما این است که تکلیف شهرداری در حوزه فرهنگی معلوم نیست. بنا به دلایل مختلف. ما در چهارچوبی قرار داریم که معجونی از چالش‌های مختلف است. مسائل وقتی حل می‌شوند که به معنای واقعی تبدیل به مسئله شده باشند. ما هزار مسئله داریم و هرکه با حل مسئله آشنا باشد می‌تواند بگوید هزار مسئله یعنی شما نمی‌دانید دقیقا دارید چه کاری انجام می‌دهید. پس ما یک مشکل درونی داریم؛ به قدری پهنه فرهنگی را برای خودمان باز کرده ایم که نه بودجه، نه عِده و عُده مان و نه توان برنامه ریزی مان جوابگوی آن نیست.

یک مشکل بیرونی هم داریم. اینکه شهرداری تقریبا پای اساسی بیش از ۹۵ درصد از برنامه ریزی‌های شهری است. یعنی دستگاهی که مأموریت فرهنگی دارد، برنامه ریزی‌های مختلف انجام می‌دهد، اما زمان اجرا که فرا می‌رسد می‌گوید پولی در کار نیست. یعنی برنامه‌ها به شهرداری تحمیل می‌شود. ضمن اینکه بعضی اوقات، به صورت دوستانه یا قانونی یا بر اثر اجبار رسانه ای، باید به کلی دستگاه دیگر نیز جواب بدهیم.

انتخاب کتاب‌ها چرا خوب نیست؟

وقتی همین انتقاد را به یکی از دوستانی که این قبیل فعالیت‌ها را انجام می‌داد وارد کردم گفت قید‌هایی است که دوستان به ما وارد می‌کنند.

یعنی از سوی شهرداری؟

بله. می‌گویند اگر قرار است کتابی معرفی شود باید ویژگی‌هایی داشته باشد. اینکه حالا بچه‌های ما بر چه اساسی چنین می‌گویند قصه دردناکی است که خیلی نمی‌توانیم سرش را باز کنیم. خود این مسئله یکی از محدودیت‌هایی است که وجود دارد. محدودیتی که من البته قبولش ندارم. من می‌پذیرم که اگر نمی‌توانیم در برخی حوزه هاکتاب‌هایی را معرفی کنیم، در عوض می‌شود کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» خاطرات کونیو یامارا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران به قلم حمید حسام و مسعود امیرخانی یا «تولد در لس آنجلس» خاطرات محمد عرب به کوشش بهزاد دانشگر را خوب معرفی کنیم.

به این فکر کرده اید که خود نویسنده و شاعر را هم در این مسئله دخیل کنید؟

یکی از چیز‌هایی که به آن رسیده ایم، این است که بخشی از مسائل شهری را باید به کتاب تبدیل کنیم. اینکه ما ذهن تعدادی از نویسندگان را معطوف کنیم به موضوع‌هایی که مسائل ماست می‌تواند کمک کننده باشد.

مدتی پیش شهرداری تهران در پویشی با عنوان «تهران شهر شعر»، ابیاتی را از شاعرانی از طیف‌های مختلف، روی بیلبورد‌ها و بنر‌های شهر قرار داد و بازخورد‌های مختلفی گرفت. به نظر شما می‌توان چنین حرکتی را در مشهد هم رقم زد تا از این طریق شاعران و نویسندگان را بیشتر در فضای شهری سهیم کرد؟

ما این تجربه را در اردیبهشت ۱۴۰۱ به مناسبت بزرگداشت فردوسی داشتیم. البته فقط اشعار همین شاعر. حتما می‌تواند وجود داشته باشد. مشهد با تهران تفاوت‌هایی دارد. در طی زمان دوستان ما در سازمان فرهنگی در حوزه اکران‌ها خیلی محافظه کار شده اند. یکی از نقد‌هایی که اکنون خودمان به خودمان داریم این است که بنا به دلایل مختلف داریم بسیار خنثی کار می‌کنیم.

خب بالاخره چند ترکش دیگر باید به آدم اصابت کند؟

تجربه‌های قبلی می‌گوید که چنین اتفاقاتی می‌تواند به زیرورو شدن آن‌ها منجر شود. اتفاقی که دو پیام دارد. پیام اول این است که دارد به مخاطبش می‌گوید تنبیهی که در پی یک خطا برای شما رخ می‌دهد، سنگین‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کنی. دوم اینکه از دید درون سازمانی این به عنوان یک شکست مدیریتی تلقی می‌شود. در نتیجه آدم‌ها سعی می‌کنند که محافظه کاری لازم را انجام بدهند و مدیران تصمیم می‌گیرند خیلی کار خاصی انجام ندهند.

خب این صحبت‌ها همه صحبت‌های بنیادینی است که البته به گذشته تعلق دارد. اکنون قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ در آبان ۱۴۰۲ و سی ویکمین هفته کتاب کشور.

اکنون داریم روی بحث وقف کتاب در گردش کار می‌کنیم. با پذیرش این مسئله که آدم‌های دنیای امروز حال و حوصله رفتن به کتابخانه را ندارند و از طرف دیگر، در سبد خانوار نیز هزینه کردی برای کتاب نیست. افق اولیه را ۵ هزار جلد تعریف کرده ایم که قرار است تا پایان سال ۱۴۰۳ به ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار جلد برسد. به این صورت که بیاییم تعدادی رمان‌های عمومی و جذاب را انتخاب کنیم و آن‌ها را به صورت امانت به مردم بسپاریم و در قدم بعد از آن‌ها بخواهیم بعد از خواندن به فرد دیگری بسپارند.

یکی دیگر از ایده‌ها نیز این است که مکان‌هایی را در شهر جای گذاری کنیم و کتاب‌های موجود در برخی از فرهنگ سرا‌ها را در آنجا قرار بدهیم؛ جوری که بتوان کتابخانه‌های عمومی محصور در یک فضای بسته را به داخل محیط شهری بیاوریم و بسته به اینکه کتاب فقط به وسیله یک نفر خوانده می‌شود یا دست به دست می‌چرخد و زنجیره‌ای شکل می‌گیرد، پرداختی صورت بگیرد. ما باید کتاب را در دسترس مردم قرار بدهیم؛ کتابی که واقعا اگر نفر اول آن را خواند به نفر بعدی هم خواندنش را توصیه کند.

فکر می‌کنید این طرح‌ها جواب می‌دهد؟ یعنی چیزی بیشتر از آن طرح‌های روتین است؟

نگاهمان این است که کتاب‌ها را در فضای عمومی قرار دهیم. شعارمان هم این است: همه به هم اعتماد می‌کنیم. نکته مهم این است که باید تحمل داشته باشیم و اجازه بدهیم زمان لازم برای برخورد درست مردم با چنین اتفاقی طی شود. اکنون دیگر باید به این برسیم که به جای قرار دادن کتابخانه‌های عمومی در یک فضای بسته و با رعایت الزاماتی، کتاب‌ها را در معابر عمومی قرار بدهیم.

به نحوی که مردم مطمئن باشند اگر کتابی در این مکان‌ها گذاشته می‌شود، به طور قطع ارزش خواندن دارد. این بزرگ‌ترین نگرانی من است و برای رسیدن به این مقصود باید اجازه ورود هر کتابی به این چهارچوب وجود نداشته باشد. این چیزی است که به صورت یک کلان پروژه مستمر برای خودمان تعریف کرده ایم. باید به دنبال این باشیم که به جای کتابخانه، رویداد‌های کتاب خوانی را در شهر توسعه دهیم.

جای گذاری هایش معلوم شده‌است؟

در نقاط پرتردد شهر مثل برخی ایستگاه‌های مترو یا مثلا مکان‌های پر رفت وآمد.

سؤال دیگرم درباره انتشارات بوی شهر بهشت است. چقدر مطلوب است که شهرداری یک ناشر هم باشد؟

تصدیگری نهاد‌های دولتی و شبه دولتی آسیب زاست. باید ناشر‌های موجود را تقویت کنیم و ناشر بودن خودمان را بگذاریم کنار. در عین حال، این را نگه داشته ایم برای برخی موضوع‌های اختصاصی در حوزه شهروندی که شاید ناشران عمومی خیلی تمایلی به انجام‌دادنش نداشته باشند. با این حال سعی بر این است که خودمان کاری انجام ندهیم.

اما در همین جا باید از یکی دیگر از آسیب‌های کلان مجموعه‌های ثروتمندی، چون شهرداری بگویم که روال همیشه بر این بوده است که همه کار‌ها را خودشان انجام می‌دادند. یعنی احتمالا زمانی که این انتشارات شکل گرفته است، دوستان می‌خواستند کتابی چاپ کنند و کسی قبول نمی‌کرد و بعد به این نتیجه می‌رسند که خودشان مجوز بگیرند و شروع کنند به چاپ کردن. ما باید حلقه واسط باشیم. یا اگر نویسنده توانست یک نشر خوب را مجاب کند، حمایتش کنیم و به ناشر تضمین خرید بدهیم.

حدود ۸ سال پیش، نیشابور پایتخت کتاب ایران شد. در دوره اخیر هم سبزوار جزو ۵ شهر برتر انتخاب شد. آیا مشهد هم قرار است روزی عنوان پایتخت کتاب کشور را از آن خود کند؟

درخواستش را داده ایم. اداره ارشاد وقتی می‌خواهد درخواستش را بدهد، شهرداری نیز باید متعهد شود. ما تعهدش را داده ایم و به جریان افتاده است.

پیش از این درخواست داده نشده بود؟‌

نمی‌دانم. ابتدای امسال مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت می‌خواهیم درخواست بدهیم. ما هم تأیید آقای شهردار را گرفتیم و تعهدات لازم را دادیم و کارهایش دارد انجام می‌شود.

مشهد ظرفیت زیادی دارد. آمار‌هایی که رئیس نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در نشست خبری همین هفته کتاب ارائه داد، همگی رو به رشد بود و فزاینده. با این حال، چرا مشهد در قیاس با دیگر شهرستان‌های استان، از این قافله عقب مانده است؟

من می‌گویم اگر ما این عنوان را هم کسب نکنیم، اما بدانیم شهروندان حداقل روزی یک ساعت از وقتشان را برای مطالعه می‌گذارند ارزشمندتر است تا اینکه بدانیم مردم ما کمتر از پنج دقیقه برای مطالعه وقت می‌گذارند و چنین عنوانی را نیز داریم.

به اعتقاد من در حوزه علوم انسانی، چالش استانداردسازی و برندسازی از این جنس به شکلی شدن کار منجر شده و استعداد جامعه ما برای این بازی‌ها بسیار بالاست.

یعنی شما معتقدید عواقب این اتفاق بیشتر از فوایدی است که می‌تواند ایجاد شود؟

بله، چون از یک جایی به بعد این آمار‌ها هستند که تعیین تکلیف می‌کنند.

سرنوشت گذر کتاب گلستان چه خواهد شد؟

یکی از محور‌های گفتگو با معاون شهردار مشهد، پیگیری سرنوشت گذر‌کتاب گلستان بود. چند سؤال درباره، اما و اگر‌های آینده این راسته فرهنگی مطرح کردیم و باغگلی پاسخ داد؛ پاسخ‌هایی که در نوع خود درخور تأمل است.

لطفا بگویید بالاخره سرنوشت گذر کتاب گلستان چه خواهد شد؟

ما دنبال این بودیم تا فرصتی که این مکان برای پا گرفتن و قوت گرفتن در اختیار برخی مجموعه‌های بخش خصوصی قرار داد، برای افراد جدیدی ایجاد شود. هدفمان هم این بود که بشود گذر کتاب و بازی برای کودک و نوجوان. در همین راستا، با چند شرکت دانش بنیان و گروه‌های فعال فرهنگی وارد مذاکره شدیم، ایده‌های خوبی هم گرفتیم و ارزیابی‌های لازم انجام شد و رسیدیم به چند گزینه نهایی برای بستن قرارداد. قاعده، اما با قاعده گذشته تفاوت کرده بود.

در آن زمان سازمان اجازه داشت که با اختیارات خودش یک عددی را معلوم کند و جلو برود. قاعده جدید، اما می‌گفت با توجه به قانون درآمد‌های پایدار، اجازه تخفیف به کسی وجود ندارد و کارشناس دادگستری باید قیمت گذاری کند. همین اتفاق هم افتاد. دادگستری عددی مشخص کرد، اما برای طرف‌های جوان مورد مذاکره عدد بالایی بود. افتادیم در یک بوروکراسی اداری. گفتیم ما قرار است از این گروه‌ها ۷۰ درصد محصول بخریم.

رفتیم مجوز هیئت مدیره را گرفتیم تا بیایند اینجا و کارشان را انجام بدهند و در ادامه، ما به اندازه ۷۰ درصد اجاره، تعهد خرید محصول بدهیم. در فاصله پیگیری این موضوع، سه چهار نفر از گزینه‌های نهایی انصراف دادند. رسیدیم به مرحله عقد قرارداد. گروه‌های باقی مانده گفتند اگر قرار به حمایت باشد، باید تخفیفی وجود داشته باشد. در غیر این صورت در نهایت ما باید این پول را به شما بدهیم، یعنی پول را باید در قالب محصول بدهیم. یعنی برایمان نمی‌صرفد. این شد که مابقی نیز انصراف دادند.

و حالا قرار است چه اتفاقی بیفتد؟

دو راه وجود دارد. یکی اینکه کلا قید حمایت از جوانان را بزنیم تا هرکه به لحاظ اقتصادی توانمند است بیاید جلو یا اینکه با همان هدف حمایتی برویم از شورا یک مصوبه بگیریم که البته باید به تأیید فرمانداری نیز برسد که کمی سخت است. در این دوره به فصل پیچیده‌ای خورده ایم. قانون درآمد‌های پایدار امروز به شدت شهرداری‌ها را دچار چالش کرده است.

حالا اگر بخواهیم طبق رویکرد اول، یعنی مبتنی بر توان اقتصادی گروه‌ها پیش برویم، طبیعتا معاونت اقتصادی می‌تواند این کار را انجام بدهد. ما فقط داریم در یک بوروکراسی اداری رفت وبرگشت می‌کنیم. طی این مدت به برپایی نمایشگاه‌هایی اکتفا شد. ایده‌ای را که دنبالش بودیم نتوانستیم پیاده کنیم.

نتیجه چه می‌شود؟ افق دیدی وجود دارد که در فلان زمان فلان اتفاق بیفتد؟

به دوستان گفته ام اگر نتوانیم تا آخر سال کارمان را انجام بدهیم، من به معاونت اقتصادی تحویلش می‌دهم و اعتراف می‌کنیم که ما نتوانسته ایم کاری بکنیم. دوستان را هر زمان سر بحث می‌نشانیم شروع می‌کنند به گفتن همین چالش ها. خب اگر چالشی وجود دارد و کاری از پیش نمی‌رود پس تحویلش بدهیم. اگر قرار است جزو نقاط منفی کارنامه ما هم ثبت شود، بهتر از این است که اموال شهری آسیب بخورد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.