مراسم بزرگداشت سی و پنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) در مشهد برگزار شد اعلام ویژه‌برنامه بزرگداشت سالگرد ارتحال امام‌خمینی(ره) و قیام پانزده خرداد در حرم امام‌رضا(ع)   فرصت انابه همه چیز درباره روز دحوالارض | اعمال و توصیه‌های بزرگان ویدئو | ائمه معصومین(ع) هادیان همه بشریت در مسائل دین و دنیا هستند ویژه برنامه‌های سی و پنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) در حرم مطهر رضوی اعلام شد آمار زائران ایرانی در حج از ۵۳ هزار نفر گذشت (۱۲ خرداد ۱۴۰۳) اعلام برنامه‌های گرامیداشت ۱۴ و ۱۵ خرداد در مشهد بازدید تولیت آستان قدس رضوی از پروژه‌های عمرانی حرم امام‌رضا(ع) بارگاه منور رضوی، غرق در ماتم و نیایش در سوگ شهادت ثامن‌الحجج(ع) «انتظار»؛ سرمایه بشر برای ساخت جامعه مهدوی دکتر حسن انصاری: راه اصلاح و نوگرایی دینی از فقه و اجتهاد فقهی شروع می‌شود ارائه خدمات ویژه به زائران در مسیر‌های منتهی به حرم امام‌رضا(ع) صحن و بارگاه ملکوتی رضوی در روز زیارتی امام‌رضا (ع) رنگ عزا به خود گرفت | چرا ماه ذی‌القعده را ماه امام‌رضا (ع) می‌نامند؟ ویژه برنامه‌های حرم مطهر رضوی در روز زیارتی امام رضا (ع) اعلام شد آداب بیست و سوم ذی القعده روز مخصوص زیارتی امام رضا (ع) + اعمال و ادعیه «شب شعر مکتب خدمت» نقش تبیینی در شناخت چهره شهید جمهور دارد ویژه برنامه‌های حرم امام رضا (ع) در روز زیارتی شنبه (۱۲ خرداد ۱۴۰۳) تلاش برای نجاتِ اسناد شهدای دفاع مقدس مسئله اول آزادگان جهان
سرخط خبرها

گروه سرودی که زائران حرم بودند

  • کد خبر: ۱۴۸۲۰۲
  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۷
گروه سرودی که زائران حرم بودند
حمید سبحانی - عکاس و نویسنده

اتوبوس خلوت بود، مسافران چند زن و مرد بودند که مشخص بود برای زیارت قبل از اذان ظهر به حرم می‌رفتند. همه چیز آرام بود و گاهی هم مسافرانی وسط راه سوار یا پیاده می‌شدند. پیرمردی که تسبیح به دست روی صندلی اول نشسته بود بلند گفت: نشوی لال به هنگام ممات/  خشنودی امام رضا (ع) صلوات. جمعیت صلواتی فرستاد. رادیو تصنیفی قدیمی را پخش می‌کرد. پیرمرد به راننده گفت: آقا یه خورده رادیو رو بلند می‌کنی؟  صدای «شد خزان گلشن جدایی» توی اتوبوس پیچید. پیرمرد دانه‌های تسبیحش را لای انگشتانش بالا پایین کرد و گفت: به به

کمی جلوتر مردی کنار مینی بوسی ایستاده بود و دو دستش را به شدت رو به اتوبوس تکان می‌داد. اتوبوس ترمز زد و راننده پرسید: چی شده آقا؟  مرد که آچار و دستمالی توی دستان روغنی اش بود گفت: داداش ماشینم خراب شده؛ داشتم این بچه‌ها رو می‌بردم حرم، درست نشد. داره دیر میشه. اگه ممکنه این بچه‌ها رو برسونید. راننده اتوبوس در را باز کرد و تعدادی پسرک کودک و نوجوان با لباس‌های یک دست پشت سر هم آمدند بالا. اتوبوس راه افتاد. چند دقیقه نگذشت که اتوبوس پر شد از همهمه و سروصدای پسران. صدای جواد بدیع زاده که داشت به شکل سوزناکی فریاد می‌زد «وز دل سنگت آه، دلم از غم خونین است...» لای صدا‌های تیز و بلند بچه‌ها گم شد که داشتند در مورد برتری مسی یا امباپه بحث می‌کردند.

انگار طرف داران تیم آرژانتین و فرانسه بودند که همگی داشتند با خط ۱۲ اتوبوس مشهد می‌رفتند به ورزشگاه لوسیل قطر تا بازی فینال جام جهانی را تماشا کنند و حالا طرف داران اولترای هردو تیم با هم داشتند کل کل می‌کردند.

پیرمرد که حال خوش چند دقیقه پیش و آرامشش با توفانی از سروصدا به شدت مخدوش شده بود، برافروخته و با صدای بلند گفت: بسه دگه، اقذر سروصدا برِیِ چیه؟! یَک توپی او سر دنیا آنداختن وِسَط یَک عده یَم دنبالش مُدُوَن! پول و جایزشه اونا میگیرن، دعواشه شما مُکنِن! عه باریکلا واقعا.  سکوت شد و بعد پسری گفت: حاج آقا جام جهانیه دیگه، هیجان داره!   

پیرمرد گفت: هیجانِشه بُبُرِن خانتا، مثلا دِرِن مِرن حرم! اصلا شما بره چی درن مِرن حرم؟   یکی دیگر از پسران گفت: ما گروه سرودیم حاج آقا، می‌ریم سرود بخونیم!  پیرمرد با تعجب گفت: سرود؟  سرود چی؟   پسری که سنش از بقیه بیشتر بود رو به بقیه گفت: بچه‌ها بخونیم همین جا؟

 پسران هرکدام به نوعی تأیید کردند و بعد سعی کردند یک سمت اتوبوس جمع بشوند.

پسری که بزرگ‌تر بود روبه رویشان ایستاد و دستانش را آورد بالا و گفت: یک دو سه...  و بعد گروه سرود یک صدا خواندند: «رضا رضا... دوست دارم صدات کنم تو هم منو نگاه کنی...»

پیرمرد دوباره تسبیحش را لای انگشتانش چرخاند و گفت: به به.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->