«حبيب هشتمين خورشيد»؛ اولين كتاب درباره شهيد رئيسی رونمايی شد فیلم‌های سینمایی تلویزیون برای نیمه خرداد؛ از «صنوبر» تا «پا به پای آفتاب» رقابت سریال «نوبت لیلی» در جشنواره‌ بریتانیا برگزیدگان جشنواره دانشجویی موسیقی نواحی معرفی شدند + اسامی پخش مستند «پدر، پسر، گلوله» از شبکه دو به مناسبت قیام ۱۵ خرداد پوستر فیلم سینمایی «عطرآلود» منتشر شد + عکس بازپخش اپیزودهایی از «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» در نیمه خرداد + زمان پخش فراخوان جایزه پژوهش سال سینما منتشر شد + جزئیات تلویزیون ریسکِ تغییر مجری مناظره‌ها را می‌پذیرد؟ او با تمام رهبران خاورمیانه فرق داشت | روایتی از گفتگو‌ی اوریانا فالاچی با امام خمینی (ره) «ماه پنهان» محمدرضا یکانی در مراحل پایانی تولید آموزش به نسل جدید در بستر یک فیلم تلویزیونی | گزارشی از اکران خصوصی «محله باصفا» یک جای خالی و چند علامت سؤال | درنگی بر دلایل ضعف آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت امام خمینی (ره) اکران فیلم‌های کوتاه برگزیده فیلم فجر در سینماهای هنر و تجربه ماهرشالا علی در دنباله جدید «دنیای ژوراسیک» جزئیاتی از ساخت فیلم تگزاس ۴ و ۵ و حضور پژمان جمشیدی
سرخط خبرها

کاوشی در حاشیه اظهارات رئیس‌جمهور افغانستان درباره خاستگاه زبان فارسی

  • کد خبر: ۱۷۰۵۴
  • ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۵
کاوشی در حاشیه اظهارات رئیس‌جمهور افغانستان درباره خاستگاه زبان فارسی
ماجرا از صحبت‌های اخیر رئیس‌جمهور افغانستان شروع شد؛ آنجا که محمداشرف غنی احمدزی در برنامه‌ای مهد زبان دری (فارسی) را افغانستان دانست و ایرانیان را کسانی که زبانشان پهلوی بوده است.
 او در این صحبت‌ها به‌صراحت ایران را «دزد» خطاب کرد! البته به‌جز واکنش‌های ایرانیان در رسانه‌ها، در میان خود افغانستانی‌ها نیز واکنش‌های کمابیش تندی به این سخنان نشان داده شد. از جمله این واکنش‌ها توصیه به جدی‌نگرفتن اشرف‌غنی و تفرقه‌افکنانه خواندن ماهیت صحبت‌های او بود.

یکی از واکنش‌ها دراین‌باره یادداشتی است که محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر افغانستانیِ ساکن مشهد، در خبرگزاری تسنیم منتشر کرد. کاظمی در آن یادداشت، ضمن اذعان به اینکه «از نظر تاریخی این سخن که افغانستان مهد زبان فارسی دری است، سخن بیراهی نیست»، گفته درست را مهد زبان فارسی دانستن «خراسان» خواند که «سرزمین بزرگی بوده که اینک بین افغانستان و ایران و کشور‌های آسیای میانه تقسیم شده است».

روی‌هم‌رفته، توجه به چند نکته بایسته است. نخست اینکه وقتی می‌گوییم «افغانستان» مهد زبان دری است، آگاهانه یا نادانسته فراموش کرده‌ایم که در زمانی که مردمان شهر بلخ -واقع در افغانستان امروز- به فارسی سخن می‌گفته‌اند، در دیگر نقاط ایران کهن، مثلا توس یا سیستان نیز زبان شهروندان فارسی بوده است.
 
به این گزاره بیفزایید که خراسان بزرگ شامل ۳ استان خراسان ایران و بخش‌هایی از افغانستان و نیز بخش‌هایی از چند کشور آسیای میانه بوده است و جایگاه تمام این جغرافیا در زبان فارسی را باید در نظر گرفت. از سوی دیگر فارسی یا پارسی که برگرفته از نام قوم پارس است، در سیر تحول خود از پارسی‌باستان به پارسی‌میانه و نو، بخش‌های گوناگون شاهنشاهی‌های ایرانی را درنوردید و از میان‌دورود در غرب ایران تا بخش‌های شرقی آن را تحت تأثیر قرار داد.
 
نکته دیگر اینکه افغانستان امروزی در زمانی که بخش‌هایی از آریانای باستانی بوده است، جزو قلمرو هخامنشیانِ ایرانی شمرده می‌شده و پس از آن نیز در دوره‌های گوناگون تاریخ همواره، دست‌کم در بخش‌هایی از آن، در گستره ایران تاریخی قرار گرفته است. این وضعیت با تغییراتی در طول تاریخ تداوم می‌یابد تا حدود ۳ سده پیش که نخست میرویس‌خان هوتک علیه صفویان شورید و سپس با کشته‌شدن نادرشاه افشار، احمدخان دُرّانی در افغانستان حکومت برپا کرد.
 
حتی شهر مهم هرات تا حدود ۱۶۰ سال پیش از شهر‌های ایران بود که با دسیسه انگلیسی‌ها جدا شد؛ بنابراین افغانستانی که تا همین قرون اخیر استقلالی نداشته است، چگونه می‌تواند مهد زبان فارسی‌ای باشد که به شکل کنونی‌اش حدود ۱۲۰۰ سال عمر دارد؟ مهم‌تر از همه این‌ها لزوم توجه به مفهوم «ایران فرهنگی» است. وقتی زبان و فرهنگ فارسی می‌تواند در شرایط مهم کنونی عامل وحدت مردم منطقه به‌ویژه مردم ایران و افغانستان باشد، چرا باید بر طبل تفرقه کوبید؟.

این مجادلات اگر صبغه ناآگاهی نداشته باشد، بی‌گمان رنگ و روی سیاسی و احیانا مصرف داخلی برای گوینده دارد تا به خواست خود در عرصه قدرت برسد.
 
دراین میان آنچه آسیب می‌بیند، اگر راستی و حقیقت و فرهنگ هم نباشد، می‌تواند دوستی و یکدلی مردمان ۲ کشور همسایه باشد؛ امری که غفلت از آن ممکن است پیامد‌های ناگواری را رقم بزند.

ادعا‌های مطرح‌شده بیشتر جنبه سیاسی دارد تا تاریخی
دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با این باور که ریشه زبان فارسی به شهر بلخ می‌رسد، هم‌سوست، اما اظهاراتی از این دست را از جنبه سیاسی تلقی می‌کند. او می‌گوید: در گذشته کشور افغانستان نبوده است، اما به هر حال سرچشمه زبان فارسی به شهر بلخ می‌رسد که امروز در افغانستان قرار گرفته است. همچنین علاوه‌بر سامانیان، حکومت غزنویان -که مرکز آن در غزنین واقع در افغانستان امروزی بوده است- در گسترش زبان فارسی نقشی مهم ایفا کرد. الان سه‌چهارم خراسان بزرگ در افغانستان است و از نظر جغرافیایی و اقلیمی آن‌ها مدعی خراسان هستند، اما ادعا‌های مطرح‌شده [رئیس‌جمهور افغانستان]بیشتر جنبه سیاسی دارد تا تاریخی.

یاحقی درباره دزد خطاب‌کردن ایرانیان از سوی اشرف‌غنی هم معتقد است که زبان مال کسی است که به آن تکلم می‌کند و دراین‌باره دزدی معنا نمی‌دهد: آیا در مواجهه با اینکه مردم استرالیا به انگلیسی سخن می‌گویند، انگلیسی‌ها آن‌ها را دزد خطاب می‌کنند؟ نمی‌توان بر مبنای تقسیمات جغرافیایی امروز یک زبان را صرفا متعلق به یک کشور دانست.

این استاد ادبیات خاطرنشان می‌کند: زبان فارسی مشخصات نحوی و سلاست و صلابتی داشته که سبب شده است حکومت‌ها آن را به رسمیت بشناسند و بر مبنای آن کتابت صورت گرفت و زبان رسمی شد و باقی گویش‌ها در حاشیه ماندند. حمایت سامانیان و بعد غزنویان نیز باعث شد آثار مکتوب فارسی به جا‌های مختلف برود و بقیه از این زبان تبعیت کردند. این زبان اگرچه در جا‌های مختلف ویژگی‌های خاص خود را دارد، کل آن می‌شود فارسی دری.

فارسی مخصوص خراسانیان نبوده است
سیدمهدی سیدی، خراسان‌پژوه مطرح، می‌گوید: اینکه کسی ادعا کند خاستگاه زبان فارسی ایران نیست، حرف خنده‌داری است. اصلا اروپاییان در گذشته ایران را با نام پرشیا و سرزمین قوم پارس می‌شناختند و بعد‌ها این سرزمین به ایران مشهور شد.
 
آن‌ها حتی از زمان اسکندر، خراسان را نیز به این نام نمی‌شناختند و با عنوان پَرثَوَه از آن یاد می‌کردند، اما نژاد و زبان افغان‌ها پشتون و پشتو است. پشتون‌ها بخشی از مردمی هستند که کشور افغانستان را تشکیل می‌دهند و بعضا فارسی نمی‌دانند. هزاره، تاجیک، ازبک، ترکمن، بلوچ و... از دیگر اقوام تشکیل‌دهنده این کشور هستند.
 
پس کسی نمی‌تواند ادعا کند که زبان فارسی ایرانیان از افغانستان برخاسته و متعلق به آن‌هاست.
او ادامه می‌دهد: ما ایرانیان ضعف‌هایی داریم، ما در میان خودمان بحث می‌کنیم که فلان شخص -مثلا رودکی- ایرانی است یا خیر، اما از نظر بین‌المللی و آکادمیک تعریف نکرده‌ایم ایران و ایرانی یعنی چه؟ در دنیا از حوزه تمدنی صحبت می‌شود، برای نمونه تمدنی مانند چین یا هند یا ایران یا یونان داریم که هریک از این تمدن‌ها مرکزی هستند که حوزه وسیع‌تری را پوشش می‌دهند. طبق این تعریف، ایران یک حوزه تمدنی داشته و دارد که کشور ایران بخشی از آن است.

سیدی با اشاره به این دیدگاه که در مقاطعی از تاریخ نام «ایران» به جغرافیای امروزی آن و جغرافیای ایران تاریخی اطلاق نمی‌شده است، تصریح می‌کند: شاید از ۱۴۰۰ سال پیش که عرب‌ها ایران را گرفتند تا زمان صفویه هیچ حکومت یا کشوری با نام ایران نداشتیم، ولی همگان می‌دانستند که حافظ، سعدی، مولوی و... اهل ایران هستند؛ بنابراین وقتی می‌گوییم فلان فرد ایرانی است یا به این معناست که زادگاه یا مدفنش در ایران کنونی است یا زبانش فارسی است یا متعلق به حوزه تمدن ایران‌زمین است.

او می‌افزاید: همچنین کلمه افغانستان را انگلیسی‌ها از زمانی که این منطقه را گرفتند، به آن اطلاق کردند. اگر از خود افغان‌ها بپرسید از چه زمانی کشوری به این نام دارید؟ می‌گویند از زمان احمدشاه بابا؛ احمدخان دُرّانی یکی از خان‌زاده‌های افغان در سپاه نادرشاه بود و بعد از اینکه نادر کشته شد، او فرار کرد و کشوری به نام افغان به وجود آورد. بعد‌ها روس‌ها و انگلیسی‌ها آنجا را گرفتند و بر آن نام افغانستان گذاشتند.

این خراسان‌شناس تأکید می‌کند: ما از نظر آکادمیک، ملی، دولتی و حکومتی یک‌بار به تعریف ایران نپرداخته‌ایم تا حوزه تمدنی آن را مشخص کنیم.
 
اگر تعریفی انجام شود، مشخص می‌شود که بخش عمده افغانستان جزو خراسان بزرگ است، البته متأسفانه برخی از مسئولان و صداو‌سیمای ما وقتی از خراسان بزرگ نام می‌برند، به اشتباه منظورشان خراسان شمالی و رضوی و جنوبی است. این ۳ خراسان، یک‌چهارم خراسان بزرگ است. اگر بخواهیم خراسان را هم تعریف کنیم، همه افغانستان جزو خراسان هم نیست، فقط ربع بلخ در شمال و ربع هرات در غرب جزو خراسان است. بخش‌های جنوب و شرق جزو زابلستان و سیستان بوده است.
 

سیدی با اذعان به اینکه خراسان بزرگ در فرهنگ و تمدن و زبان ایران جایگاه ویژه‌ای دارد، این اعتقاد را که مهد زبان فارسی خراسان بزرگ است، گزاره‌ای دقیق نمی‌داند: برای اولین‌بار سامانیان در شرق ایران در قرن چهارم این زبان را تبدیل به زبان رسمی حکومت خود کردند، بعد هم از شاعران خواستند تا با این زبان اثر تولید کنند.
 
پس خراسانی‌ها و ماوراءالنهری‌ها سهم ویژه‌ای در پیدایش و غنای این زبان و فرهنگ و ادبیات فارسی دری داشته‌اند. باید توجه داشت که سامانیانی این زبان را رسمی کردند که هرچند خود را امیر خراسان می‌نامیدند، پایتختشان در بخارا بود که در ماوراءالنهر قرار داشت. از این منظر می‌توان گفت خراسانیان و ماوراءالنهری‌ها با مدیریت سامانیان این ریشه را کاشتند.
 
قبل از مغول هم بر ادبیات ما سبک خراسانی حاکم است. همین زبانی که خراسانیان با آن ادبیات را غنی کردند، زبان مردم دیگر مناطق ایران هم بود. پس این زبانی که سامانیان و مردم خراسان از آن استفاده کردند، از جیبشان درنیامده بود، زبان مردم ایران بود. این زبان عراق هم بود، اما عرب‌ها خواستند که با این زبان ادبیات خلق نشود؛ بنابراین خراسانیان نمی‌توانند ادعا کنند این زبان مخصوص آن‌هاست. ادعا‌های این‌چنینی برای گرفتن نتایج سیاسی است.
او اظهار می‌کند: باز هم باید گفت که جای بحث درباره اینکه حوزه تمدنی ایران‌زمین کجاست، بسیار خالی است، ولی وقتی دغدغه مسائل ملی در درجه پنجم و ششم قرار می‌گیرد، باید شاهد این پیامد‌ها هم باشیم.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->