عاطفه جوینی | شهرآرانیوز - بچه‌ها دنیای کوچک و زیبایی دارند. خیلی وقت‌ها آن‌ها چیز‌هایی را دوست دارند که برای آدم بزرگ‌ها خیلی پیش پا افتاده و معمولی به نظر می‌رسد. مثلا گاهی از یک وسیله‌ی کوچک خوششان می‌آید یا به یک تکه اسباب بازی شکسته و خراب علاقه مند می‌شوند. بهتر است چیزی را که برای آن‌ها ارزشمند و دوست داشتنی است جدی بگیریم و بگذاریم حسّ خوبش برایشان همان طور باقی بماند. دنیای ذهنی بچه‌ها جوری است که به هر چیز کوچک و معمولی می‌توانند عشق بورزند و از طریق همان وسیله، توجه و محبتشان را به دیگران منتقل کنند.

 

 

 داستان «عشق مو» درباره‌ دختربچه‌ای است که مو‌های بلند و زیبایی دارد و عاشق آن هاست. اولین سکانس انیمیشن این طور شروع می‌شود که یک کلّه‌ موفرفری جلو آینه ایستاده و نمی‌داند با موهایش چه کار کند. دختربچه و پدرش تنها زندگی می‌کنند. به همین دلیل، او می‌تواند فقط از پدرش کمک بگیرد. پدر که خودش بسیار درگیر است و حال و حوصله‌ این کار‌ها را ندارد، با نارضایتی قبول می‌کند که مو‌های دخترش را ببندد. آن‌ها روبه روی آینه می‌ا یستند و پدر کارش را شروع می‌کند، اما بلد نیست و نمی‌داند چطور مو‌های دخترش را همان مدلی که او دوست دارد و مادرش می‌بست ببندد. پس احساس شکست می‌کند. این قصه‌ ساده و کوتاه که یک جور‌هایی شبیه به زندگی همه‌ ما آدم هاست، از روابط ظریف انسانی می‌گوید و اهمیت کار‌های کوچکی که می‌تواند به شدت روی روابطمان تأثیر بگذارد. دختربچه دلش می‌خواهد پدر جای خالی مادرش را پر کند و به او عشق بورزد. برای همین، از موهایش برای نزدیک شدن به پدر استفاده می‌کند. پدر از اینکه نمی‌تواند جای مادر را برای دخترش پر کند ناراحت و نگران است و خود را شکست خورده می‌بیند. حال باید ببینیم در آخر چه اتّفاقی برای دختربچّه و پدرش می‌افتد و آن‌ها بالأخره با مو‌های فرفری دختر چه کار می‌کنند. بله، پدر مو‌های دختر را مرتب می‌کند و به بیمارستان به ملاقات مادر که در بخش بیماران خاص بستری است می‌روند و مادر خوشحال می‌شود.