توزیع ۳۰۰۰ غذای گرم بین سیل زدگان منطقه سیدی مشهد خدمات آستان قدس رضوی به مردم سیل‌زده مشهد | اختصاص ۱۰۰ واحد رایگان در زائرشهر رضوی نقاره حاجت‌ها یادی از آیت ا... محمدتقی بهجت| رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند حق همسایگی امام مهربان زندگی باشکوه با مهندسی معرفتی امام رضا (ع) خدمت‌رسانی آستان قدس رضوی به سیل‌زدگان مشهد قاضی‌زاده هاشمی: پیام انقلاب اسلامی به عالم، بیداری اسلامی و فهم مستقل بود آزادسازی ۱۶۰۰ زندانی جرایم غیرعمد با نذر امام رضا(ع) | اجرای عملیات عمرانی در ۳۰۸ روستا + فیلم آیا نماز آیات برای طوفان و رعد و برق واجب است؟ حرمِ عشق و زیارتنامه ای که باید عارفانه خواند آغاز و بهره‌برداری از ۱۵ پروژه شاخص آستان قدس رضوی در کشور | افتتاح ۴ پروژه در روستای هندل آباد یادی از مرحوم آیت ا... سید عبدا... فاطمی، خطیب مخلص تبریزی| آیینه دلان از تو صفا می‌گیرند تاریخچه لوله کشی آب در مسجد جامع گوهرشاد| باقیات الصالحات تاجر تبریزی در مشهد سِر حج در نگاه شاعران بزرگ علمدار نهضت رضوی| بررسی زندگی و سیره احمدبن‌موسی(ع) حضور ۷۰۰۰ خادم فعال در بقاع متبرکه خراسان رضوی خدمت‌رسانی ویژه کفشداران حرم مطهر رضوی به زائران دهه کرامت
سرخط خبرها

بازگشت به سرزمین مادری

  • کد خبر: ۱۹۱۹۸۰
  • ۱۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۲
بازگشت به سرزمین مادری
وقتی از بالا به مشهد نگاه می‌کنی، خاطرات فشرده می‌شوند، خاطرات امانت نمی‌دهند و در همان چند ثانیه که فرصت داری شهرت را از آن بالا ببینی خاطره‌ها هجوم می‌آورند.

وقتی کارمند شرکت هوایی کارت پرواز را داد دستم خدا خدا می‌کردم، صندلی من کنار پنجره باشد. سوار که شدم مهماندار با لهجه کابلی گفت: «مهربانی صائب» من هم خزیدم بغل پنجره هواپیما. کل مسیر را از آن بالا زل زدم به کوه‌ها و دشت‌ها تا اینکه خلبان میکروفونش را روشن کرد و گفت تا دقایقی دیگر در فرودگاه مشهد مقدس به زمین می‌نشینیم. من یک تکانی خوردم. روی صندلی خودم را به پنجره هواپیما نزدیک کردم، لنز گوشی را تمیز کردم، کم کم دیدم جزئیات زمین به نظرم آشناست.

بچه که بودم و میامی می‌رفتیم، همیشه استوانه بتنی و بزرگ جاده سرخس من را میخکوب می‌کرد. حالا من از آن بالا در بهترین زاویه ممکن داشتم خاطرات بچگی را مرور می‌کردم. اما مقصد جای دیگری بود. خلبان من را رساند میدان هفده شهریور و من فهمیدم؛ «لحظه دیدار نزدیک است.»

حرم را دیدم. گنبد زرد آقا از آن بالا هم باشکوه است. صحن‌ها چفت‌در‌چفت هم و من زل زده بودم به حرم، به گنبد زرد به شاه خراسان. من تا حالا چندباری حرم را از داخل هواپیما دیده‌ام، اما این بار انگار فرق داشته باشد. انگار دلتنگ‌تر بودم. دلتنگ مشهد، حرم و آدم‌های عزیز این شهر.

وقتی از بالا به مشهد نگاه می‌کنی، خاطرات فشرده می‌شوند، خاطرات امانت نمی‌دهند و در همان چند ثانیه که فرصت داری شهرت را از آن بالا ببینی خاطره‌ها هجوم می‌آورند. چند سال قبل که رفته بودم سینما، یک فیلمی بود که در کرمان فیلم‌برداری شده بود. نقش اول فیلم بعد از سال‌ها از غرب برگشته بود به خانه. بعد یک دیالوگی گفت که خیلی به جانم نشست.

او همین‌طور که داشت بین خانه‌ها و محله‌هایی که در کودکی از آن‌ها خاطره داشت راه می‌رفت، گفت: «سرزمین مادری‌ات جایی است که تو از آن خاطره داشته باشی.» و من حالا داشتم بعد از سه‌ماه و سه‌روز به سرزمین مادری‌ام باز می‌گشتم، به مشهد، شهری که دوستش دارم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->