شبنم کرمی- چه شور و هیجانی! چه حال خوبی! آنقدر جمعیت در میدان شهدا و اطرافش فشرده است که گویی همهی دهههشتادیها و دههنودیهای مشهد یکجا گرد آمدهاند.
از نوزاد تا پدربزرگ و مادربزرگ در این گردهمایی دیده میشوند. یادتان هست که امام خمینی(ره) گفته بودند سربازان ما در گهواره هستند؟
حالا همان سربازها با شور و حالی مثالزدنی آمدهاند تا در پویشی حسینوار و با عزمی راسخ با اجرای همخوانی «سلام فرمانده» به محضر آقای همهی فرماندگان عالم، امام عصر(عج)، ادای احترام و تجدیدمیثاق کنند. با تعدادی از کودکان و نوجوانان حاضر در مراسم گفتوگو کردیم که میخوانید.
ایلیا ستاری یازدهساله از مدرسهی شهیدتختی در کنار غرفهی کولهپشتی ایستاده و با خلوصی زیبا، درحالیکه چفیهای بر گردن و دستی بر سینه دارد، منتظر است تا همخوانی «سلام فرمانده» را همراهی کند.
با او گفتوگو میکنم و میخواهم از حسوحالش دربارهی این مراسم بگوید.
ایلیا پاسخ میدهد: «این اجتماع عظیم مرا به یاد مراسم بزرگداشت شهیدسلیمانی میاندازد. خوشحالم که بچههای همسنوسالم اینقدر بزرگ شدهاند که حتی با اجرای گروهی یک سرود، از میهن خود دفاع میکنند.
اگر امام خمینی(ره)، شهدا و شهیدسلیمانی اینجا بودند، حتماً به ما افتخار و تشویقمان میکردند.
امام خمینی(ره) همیشه میگفت: «امید من به شما دبستانیهاست.» ما همه سرباز امام زمان(عج) هستیم و در راه خدا از کشورمان دفاع خواهیم کرد.»
او میگوید: «دشمنان اسلام هم اگر این جمعیت را ببینند، بسیار ناراحت میشوند و به شکستشان در برابر مردم ایران پی میبرند.»
ساجده نیکوروش هشت سال دارد و آمده است تا از غرفهی کولهپشتی واقع در محل اجرای پویش «سلام فرمانده» یک نشریه بگیرد و عضو باشگاه مخاطبانمان شود.
او میگوید: «سرود «سلام فرمانده» را در خانه یاد گرفته است، اما میخواهد با همهی کودکان همسنوسالش آن را همخوانی کند.
او از اینکه برای امام زمان(عج) مهربانش سرود میخواند، شاد است.»
زهرا جهانی از مدرسه حانیه به این مراسم آمده است. او که میکوشد خود را به جمع بچههای وسط میدان شهدا برساند، با کولهپشتی همکلام میشود.
زهرا فرمانده همه جهانیان را امام زمان(عج) میداند و میگوید: «اگر همهی ما بچهها با هم و با صداقت برای امام زمان(عج) بخوانیم، آقا میآید و همهجا گلستان میشود.»
سیدمتین سیدمحمدی نیز چهارده ساله است و میگوید: «با دیدن تیزر از برنامه خبردار شدم و خودم را برای شرکت در این برنامه آماده کردم و برای شرکت در این همخوانی حاضر شدم.»
او از این گردهمایی بزرگ حس بزرگی و شادمانی دارد و میگوید: «دشمنان باید بدانند هیچ مشکلی ما را از کشورمان دلزده نمیکند و وحدت ما را از میان نمیبرد.»
یوسف واعظمروی هم که چهارده سال دارد، میگوید: «خواهرم از طرف مدرسه در این مراسم حاضر شده است و من او را همراهی میکنم.»
او اضافه میکند: «این جمعیت مرا به یاد مراسم پرشکوه تشییع شهیدسردار حاجقاسم سلیمانی میاندازد.»
یوسف فرماندهی همه آدمها را امام زمان(عج) میداند و میگوید: «حضرت مهدی(عج) مهربانترین انسان روی زمین است و ما به امام و فرماندهمان افتخار میکنیم.»
او از دیدن این جمعیت عظیم، هیجانزده و خوشحال است و با اشاره به رشادتهای شهیدسلیمانی، ادامه میدهد: «از اینکه همهی مردم به کسی که کشور را دوست دارد و جانش را برای آن فدا کرده است، احترام میگذارند، به خود میبالم.»
زینب فهمیده هم پنج سال دارد و شعر «سلام فرمانده» را از خواهر و برادرش در خانه یاد گرفته است و با شور و حرارت برایمان این سرود را میخواند.
خواهرش، مطهره، هم هشتساله است و از اینکه به میدان شهدا آمده است تا در کنار همهی بچهها در این همخوانی بزرگ شرکت کند، بسیار خوشحال است و میگوید: «فرمانده، همان امام زمان(عج) است که میخواهد همهی ظلمها را از میان بردارد.»
ریحانه روحپرور یازدهساله به اتفاق دوستانش از مدرسه عاشورا در این مراسم شرکت کرده است و میگوید: «برای اجرای این سرود، مدتی در مدرسه و همزمان در خانه تمرین کردهام.»
او اعتقاد دارد اگر امام خمینی(ره) و شهدا اکنون این جمع را میدیدند، به بچههای دهه نود خیلی افتخار میکردند.
نازنینزهرا پوستفروشان هم دوازده سال دارد و از مدرسهی آسیه برای اجرای همخوانی شرکت کرده است.
او از اینکه همراه دوستانش کاری برای امام زمان(عج) انجام داده، خیلی خوشحال است و این کار را راهی برای نزدیکترشدن ظهور میداند.
به نظر نازنینزهرا یک فرمانده مانند رهبر عزیزمان، انسانی خوب، پاک و راستگو است و مردم را دوست دارد.
نازنینزهرا نوروزی نیز دهساله است و فرماندهی خود را امام زمان(عج) میداند و میگوید: «میخواهم برای فرماندهام سرود بخوانم.»
او خطاب به امام زمان(عج) میگوید: «قول میدهم از غیبت و دروغ و کارهای زشت پرهیز کنم تا در کنار فرماندهام باشم.»
عباس هوشیار پانزده سال دارد و از مدرسه شهیدجمال فریدزاده در این مراسم حضور دارد. او نیز میخواهد برای امام عصر(عج) بخواند تا مردم دنیا از فقر و سختی نجات پیدا کنند.
امیرعباس توکلی پنجونیمساله است. او میگوید: «از طریق گوشی مادرم شعر «سلام فرمانده» را یاد گرفتم و تمرین کردم و با مادرم به اینجا آمدم تا برای امام زمان(عج) شعر بخوانم.»
او از حضرت مهدی(عج) میخواهد بیاید و به مردم دنیا کمک کند تا همه خوشحال و سالم باشند.»
سبحان محمودی هم کلاس ششم است و از فرمانده میخواهد زودتر ظهور کند تا همهجا آباد و آزاد شود.
او از حضور در این جمع پرشور بسیار خوشحال است و میگوید: «کسی مرا مجبور به شرکت در این برنامه نکرده است و خودم با همهی وجودم دوست داشتم همراه دوستانم در این مراسم شرکت کنم.»
***
جمعیت در میدان شهدا و اطراف آن آنقدر زیاد شده است که جای سوزن انداختن نیست و تابش سوزان آفتاب بعدازظهر و گرمای هوا را بیشتر حس میکنیم.
همهی دانشآموزان به اتفاق بزرگترهایی که همراهیشان میکنند مشغول اجرای سرود هستند و حال و هوای میدان شهدا را شیرین و آهنگین کردهاند.
در غرفه کولهپشتی نیز جمعی از اعضای انجمن ادبی ما با حرارت در تکاپو هستند و با معرفی نشریه به کودکان و نوجوانان حاضر در میدان ضمن تقدیم یک نشریه به هر یک از آنها در حال عضوگیری برای کارگاههای آموزشی نویسندگی و باشگاه مخاطبان هستند.
گرمای سوزان اما کمکم بچهها و بزرگترها را به سنگر استوار کولهپشتی میکشاند. بچههای کولهپشتی با مهربانی همان چند بطری آب معدنی خود را هم به رهگذران میبخشند و صندلیهای خود را برای استراحت آنان در اختیارشان میگذارند.
با آغاز همخوانی سرود فرمانده سلام دانشآموزان دبستان عاشورا که از گرما و شلوغی در غرفه کولهپشتی پناه گرفتهاند در همان مکان با دیگران همخوان میشوند و صحنهای ماندگار بهجا میگذارند.
ستایش باوندی، دانشآموز دبستان مصلینژاد از گروه خود جا مانده است. به گروه کولهپشتی پناه میآورد و میخواهد تا با معاون مدرسهاش تماس بگیریم. خدا را شکر او را به دست بزرگترهایش میرسانیم.
بچهها با ذوقی بسیار، برای گرفتن نشریه کولهپشتی جلوی غرفه صف بستهاند. یک دور نشریهها تمام میشود و دوباره از سوی روزنامه دستهای دیگر میرسد که باز هم به دست مشتاقانش میرسانیم. با اینکه نشریهها تمام شدهاند بچهها تا پایان مراسم منتظر میمانند شاید کولهای به دستشان برسد.
کودکی دیگر از دبستان شهید بحرانی با بغض به ما مراجعه میکند و میگوید از دوستان هممدرسهای خود جدا مانده است. با دوستانش تماس میگیریم، در دسترس نیستند. مراسم رو به پایان است، با خودمان به روزنامه میآوریمش و در نهایت با همکاری یکدیگر او را به دست بزرگترهایش میرسانیم.
در پایان مراسم با همکاری اعضای انجمن ادبی کوله پشتی، 250 عضو و همراه جدید به جمع دوستداران و مخاطبان این نشریه دست داشتنی اضافه می شود.