دیشب کنار کوچه بود یک گربهی بیخانمان در را کمی واکردم و گفتم بیا تو گربه جان گفتم بیا توی حیاط من آمدم دنبال تو تا هر زمانی خواستی انباری ما مال تو آمد کنار پای من آن گربه با کلی میو هی با زبان گربهای از من تشکر کرد او مرجان زارع