شبنم کرمی - بوستانی بزرگ و دوستداشتنی برای بچّهها و مادرانشان... شلوغی و هیاهو و انرژی در «پردیس مادر و کودک» به گونهای موج میزند که در خیابانهای اطراف هم احساس میشود.
امّا داخل بوستان، مادرها گوشهای با یک فلاسک چای نشستهاند و با خیال آسوده بابت فرزندانشان که مشغول بازی هستند، با هم گفتگو میکنند. میتوان گفت همگی ماسک به صورت دارند، امّا دیدن آزادی و شادی و همبازی بودنشان لذّتبخش است.
سرانجام با یکی از بچّهها در خانهای رنگارنگ که همراه تعداد زیادی کودک دیگر و با لگوهای پلاستیکی ساختهاند و همگی قصد دارند در آن ساکن شوند، گفتگو را آغاز میکنم.
دایناسوری که حرکت کند
سامان توکّلی مهرماه به کلاس دوم میرود و همانطور که با تلاش در حال تکمیل خانهی جمعیشان است میگوید: «اینجا از پارکهای بهتر است، امّا نتوانستم دوچرخه سوار شوم و اینکه این پارک چیزهای زیادی میخواهد: یک خانه و دایناسوری که تکان بخورد.
اگر بهجای این لگوهای سوراخدار آجرهای خانهسازی بدون سوراخ بیاورند و در و پنجره هم باشد که برای خانه آجریمان بگذاریم خیلی بهتر است. کرم پلاستیکی که بچّهها روی آن بازی میکنند هم باید با فشار یک دکمه بتواند حرف بزند و روبات هم اینجا باشد. برای بعضی از تابها هم آرمیچر بگذارند که خودش حرکت کند.»
سرسرهی پیچپیچی با حال
ماتیار شجاعی که ۵ سال دارد و درحال توپبازی با همسنّوسالانش در زمین اسکیت است میگوید: «از اینکه با مامانم آمدم هم خیلی خوشحالم.
این پارک بزرگ و وسایل آن برای همهی بچّهها کافی است، امّا اگر بازیهای بیشتری داشته باشد بهتر میشود.» او ادامه میدهد: «با سرسرهی پیچپیچی و خانههای رنگی بازی کردم و خیلی دوستشان داشتم.»
صندلی چرخان دوستداشتنی
هانا مهتدی هفتساله و نخستین تجربهی حضورش در این بوستان است.
او هم این پارک را خیلی دوست دارد و میگوید: «این پارک به خانهی ما نزدیک است. بازیهای زیادی دارد، امّا اگر استخر و چرخوفلک هم داشته باشد خیلی بهتر میشود. با سرسره و صندلی چرخان بازی کردم و خیلی دوستشان داشتم.»
ترامپولین ندارد
محمّدکیان باباییمقدّم که پاییز امسال به کلاس دوم میرود و با انرژی باورنکردنی در حال بازی با بچّههای دیگر است، در ادامهی بازی خود پاسخ میدهد: «از بازیهای اینجا سرسره و خانهسازی را خیلی دوست دارم، امّا امروز دوچرخهها خراب بودند و نشد بازی کنم.»
او با اشاره به تکّهای خالی از زمین پارک میگوید: «یک شهربازی هم آن کنار درست کنند. ترامپولین هم ندارد. اگر مسابقهی دوچرخه و سهچرخهسواری برای بچّهها و مامانها بگذارند خیلی هیجان دارد.
از آن زمینهایی که در یک پارکی بود و از مربّعهای زمینش آب فوّاره میزد بالا و آببازی میکردیم برای اینجا هم درست کنند. یک زمین شنبازی بزرگ هم داشته باشد. یک موشک بزرگ هم بسازند که سرش رو به هوا باشد و کنار آن یک مغازهی اسباببازی و بستنیقیفیفروشی باشد.»
قطار هم بگذارند
ارسلان حیدری، پنجساله، همانطور که در حال دویدن و بازیگوشی است با خنده میگوید: «با تاب و سرسره بزرگ و اسب بازی کردم و این پارک را خیلی دوست دارم. میخواهم اینجا آببازی و تنفگ آبپاش، چرخوفلک و قطار هم داشته باشد.»
محمّدحسین رضایی کلاس اوّل است. در حالی که با وسایل ورزشی کودکان بازی میکند میگوید: «این پارک را خیلی دوست دارم و با مامانم به من خوش میگذرد. فقط ماشین شارژی ندارد! نخستین مرتبه است که آمدهایم، امّا از خانهی ما دور است، دلم میخواهد زودبهزود بیایم.»
لذّت وسایل ورزشی
کیاناز، ولی زاده نهساله است. میگوید: «این پارک عالی است. حتّی وسایل ورزشی برای بچّهها دارد. دوست دارم پارکهایی که با پدرم میروم هم مثل اینجا وسایل زیادی داشته باشند.
البتّه این پارک از خانهی ما دور است و با اتوبوس آمدیم.» او ادامه میدهد: «با تاب و سرسره و بارفیکس بازی کردم که خیلی خوب بود.»
*******
کمکم هوا رو به تاریکی میرود و با انرژی فراوانی که از شادی، هیجان و سروصدای بچّهها گرفتهام از این بهشت رنگارنگ مادران و کودکان بیرون میروم.