فراغت به معنای دوری از فضای کسبوکار است. در این زمان است که افراد شاغل از محیط کار دور میشوند و به فعالیتهایی میپردازند که درآمدی برای آنها ندارد، ولی سبب رضایت درونی و آرامش آنها میشود. عمده فعالیتهای مرسوم هر فردی تماشای تلویزیون، حضور در شبکههای مجازی، مطالعه، بازی و... است؛ اما افراد کدامیک از این موضوعات را برای گذران اوقات فراغت خود انتخاب میکنند؟ چه ملاکهایی در انتخاب برنامه فراغت مطرح است؟ کلانشهرها چه برنامههایی برای فراغت ساکنان خود دارند؟ آیا زمان برای گذران اوقات فراغت در کلانشهرها مدیریت میشود؟ اینها پرسشهایی است که هر ساکن کلانشهری از خود میپرسد و با پاسخهای آن اوقات فراغت خود را برنامه ریزی میکند. کلانشهرها فرصتهای بسیاری برای گذران اوقات فراغت شهروندان فراهم میکنند، ولی این به معنای آن نیست که تمامی این فرصتها مناسب و بهینه است. با بررسیهای اولیه مشخص است که کلانشهرها سبک گذران اوقات فراغت شهرنشینان را به گونه دیگری رقم میزنند. حتی گذران اوقات فراغت برای مدیران شهری یکی از دغدغههای مهم به شمار میرود و برخی از آسیبهای اجتماعی نیز ریشه در برنامههای نامناسب گذران اوقات فراغت دارد. آنچه مشخص است، نبود برنامهریزی مناسب در گذران اوقات فراغت شهروندان است. آنها برای گذران این زمان و محتوای آن برنامه خاصی ندارند. مدیریتشهری نیز در بیشتر موارد تلاش میکند صرفا زیرساختها را فراهم کند یا اینکه برنامههای خاصی را در فضاهای شهری اجرا نماید. آنچه مهم است، فرهنگسازی و آموزش شهروندان برای بهینهسازی اوقات فراغتشان و بهرهمندی هرچه بیشتر از این ساعات است. در کلانشهرهایی همچون شهر مشهد، الگوهای فراغتی خاصی به چشم میخورد. پرسهزنی در بازارها و مجتمعهای تجاری یکی از این الگوهاست. ممکن است خریدی صورت نگیرد، ولی لذت بازارگردی و حضور در بازارها بخشی از زمان شهروندان را به خود اختصاص میدهد. بازارهای بزرگ شهری در ابتدای افتتاح توانستهاند زمان شهروندان را خریده و آنها را مشغول سازند. گردش با خودرو در معابر شهری نیز از دیگر برنامههای جالب شهروندان است. بخش درخور توجهی از مسئله ترافیک شهر ریشه در فرهنگ خودروسواری بیهدف شهروندان دارد. فضاهای سبز شهری و ییلاقات اطراف شهر که در سالهای اخیر رشد شایان توجهی داشته است، میزبان شهروندانی است که تمایل دارند زمان فراغت خود را در آنجا بگذرانند؛ اما الگوی حضور شهروندان در این فضاها نیز جای بحث و تأمل دارد. به طوریکه به نظر میرسد خوراکیها عامل کلیدی حضور شهروندان در این فضاها هستند. وقتی به مردم حاضر در فضاهای شهری دقت میکنید، بههمراهداشتن خوراکی، شلوغی مراکز عرضه خوراکیها و فرهنگ سنتی اتراق و صرف غذا را ملاحظه میکنید. معابر ورودی و خروجی شهر نیز بیشتر در ساعات صرف ناهار و شام ترافیک سنگینی دارند. آن چیزی که در کنار خوراکی به چشم میخورد، مصرف بیش از انتظار قلیان است. برنامههای فرهنگی و آموزشی همچنان در مبارزه با این ماده دخانی موفق نیستند. بهطور خلاصه ریشه ضعف برنامههای فراغتی شهروندان نه صرفا در زیرساختها، بلکه همچنین در مهارتها و توانمندیهای شهروندان در گذران و بهینهسازی آن است. شهروندان با برنامهریزی بهتر میتوانند از بازیهای خانوادگی و گروهی، گفتوگو و همصحبتی با اطرافیان، تماشای فضاهای سبز، مطالعه در بوستانها، پیادهروی و دوچرخهسواری، فعالیتهای بدنی، فعالیتهای مشارکتی در نگهداری فضای سبز و برگزاری رویدادهای جمعی، در فضاهای فراغتی لذت بیشتری ببرند و فراغت خود را بهینه سازند. اکنون فراغت شهروندان دچار آسیب است و مدیریتشهری با مشارکت شهروندان میتواند الگوهای فراغتی بهینهای را رقم بزند تا این زمان به معنای واقعی فراغت از کار شده و کسب آرامش و رضایت درونی را باعث شود.