داستان کوتاه کودک | «پدرم تاج سرم»، نویسنده: طیبه ثابت | به مناسبت روز پدر
  • کد مطالب: ۹۹۱۴۴
  • /
  • ۲۵ بهمن‌ماه ۱۴۰۰ / ۱۰:۲۹
  • ۱

داستان کوتاه کودک | «پدرم تاج سرم»، نویسنده: طیبه ثابت | به مناسبت روز پدر

فردا، سالروز تولد حضرت علی(ع) و «روز‌پدر» است و همه خوشحال‌اند.

طیبه ثابت  - فردا، سالروز تولد حضرت علی(ع) و «روز‌پدر» است. هرجا را نگاه می‌کنی، می‌بینی همه خوشحال‌اند.

کوچه‌ها وخیابان‌ها با ریسه‌ها و چراغ‌های رنگی زیباتر شده‌اند، تلویزیون برنامه‌ها وسرود‌های شاد پخش می‌کند و مادرم کیک توت‌فرنگی خوشمزه پخته است.

خواهر، دور جعبه‌ی کادویی که می‌خواهیم همگی دسته‌جمعی به بابا هدیه بدهیم، روبان می‌چسباند. روی یک کاغذ رنگی قلبی‌شکل با ماژیک می‌نویسم: «تقدیم به پدرم، تاج سرم!»

می‌خواهم نوشته‌ام را روی کاغذکادوی هدیه‌ی بابا بچسبانم که خواهر می‌گوید: «نه، نچسبانش! مگر بابا فقط تاج سر تو است؟ بنویس: تاج سر ما.»

دوباره قیچی را برمی‌دارم و یک قلب بزرگ از کاغذ رنگی برش می‌زنم و رویش می‌نویسم: «بابا جانم، روزت مبارک!»

چهارپایه را زیر پایم می‌گذارم و می‌خواهم با نوارچسب، قلبم را روی دیوار بچسبانم. ناگهان چهارپایه روی فرش سُر می‌خورد.

الان است که روی سرامیک‌های کنار فرش لیز بخورم و بلایی سرم بیاید. چشم‌هایم را می‌بندم و فریاد می‌‌زنم: «مامان!»

شَ... تَ... لق! چهار پایه واژگون می‌شود. دردی احساس نمی‌کنم. چشم‌هایم را باز می‌کنم. بابا با آن دست‌های قدرتمندش مرا روی هوا گرفته است.

پدر، یعنی پناهگاهی که زور هیچ‌چیز نمی‌تواند بلرزاندش.

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی اصغر اقازاده
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۵ - ۱۴۰۲/۱۱/۰۴
0
0