روایت دغدغه‌های مادرانه ساره جوانمردی، قهرمان تیراندازی پارالمپیک و جهان معرفی راهکار‌های مؤثر و کاربردی برای نظم‌دهی به آشپزخانه شکل گیری نهضت جهانی شیرخوارگان حسینی با محوریت نقش زن در عاشورا و حضور پررنگ مادران بررسی عوامل اثرگذار در افزایش آمار ازدواج مؤثر لزوم اولویت‌بندی مواد قانون جوانی جمعیت | ایران از نظر مرخصی زایمان جزو سخاوتمندترین کشور‌های دنیاست ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید حمید رخشانی برگزاری اجتماع باشکوه ۷ هزار دختر دانشجو در حرم مطهر حضرت معصومه (س) همزمان با آغاز دهه کرامت انتقاد شدید عضو هیئت‌امنای بنیاد زنان و دموکراسی از ممنوعیت پوشش‌ زنان در فرانسه افزایش سیستم ایمنی بدن زنان باردار با مصرف به‌اندازه گوجه‌سبز مادربلاگرها؛ خطری جدی برای تعیین الگو‌های تربیتی و شیوه‌های فرزندپروری اعلام برنامه مسابقات هندبال قهرمانی جوانان دختر آسیا| اولین حریف تیم ملی دختران ایران مشخص شد اجرای پویش ملی «دخترم، افتخار ایران است» در کشور با هدف پاسداشت مقام دختر دعوت از ۲۱ دختر از  خراسان رضوی به جشنواره مینی بسکتبال و  استعدادیابی تیم ملی ۲۰۲۹ دعوت از بانوی مشهدی به  اردوی تیم ملی کبدی بانوان دستور پخت کیک خشک نسکافه‌ای مخصوص در خانه + فیلم تاثیرات مثبت و منفی شبکه‌های اجتماعی بر آشپزی و فرهنگ غذایی اهدای «جایزه یونسکو در زمینه آموزش زنان» با محوریت تقدیر از فعالیت‌های نوآورانه لزوم پرهیز والدین از روش‌های غیرپزشکی برای درمان زردی نوزاد ضرورت بازتعریف و تقویت نقش زنان در مساجد
سرخط خبرها
گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

  • کد خبر: ۲۰۰۴۹۲
  • ۲۵ آذر ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۷
تا همین ۳، ۴ سال پیش بود که هر طور می‌شد خود را برای نماز جمعه به حرم امام رضا (ع) می‌رساند.

می‌رفت و برمی‌گشت. هم پای رفتن داشت و هم همتش را.

اما یکباره راه رفتن‌های طولانی برایش سخت شد و حرم رفتن‌ها و زیارت هایش کم و کم‌تر شد. کسی که هفته‌ای یکبار به زیارت می‌رفت حالا زیارت‌هایش به زور به ماهی یکبار رسیده بود.

دقیق خاطرم نیست که از چه زمانی تصمیم گرفتم حداقل هفته‌ای یکبار هر طور شده با او به زیارت بروم. تاکسی بگیرم و دم بست شیخ طوسی برای گرفتن ویلچر امانتی بدوم تا دفتر امانات ویلچر تا کمتر پیاده راه برود.

شب‌های جمعه یا صبح‌های جمعه قرارمان برای زیارت بود. هر طور بود خودم را به او می‌رساندم تا به همین بهانه من هم به زیارت هفتگی‌ام برسم.

قرارمان در حرم آقا ابتدا در دارالحکمه (محل مخصوص زیارت بانوان در صحن آزادی) بود. زیارت نامه و نماز‌های زیارتی و مستحبی‌اش را که می‌خواند راهی صحن گوهرشاد میشدیم. آخر در آنجا مکانی مخصوص زیارت افراد ناتوان با ویلچر بود.

در آنجا زحمتِ به زیارت بردن تا کنار ضریح افراد ناتوان و مسن را خادمان می‌کشیدند. ما هم که خانواده‌هایشان بودیم در صحن به انتظارشان می‌نشستیم.

بعد از حدود ۳۰ تا ۴۰ دقیقه زیارت تمام می‌شد. وقتی می‌دیدم که خادمی او را با ویلچرش آورده سریع خودم را به او می‌رساندم و ویلچرش را تحویل می‌گرفتم.

از زیارت که برمی‌گشت صورتش غرق اشک بود. دعا‌های خیر از زبانش لحظه‌ای متوقف نمی‌شد. آنقدر دعا می‌کرد که شرمنده‌اش می‌شدم و بعد هم روبروی ضریح فولاد صحن گوهرشاد می‌ایستادیم و سلام آخر را می‌دادیم و همچنان دعاهایش ادامه داشت.

این زیارت کردن‌ها تا همین ۹ ماه پیش ادامه داشت. حالا ۸ ماهی می‌شود که آسمانی شده. مادرم را می‌گویم. دیگر ندارمش.

حالا هر وقت به حرم می‌روم و به محل قرارهایمان می‌رسم، در دارالحکمه یا صحن گوهرشاد محل زیارت مخصوص افراد ناتوان یا مقابل پنجره فولاد این صحن که حضور می‌یابم، یا دختری را می‌بینم که مادرش را با ویلچر به زیارت می‌برد دلم از جا کنده می‌شود.

قرار بود با هم به زیارت امام حسین (ع) برویم، اما دست تقدیر او را برای همیشه از ما گرفت.

حالا در حسرتم که چرا بیشتر برای زیارت باهم به حرم نرفتیم. چرا بیشتر در جای جای حرم باهم خاطره سازی نکردیم؟

به دوستان و اطرافیانم همیشه توصیه می‌کنم تا دیر نشده دست بجنبانید و قراری با پدر و مادرتان بگذارید و خاطره سازی کنید.

شاید خیلی زود دیر شود و روزی برسد که حتی محتاج شنیدن یک لحظه صدایشان باشید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.