مسئولیت مشترک والدین در برابر تربیت فرزندان عزاداری محرم، الگویی از قدرت زن مسلمان را به نمایش می‌گذارد توجه شهید طهرانچی به حوزه زنان و خانواده مبتنی بر جهان بینی الهی بود رواج طلاق، عاملی در تضعیف نهاد خانواده و کاهش فرزندآوری در جامعه حضور ۲۵ بازیکن در دومین اردوی تیم ملی فوتسال بانوان اشتغال زنان، نمادی از موفقیت و سرمایه ای اجتماعی برای خانواده ناترازی بانک‌ها، مشکل مهم شبکه بانکی در پرداخت تسهیلات ازدواج و فرزندآوری نقش کلیدی‌ زنان در فرآیند بازتوانی، حمایت اجتماعی و مراقبت از آسیب‌دیدگان ثبت یک پیروزی دیگر برای تیم ملی بسکتبال زنان ایران رونمایی از جلد دوم کتاب «چله کلمات» با محور اشعار اربعینی شاعران زن حضور پررنگ بانوان ورزشکار ایرانی در بازی‌های جهانی ۲۰۲۵ چنگدو کتاب «جان جهان» دریچه‌ای به دنیای زنان می‌گشاید بلاتکلیفی تیم‌های مدعی برای حضور در فصل جدید رقابت‌های فوتبال لیگ برتر زنان ایجاد فضایی مثبت و پرمحبت در خانواده، یکی از کلید‌های تربیت دختران باحجاب و عفیف بررسی نقش زنان در تربیت دینی کودکان و الگوبرداری از بانوان کربلا حوزه سنی ۷ سال، بیشترین متقاضی برای فرزندخواندگی در کشور کاهش خطر ابتلا به پوکی استخوان در زنان با مصرف به‌اندازه زعفران
سرخط خبرها
گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

  • کد خبر: ۲۰۰۴۹۲
  • ۲۵ آذر ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۷
تا همین ۳، ۴ سال پیش بود که هر طور می‌شد خود را برای نماز جمعه به حرم امام رضا (ع) می‌رساند.

می‌رفت و برمی‌گشت. هم پای رفتن داشت و هم همتش را.

اما یکباره راه رفتن‌های طولانی برایش سخت شد و حرم رفتن‌ها و زیارت هایش کم و کم‌تر شد. کسی که هفته‌ای یکبار به زیارت می‌رفت حالا زیارت‌هایش به زور به ماهی یکبار رسیده بود.

دقیق خاطرم نیست که از چه زمانی تصمیم گرفتم حداقل هفته‌ای یکبار هر طور شده با او به زیارت بروم. تاکسی بگیرم و دم بست شیخ طوسی برای گرفتن ویلچر امانتی بدوم تا دفتر امانات ویلچر تا کمتر پیاده راه برود.

شب‌های جمعه یا صبح‌های جمعه قرارمان برای زیارت بود. هر طور بود خودم را به او می‌رساندم تا به همین بهانه من هم به زیارت هفتگی‌ام برسم.

قرارمان در حرم آقا ابتدا در دارالحکمه (محل مخصوص زیارت بانوان در صحن آزادی) بود. زیارت نامه و نماز‌های زیارتی و مستحبی‌اش را که می‌خواند راهی صحن گوهرشاد میشدیم. آخر در آنجا مکانی مخصوص زیارت افراد ناتوان با ویلچر بود.

در آنجا زحمتِ به زیارت بردن تا کنار ضریح افراد ناتوان و مسن را خادمان می‌کشیدند. ما هم که خانواده‌هایشان بودیم در صحن به انتظارشان می‌نشستیم.

بعد از حدود ۳۰ تا ۴۰ دقیقه زیارت تمام می‌شد. وقتی می‌دیدم که خادمی او را با ویلچرش آورده سریع خودم را به او می‌رساندم و ویلچرش را تحویل می‌گرفتم.

از زیارت که برمی‌گشت صورتش غرق اشک بود. دعا‌های خیر از زبانش لحظه‌ای متوقف نمی‌شد. آنقدر دعا می‌کرد که شرمنده‌اش می‌شدم و بعد هم روبروی ضریح فولاد صحن گوهرشاد می‌ایستادیم و سلام آخر را می‌دادیم و همچنان دعاهایش ادامه داشت.

این زیارت کردن‌ها تا همین ۹ ماه پیش ادامه داشت. حالا ۸ ماهی می‌شود که آسمانی شده. مادرم را می‌گویم. دیگر ندارمش.

حالا هر وقت به حرم می‌روم و به محل قرارهایمان می‌رسم، در دارالحکمه یا صحن گوهرشاد محل زیارت مخصوص افراد ناتوان یا مقابل پنجره فولاد این صحن که حضور می‌یابم، یا دختری را می‌بینم که مادرش را با ویلچر به زیارت می‌برد دلم از جا کنده می‌شود.

قرار بود با هم به زیارت امام حسین (ع) برویم، اما دست تقدیر او را برای همیشه از ما گرفت.

حالا در حسرتم که چرا بیشتر برای زیارت باهم به حرم نرفتیم. چرا بیشتر در جای جای حرم باهم خاطره سازی نکردیم؟

به دوستان و اطرافیانم همیشه توصیه می‌کنم تا دیر نشده دست بجنبانید و قراری با پدر و مادرتان بگذارید و خاطره سازی کنید.

شاید خیلی زود دیر شود و روزی برسد که حتی محتاج شنیدن یک لحظه صدایشان باشید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.