برگزاری رویداد «رهبانو» در خراسان جنوبی بوی یلدا توی خانه | چند ایده ساده برای یک شب چله گرم و خوش‌مزه تعیین بازیکن انتصابی برای تیم ملی تنیس روی میز زنان برای اولین بار کاهش نسبت تعداد سقط عمدی به تعداد زنان در سن باروری در کشور چرا برخی مادران امکان زایمان طبیعی ندارند؟ ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید علیرضا سنجری مروری بر کارنامه بازیگر خراسانی، به بهانه نقش‌آفرینی‌اش در سریال «بامداد خمار» طلاق، عاقبت یک دنبال‌کننده ساده راهکار‌هایی ساده برای سرگرم‌کردن بچه‌ها در آپارتمان‌های کوچک ۸ اصل کلیدی برای ساختن یک کمد لباس پایدار سهم نابرابر زنان از اقتصاد | واکاوی موانع پنهان کارآفرینی در ایران اشتغال زنان با رویکردی خانواده‌محور | وقتی نادیده‌گرفتن کار خانگی، امنیت اقتصادی زنان را تهدید می‌کند مهلت ارسال آثار به کنگره بین‌المللی شعر زنان مقاومت تمدید شد برگزاری یک کنفرانس بین‌المللی با محوریت زن معاصر و ارزش‌های الهی در دی‌ماه سهم ۳۳ درصدی زنان خراسان رضوی در صدور مجوز‌های کسب‌وکار ترکیب جمعیت زنان سرپرست خانوار، تغییر کرده است احتمال اضافه شدن سرمربی سابق سرخ پوشان به تیم ملی فوتبال زنان
سرخط خبرها
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید علیرضا سنجری

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید علیرضا سنجری

باید مادر بود تا فهمید مادر شهید علیرضا سنجری وقتی برای شناسایی فرزند شهیدش بر بالین پیکر شهدا در منطقه معراج شهر رفته بود چرا پاهایش بالای سر پیکر فرزند شهیدش شل شد و همان جا نشست. با اینکه مادر هنوز بعد از این همه سال بی تاب فرزندش است، اما ویژگی‌های او همچنان در ذهنش است، از نحوه انتخاب نام برای فرزندش تا نکات اخلاقی خوبی که از او یاد می‌کرد. / روحش سبز
۳۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۳
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| محمد حسین زاده

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| محمد حسین زاده

حتما برای مادر شهید خیلی سخت بوده آن لحظه‌ که در کنار پیکر پاک فرزندش می‌فهمد علت شهادت، سه گلوله‌ای بوده که به قلب پسرش اصابت کرده. حتما خیلی سخت بوده نگاه کردن به چشمان همسنگر‌ی‌های فرزندش که نمی‌توانستند خبر شهادت را به زبان بیاورند و بگویند او به خاطر ما رفته است . اما با این سختی‌ها مادر شهید همچنان به فرزندش افتخار می‌کند که برای دفاع از وطن و مردم کشورش به جنگ با دشمن رفته و به درجه والای شهادت رسیده است. / روحش جاودان
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید محمدرضا ارجمند

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید محمدرضا ارجمند

تمام ذهن مادر، درگیر روایت زندگی فرزند شهیدش است، به خصوص وقتی می‌خواهد از تصمیم فرزندش برای رفتن به جبهه آن هم در هفده سالگی روایت کند، اشک در چشمانش جمع می‌شود، یاد پیکر پاک او بعد از شهادت می‌افتد که نیمی از صورتش به خاطر ترکشی که باعث شهادتش شده بود، از بین رفته بود، به یاد آوردن چهره اش برای مادری که فرزندانش جگر گوشه اش هستند، بسیار سخت است، مادر است دیگر، نمی‌تواند این موضوع را به آسانی روایت کند. / روحش جاودان
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا|مهدی رحیمی قره چماق

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا|مهدی رحیمی قره چماق

‌نمی‌توان تصور کرد چه به مادر گذشته است هنگامی که به او خبر دادند معلوم نیست فرزندت به شهادت رسیده یا اسیر شده یا مفقودالاثر شده است. پنج ماه گذشت تا بالاخره برای مادر خبر آوردند که فرزندت اسیر نیست، جزو لیست مفقودالاثر‌ها هم نیست و و احتمالا به شهادت رسیده است، اما تنها یادگاری که از فرزند شهید به مادر تحویل دادند، چمدان لباس هایش بود. او همیشه آرزو داشت در یکی از عملیات‌های دوران دفاع مقدس شرکت کند و همین طور هم شد و پس از رسیدن به آرزویش به شهادت رسید. / روحش سبز
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید محمدکاظم دهقانی

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید محمدکاظم دهقانی

باید مادر باشی تا بدانی یک عکس چه‌طور می‌تواند همدم روز و شب‌هایت باشد و چطور آغوشت از یک قاب عکس چوبی با حبه حبه حرف‌هایی که دانه دانه از دیده می‌بارد، پر شود. باید مادر باشی تا بدانی چرا باید چایی‌ات همیشه تازه‌دم باشد و عصر‌ها حیاط کوچک خانه‌ات آب‌پاشی شود تا بوی خاک نمناک هوا را پر کند و، اما دل مادر به زیبایی گل رز باران خورده است. آب روشنایی‌اش را از چشم‌های مادر گرفته. حرف‌هایش بوی یاس می‌دهد و مهربانی‌اش تمامی ندارد./یادش مانا  
پری دخت‌های ایران، برای ایران | روایت مؤثر حضور زنان در جام رسانه امید

پری دخت‌های ایران، برای ایران | روایت مؤثر حضور زنان در جام رسانه امید

امروز بیش از هر زمان دیگری روشن شده است که پیشرفت یک جامعه، بدون مشارکت زنان، نه کامل است و نه پایدار. زنان ایرانی در سال‌های اخیر ثابت کرده‌اند که در هر میدان، از علم و اقتصاد تا رسانه و کارآفرینی، نه‌تنها حضور دارند، بلکه پیشران حرکت‌اند؛ گاهی بی‌صدا، اما همواره مؤثر.
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید حسن احمدی

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید حسن احمدی

به مادر شهید حسن احمدی خبرندادند که فرزندش به شهادت رسیده، گفتند دست و پایش شکسته است. مادر او وقتی به منزل بازگشت متوجه شد تمام همسایه‌ها دور خانه اش گرد هم آمده‌اند تا مادر را دلداری دهند، آنجا بود که دلش لرزید و فهمید دردانه اش روی مین رفته، دست‌ها و پاهایش قطع شده و سرش ضربه خورده و به شهادت رسیده است و مادر سالها به یاد پسرش شب‌ها خوابید/ روحش شاد
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا|شهید علی تقوایی رجب زاده

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا|شهید علی تقوایی رجب زاده

مادر شهید علی تقوایی رجب زاده خوب یادش است که فرزندش برای رفتن به جبهه، مدام گریه می‌کرد و آنقدر دوست داشت برود که حتی شناسنامه اش را دستکاری کرد، اما پدرش مخالف بود، می‌گفت سن و سالت برای جبهه رفتن کم است، با این حال، مادر وقتی گریه‌های مستمر فرزندش را دید، به او گفت: نمی‌دانم چه جوابی به خدا بدهم، برای همین من برای رفتنت به جبهه حرفی ندارم، خودت تصمیم بگیر. علی در سال ۱۳۶۳ به عنوان امدادگر به جبهه رفت و به درجه شهادت نائل شد/ یادش گرامی
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید جواد قدیری

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید جواد قدیری

باید مادر باشی تا بتوانی قصه بگویی و قصه را طوری تمام کنی که در آن پسر برگردد. باید مادر باشی تا بدانی صدای زنگ خانه با تو چه می‌کند وقتی غرق در بی‌خبری‌هایی هستی که ردش لای موهایت نشسته و دانه‌دانه‌اش را سفید کرده است. باید مادر باشی تا بدانی انتظار چطور از میان دارو‌هایی که دوای دردش، دیدن بود، قد می‌کشد و سایه سنگینش را روی ثانیه به ثانیه زندگی‌ات پهن می‌کند، از همان زمان که ندیدن سهم چشم‌های طوفان زده‌ات می‌شود. باید مادر شهید باشی تا دلتنگی هایت را پیوند بزنی به صبوری.
ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید پرویز بهشتی

ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید پرویز بهشتی

باید مادر باشی تا بدانی عصاره حرف‌های جا مانده در دلت را چطور لابه‌لای کاسه آب پر از گل رز‌های پر پر بریزی و پشت سر پسر در نیمه کوچه رها کنی. باید مادر باشی تا بدانی پسر که رفت، دلت همان‌جا توی پیچ آخر کوچه، دم آن نگاه آخر چطور خشک می‌شود و چطور یخ می‌زند.باید مادر باشی دلتنگ اما صبور.