به گزارش شهرآرانیوز، شهیده بتول چراغچی متولد ۱۳۰۶، دارای ۵ فرزند دختر و ۲ پسر بود، پدرشان از خانواده مذهبی بودند و در مسجد گوهرشاد آن زمان که برق نبود چراغهای روغنی و فانوسها را روشن میکردند و به این دلیل چراغچی نامیده شدند.
«زینت روشن روان» دختری که در لحظه شهادت مادرش دست در دست او داشت در بیان خاطراتش میگوید: مادرم نهم دی ماه ۵۷ زیر تانک رفت تا "حکومت اسلامی" به پیروزی برسد.
خورشید نهم دی ماه ۵۷ در حالی غروب کرد که عدهای از مردم انقلابی شهر مشهد به آسمان عروج کردند و طلوع انقلاب را ندیدند و این شنبه و یکشنبه خونین با شهادت هزاران نفر به پیروزی در ۲۲ بهمن ۵۷ انجامید.
این بانوی انقلابی معتقد است؛ انقلاب و تظاهرات در مشهد از روز تشییع حجتالاسلاموالمسلمین کافی شروع و مردم در نیمه شعبان سال ۵۷ و فصل تابستان جرئت پیدا کرده و تظاهرات کردند.
او تعریف میکند: وقتی از تظاهرات روز تشییع مرحوم کافی به خانه برگشتیم کفش به پا نداشتیم گاز اشکآور زدند و سربازان شلوغ کردند.
دختر شهیده بتول چراغچی میافزاید: من به همراه مادر و خانوادهام در تمام راهپیماییها شرکت میکردیم، عدهای از مردم در منزل آیتالله قمی تحصن کردند؛ ما چون بچههایمان کوچک بودند هر روز برای سخنرانی به خانه آیتالله قمی میرفتیم، اما نمیتوانستیم برای تحصن بمانیم.
وی در مورد بزرگترین راهپیمایی انقلاب مشهد بیان میکند: عاشورای سال ۵۷ بزرگترین راهپیمایی را داشتیم، از طبرسی و پنجراه رفتیم تا عدل خمینی، پاهایمان تاول زده بود.
او خاطره روز شهادت مادرش را تعریف میکند: شنبه نهم دی ۱۳۵۷ نیز به مناسبت سالگرد شهدای دی ماه ۱۳۵۶ قم و چهلمین روز فاجعه هجوم به حرم امام رضا(ع) دست به راهپیمایی آرام، اما بسیار وسیع و پرشور زدیم.
او میافزاید: یکی از عوامل اصلی شکلدهنده این تظاهرات در روز نهم دی ماه اعلام عزای عمومی از سوی امام خمینی(ره) بود و در این روز استانداری خراسان در خیابان بهار به تصرف مردم درآمد و کارکنان استانداری نیز همبستگی خود را با مردم اعلام کردند.
به گفته او، مردم نیز ساعتها در محوطه استانداری تجمع و شعارهایی در حمایت از انقلاب و محکومیت سیاستهای ددمنشانه ستمشاهی سر دادند.
روشنروان میافزاید: تعدادی تانک و نفربر ارتشی وارد محوطه استانداری شدند و مردم که گمان میکردند ارتشیان نیز به آنان پیوستهاند سوار بر تانکها شدند، ولی بعد از شلیک چند تیر و گلوله مردم به طرف عدل خمینی رفتند و من نیز همراه مادرم به همان سمت رفتیم.
دختر شهیده چراغچی که در نهم دی ماه ۵۷ همراه مادرش در میان تظاهر کنندگان بود، بیان میکند: تظاهرات تا چهارراهلشکر ادامه یافت و ماموران ستمشاهی به هیچکس رحم نمیکردند و علاوه برتیراندازی به مردم با تانکها به سرعت به سمت آنان میرفتند.
او ادامه میدهد: سرانجام مادرم در یک لحظه رفت زیر تانک و حتی آخ نگفت و من تا ۳ روز بعد از شهادتش میگفتم «مادرم حتی آخ نگفت.»
دختر شهیده چراغچی تعریف میکند: نهم دی سال ۵۷، در بیمارستان امام رضا جنگ و گریز بود و راهروهای بیمارستان از مجروحان و خبر حمله تانکها و مزدوران شهر را پر کرد و مردم از این حرکت رژیم طاغوت به خشم آمدند، اخبار مختلفی از درگیری مردم با نظامیان به گوش میرسید.
وی میگوید: مردم برای یافتن اجساد مطهر شهدا و سرکشی از مجروحان خود را به بیمارستان امام رضا(ع) رساندند و ماموران به آنان تیراندازی کردند و تعدادی دیگر از مردم را به شهادت رساندند.
وی میافزاید: دخترم را در بیمارستان بستری کردند و خودم برای یافتن مادرم بارها و بارها بیمارستان را گشتم.
وی میافزاید: بالاخره پدرم، پیکر مادرم را در بیمارستان پیدا کردند و روز دهم دی ماه با اجازه آیت الله شیرازی برنامه دفن شهدا مشخص شد و شهدای نهم دی ماه غریبانه به بهشت رضا منتقل شدند؛ شهیده بتول چراغچی در قطعه شهدای انقلاب ردیف سه، بلوک هشت آرمید و ما که شهدای دیگر با بدنهای سوخته وله شده را دیدیم، داغ شهیدمان را فراموش کردیم.
بانوی انقلابی مشهدی با شور تعریف میکند: روز ۲۲ بهمن ماه که رسید خوشحال بودیم و آرزو داشتیم که آمدن امام را ببینیم، تلویزیون نداشتیم و به منزل دوست پدرم رفتیم و تلویزیون ۹ صبح پیاده شدن امام را نشان داد و یک لحظه صحنه قطع شد و تصویر شاه را گذاشت و بعد فهمیدیم که خیلی از مردم در آن لحظه تلویزیونهایشان را شکستند.
او تاکید میکند: خون شهدا را پاس بداریم و بدانیم که اگر آنها نمیرفتند امروز امنیت نداشتیم و کشورمان وضعیتی شبیه فلسطین و عراق داشت.
او یادآور میشود: برادر بزرگم از اول انقلاب از منزل آیت الله شیرازی بیرون نیامد و سال ۵۹ با شروع جنگ به جبهه رفت و «۲۲ بهمن سال ۶۴» در عملیات والفجر هشت به شهادت رسید و به مادرم پیوست.
وی با اشاره به اینکه این خانواده هفت شهید تقدیم انقلاب کرده است، میافزاید: شهید، ولی الله چراغچی، پسر دایی من نیز فروردین سال ۶۳ در جزیره مجنون شهید شد.
او در پایان تاکید میکند: آرزوی شهدای انقلاب این بود که اسلام پیروز شود و حکومت اسلامی برقرار شود و خون دل خوردیم تا ارزشهای اسلامی زنده شود.