به گزارش شهرآرانیوز، در این گزارش قصد داریم به معرفی چند تن از بانوان شاخص در دوران دفاع مقدس بپردازیم که نقش آفرینی گستردهای داشته و میتوان هر کدام آنها را به عنوان الگو معرفی کرد.
آمنه وهاب زاده، جانباز ۷۵درصد دوران دفاع مقدس یکی از بانوانی است که دوشادوش مردان در جنگ تحمیلی در جبههها حضور پیدا کرد. وی متولد اردبیل است. وهاب زاده در دوران کودکی به دلیل شغل پدر همراه با خانواده خود در کشور عراق و در شهر سامرا زندگی میکردند. پدر این بانوی مبارز به دلیل فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی با یاران امام خمینی (ره) در نجف و کاظمین ارتباط داشت و این تعاملات در شکل گیری شخصیت او تاثیر بسزایی داشت. وهاب زاده در ۱۵سالگی پدر خود را در عراق از دست داد و به دلیل فعالیت علیه رژیم پهلوی از طرف استخبارات رژیم بعث به ایران تبعید و پس از مدتی وارد مبارزه سیاسی علیه حکومت شاهنشاهی شد و با آقای عسگراولادی و نعیمی همکاری داشت.
وهاب زاده پس از آغاز جنگ تحمیلی به عنوان مسئول تحویل شهدا در بیمارستان امام خمینی (ره) در تهران مشغول به کار شد. در بحبوحه انقلاب اسلامی و اوایل جنگ تحمیلی به دلیل نیاز به حضور نیروهای انقلابی پیشنهادات زیادی برای پستهای مهمتر به وی داده شد؛ مسئولیت امورخواهران در جهاد سازندگی کرج، مسئول گروه خواهران در ستاد نماز جمعه تهران و مسئولیت حفاظت و امنیت خواهران نماز جمعه تهران از جمله مسئولیتهایی بود که او بر عهده داشت.
این بانوی مجاهد پس از شروع جنگ در دورههای مختلف نظامی در پادگان جی تهران ثبت نام کرد و به مدت چهار ماه دورههایی اعم از آموزش سلاحهای سنگین، رانندگی تانک، عبور از دیوار مرگ، سقوط آزاد، تاکتیکهای رزمی و رزم شب را فرا گرفت و پس از آن به عنوان امدادگر به جبهه جنوب اعزام شد و در بیمارستان پتروشیمی مشغول به کار شد. وهاب زاده به زبانهای عربی و انگلیسی مسلط بود و در دورههای نظامی و اطلاعاتی آموزش دیده بود، به همین دلیل به ماموریتهای برون مرزی در شهرهای مختلف عراق در گروه جنگهای نامنظم شهید چمران اعزام میشد.
اولین مجروحیت وهاب زاده از ناحیه شکم و پهلو هنگام شبیخون رژیم بعث به ایستگاه عملیات آبادان اتفاق افتاد که بسیاری از رزمندگان در آن شبیخون به شهادت رسیدند. همچنین در عملیات والفجر یک زمانی که منطقه فکه مورد حمله شیمیایی قرار گرفت، مجروح شد.
خدیجه میرشکار متولد سال ۱۳۳۷ در شهر بستان استان خوزستان است. پدر وی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد جامع بستان و حسینیه خانوادگی میرشکار به مبارزه سیاسی پرداخت.
یک شب در زمانی که هنوز جنگ تحمیلی آغاز نشده بود، صدای انفجاری در بستان به گوش رسید و پس از آن همه مردم از خانهها خارج شدند تا ببینند انفجار کجا رخ داده است. آن انفجار در نزدیکی داروخانه میرشکار که در کنار خانه شان بود توسط عناصر ضدانقلاب طرح ریزی شد و برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم بود.
سه ماه قبل از آغاز جنگ بود که خدیجه میرشکار با سردار حبیب شریفی، فرمانده سپاه دشت آزادگان ازدواج کرد و زمانی که جنگ آغاز شد بستان را به مقصد سوسنگرد به همراه خانواده اش ترک کرد و همسرش نیز به دفاع در برابر دشمن پرداخت.
چند روز از جنگ گذشته بود و میرشکار همراه با سردار شریفی از سوسنگرد عازم اهواز شد، اما در جاده سوسنگرد به اسارت دشمن درآمدند. او که هنگام مواجهه با دشمن بر اثر تیراندازی به شدت مجروح شده بود و همسرش نیز به شهادت رسیده بود، به مدت دو سال در زندانهای رژیم بعث به عنوان اسیر زندانی بود، تا اینکه به دلیل تشخیص پزشکی صلیب سرخ به دلیل نیاز به مراقبت توسط خانواده پس از جراحی، در یک پرواز همراه با عدهای دیگر از مجروحین به وطن بازگشت.
خدیجه میرشکار اولین بانوی رزمنده، آزاده و جانباز مشهدی است به همراه همسرش حبیب شریفی (فرمانده وقت سپاه سوسنگرد و اولین فرمانده شهید جنگ) هفتم مهرماه سال ۱۳۵۹ به اسارت نیروهای بعثی درآمد و ۲ سال در زندانهای عراق اسیر بود.
فاطمه ناهیدی متولد سال ۱۳۳۲ در تهران است. او اولین بانوی آزاده ایرانی است که به عنوان پزشک به جبهه رفت و در مهر ماه سال ۱۳۵۹ به اسارت دشمن درآمد و پس از ۳ سال اسارت در بهمن ماه سال ۶۲ به وطن بازگشت. وی در سال ۱۳۵۱ در رشته مامایی دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد و به تحصیل در این دانشگاه پرداخت. پس از فارغالتحصیلی که با حوادث سالهای آغاز انقلاب همراه شده بود، به مناطق محروم سفر کرد و به خدمت به مردم میپرداخت.
در یکی از همین سفرها بود که خبر آغاز جنگ را شنید. پس از این اتفاق به تهران برگشت و از آنجا به همراه تعدادی از پزشکان راهی جبهه شد و به امدادگری و درمان مجروحین پرداخت. ناهیدی و همراهانش روز ۲۰ مهرماه به اسارت نیروهای دشمن درآمدند. این بانوی پزشک پس از تحمل ۳ سال اسارت همراه با ۳ اسیر زن دیگر (معصومه آباد، حلیمه آزموده، شمسی بهرامی) در روز ۱۰ بهمن ماه ۱۳۶۲ به ایران بازگشت.
مریم امجد یکی از دختران خرمشهری بود که هنگام شروع جنگ تحمیلی همراه با سایر مدافعین به دفاع از شهر پرداخت. او در روزهای آغاز جنگ در کنار رزمندگان مرد با یک اسلحه ژ ۳ دو خشابه و یک کلت به مقابله با دشمن پرداخت. امجد که دوران جوانی و نوجوانیاش همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود، علاوه بر تحصیل در مدرسه، در حزب جمهوری اسلامی، جهاد سازندگی و بسیج مستضعفان خرمشهر عضو شد و دورههای امدادگری و فنون نظامی را گذراند.
مریم امجد با شروع حمله صدام به خاک ایران، مسئولیتهای مختلفی از جمله امدادرسانی در بیمارستان دکتر مصدق و نگهداری از انبار مهمات مسجد جامع خرمشهر را بر عهده گرفت و در این مدت گاهی نیز به خط مقدم جبهه میرفت.
خانواده وی در دوران جنگ تحمیلی به نوعی درگیر مسائل جنگ بودهاند؛ برادرش در جبهه حضور داشت و پدر وی هم که مشغول خدمترسانی در پشت جبهه بود، در اثر یک انفجار جان باخت. وی تنها زن در دوران جنگ تحمیلی بود که به عنوان خدمه توپ ۱۰۶ میلی متری آن هم در سن ۱۷ سالگی مشغول به فعالیتهای نظامی شد.
فاطمه سادات تنها دختر شهید مجتبی نواب صفوی است که پیش از انقلاب اسلامی با ابوالفضل فاضلی رضوی ازدواج کرد و به دلیل فعالیتهای سیاسی همسرش علیه حکومت پهلوی، به استان سیستان و بلوچستان تبعید شدند. این زوج برای تحصیل به آمریکا رفتند و پس از بازگشت، به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم پرداختند. این بانوی انقلابی در خانوادهای اهل علم و دانش و ظلم ستیز تربیت شد.
او قبل از شروع جنگ تحمیلی از طرف شهید چمران دعوت شد تا به لبنان برود و با شرایط منطقه آشنا شود. اولین آشنایی بی واسطه او با شهید مصطفی چمران به روزهای اول انقلاب اسلامی برمی گردد. فاطمه نواب صفوی پس از انقلاب که شهید چمران در ایران حضور پیدا کرد در محل سخنرانیهای ایشان حضور پیدا کرد و پس از شنیدن این سخنرانی به صداقت گفتار شهید چمران پی برد. وی در عملیاتهای فتح سوسنگرد، فتح بوستان، آزادی خرمشهر و عملیات فتح المبین در کنار رزمندگان اسلام حضور پیدا کرد و به عنوان یکی از عکاسان نام آور جنگ به فعالیتهای رسانهای پرداخت.
منبع: جهان بانو