مروری بر کارنامه بازیگر خراسانی، به بهانه نقش‌آفرینی‌اش در سریال «بامداد خمار» طلاق، عاقبت یک دنبال‌کننده ساده راهکار‌هایی ساده برای سرگرم‌کردن بچه‌ها در آپارتمان‌های کوچک ۸ اصل کلیدی برای ساختن یک کمد لباس پایدار سهم نابرابر زنان از اقتصاد | واکاوی موانع پنهان کارآفرینی در ایران اشتغال زنان با رویکردی خانواده‌محور | وقتی نادیده‌گرفتن کار خانگی، امنیت اقتصادی زنان را تهدید می‌کند مهلت ارسال آثار به کنگره بین‌المللی شعر زنان مقاومت تمدید شد برگزاری یک کنفرانس بین‌المللی با محوریت زن معاصر و ارزش‌های الهی در دی‌ماه سهم ۳۳ درصدی زنان خراسان رضوی در صدور مجوز‌های کسب‌وکار ترکیب جمعیت زنان سرپرست خانوار، تغییر کرده است احتمال اضافه شدن سرمربی سابق سرخ پوشان به تیم ملی فوتبال زنان هفته چهارم لیگ برتر والیبال زنان برگزار شد| کسب نتیجه برتر برای تیم‌های مدعی قهرمانی نخستین بانویی که به ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران رسیده بود، درگذشت (۲۹ آذر ۱۴۰۴) اجرای برنامه غربالگری سلامت جسمی زنان سرپرست خانوار در کشور واکنش متفاوت زنان به ابتلا به برخی بیماری‌های عصبی پرسش‌های حقوقی بانوان | از بازنشستگی تا توهین پیامکی، ارث و تغییر نام زنانِ پیوند و تداوم در شاهنامه| از دختران شاه یمن تا مادر منوچهر رج‌به‌رج احیای یک میراث | وقتی تار و پود گذشته دوباره جان می‌گیرد مرگ مادر، فقدانی فراتر از نبودن یک آغوش
سرخط خبرها
هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

  • کد خبر: ۱۹۷۰۰۵
  • ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۲
من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر مزار آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

به گزارش شهرآرانیوز، هوای خوب بدجوری هوایی‌ام کرده بود. از باب‌الرضا وارد حرم شدم. انگار به چیزی احتیاج داشتم که خوشی‌ام را کامل کند.

داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا ما سنگ متبرک حرم امام‌رضا (ع) نداریم؟ رسیدم به باب‌الکاظم. متوجه شدم خدام مشغول تعمیرات در صحن هستند. چند خرده‌کاشی ریخته بود روی زمین. خم شدم یک دانه را برداشتم.

کمی از لعاب‌های کاشی ریخته بود که آن‌ها را پاک کردم. یکی از خدام مشغول جارو بود. توی دلم گفتم: این هم سنگ حرم است. چه فرقی می‌کند؟ خیلی‌ها همین را هم آرزو دارند.

آن تکه کاشی را که به اندازه یک فندق بود به خانه بردم و گذاشتم در جعبه وسایل ارزشمندم. چند روزی گذشت و من این موضوع را کاملا فراموش کرده بودم.

یک روز تلفن به صدا درآمد. یکی از دوستانم تماس گرفت که بیا کارت دارم. هیچ اهل این‌گونه تماس‌های عجله‌ای نبود. وقتی رسیدم، یک جعبه صدفی خیلی زیبا درآورد و روبه‌رویم گذاشت. توی دلم گفتم: خدایا! این دیگر چیست؟

اول نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز نمی‌دانستم در جعبه چیست. عجیب کنجکاو بودم و دلم می‌خواست هر لحظه درش را باز کنم. بازش کردم. دیدم یک نگین سنگ مرمر زیبا چشم‌هایم را لبریز کرد.

من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر قبر آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

اشک‌هایم ریخت و همه آن چند روز پیش در ذهنم مرور شد. این‌طور بود که من از توی صحن یک تکه خاکه کاشی برداشتم، ولی آقا بخشندگی کرد و نگینی فرستاد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.