به گزارش شهرآرانیوز، شاید عدهای بگویند که هر کسی یک طوری با مرگ عزیزانش کنار میآید، چون مرگ حق است و همه میمیرند، اما واقعیت این است که روح حساس بچهها شاید نتواند این واقعیت را به راحتی قبول کند و برایش سنگین باشد که مادر یا پدرش را از دست بدهد، چرا که آنها منبع وجودی بچهها هستند و بچهها نیازهای طبیعیشان را با آنها در دوران کودکی تأمین میکنند.
«محمد متفقی» روانشناس در این باره میگوید: «نکته اصلی این است که بدانیم هیچ بچهای در هر مقطع سنی مرگ پدر یا مادر را به طور کامل فراموش نمیکند و قطعا اثرات آن کم یا زیاد در وجودش باقی میماند، مخصوصا اگر کودک بوده و میزان حمایت پدر و مادر از او زیاد باشد. مرگ پدر یا مادر بچهها را با چالشهای عدیدهای روبه رو میکند، چون بچه منبع دریافت اطلاعات اولیه زندگیاش را از دست میدهد. مادر منبع حیات و نزدیکترین فرد به کودک و پدر حامی و تکیه گاه او است.
حال نکته دیگر این است که چطور بچهها را با این واقعیت باید آشنا کرد. گام اول این است که اطرافیان پدر یا مادر باقی مانده باید طوری این بحران را شرح دهند که کمترین آسیب را بچه ببیند و کودک دچار اختلالات مختلف از جمله استرس پس از سانحه یا انواع اختلالات دیگر نشود.
برخی بچهها شاهدان مرگ پدر یا مادر بر اثر تصادف یا بحرانهای دیگر مثل زلزله، سیل یا هر اتفاق دیگری هستند؛ بنابراین لازم است که بازماندگان مثل مادر یا پدر یا پدربزرگ و مادربزرگ واقعیت را به زبان ساده به کودک بگویند. مثلا اینکه «کسی که مُرده نفس نمیکشد. گرسنه نمیشود یا سردش نمیشود و همینطور به دنیا بر نمیگردد».
نکته دیگر این است که به کودک همدلی را آموزش دهید، مثل اینکه: «بقیه در کنارش هستند و او تنها نیست و بقیه هم از این واقعه ناراحت هستند و به او اطمینان دهید که در کنارش هستید و تنهایش نمیگذارید؛ بنابراین اجازه دهید بچهها با مقولههای از دست دادن، پیری، بیماری، تصادف و بحرانهای دیگر به فراخور سنشان آشنا شوند.
بهتر است گاهی که او ناراحت و افسرده است آلبوم عکسهای خانوادگیتان را مرور کنید و عکسهای پدر یا مادر از دست رفتهاش را ببینید تا او با آنها التیام پیدا کند، اما هرگز به کودک نگویید که فرد از دست رفته را فراموش کند یا اینکه او باز میگردد یا خدا او را از شما گرفته است، چرا که اثر منفی در روحیه اش خواهد گذاشت و باعث خشم یا اضطرابش میشود».
برخی از پدر یا مادرها از ترس روبه رو کردن بچهها با واقعیت مرگ عزیزشان به آنها دروغ مصلحتی میگویند. مثلا به بچه میگویند که مادرت سفر رفته یا بیمار است و مدتی در بیمارستان به سر میبرد و مدام بچه را در چشم انتظاری میگذارند.
متفقی در این باره میگوید که چنین کاری اشتباه است، چون هم بچه مدام پرس و جو میکند و چشم انتظاری باعث اختلال اضطرابی اش میشود و هم اطرافیان باید دروغهای مختلف به او بگویند که یک جا فاش و اعتماد بچه نسبت به دیگران سلب میشود؛ بنابراین حقیقت، حقیقت است؛ هر چند تلخ کودک باید با آن به طور صحیح روبه رو شود.»
کودک باید با مرگ پدر یا مادرش روبه رو شود. مثلا کودکی که مادرش مریض شده، مدتی هم در بیمارستان بوده و بعد فوت میکند، بهتر است آرام آرام در جریان مرگ مادرش قرار بگیرد، ابتدا بداند که مادر مریض بوده و بعد ازشدت بیماری فوت شده است.
اینکه مرگ پدر یا مادر را از بچه پنهان کنند و اجازه ندهند او در مراسمهای آنها شرکت و عزاداری کند، کاملا اشتباه است. کودک در هر مقطع سنی به ویژه کودک بالای شش سال حتما باید در مراسم عزاداری مادر یا پدرش شرکت کند تا تخلیه روحی و روانی شود.
این بچه اگر دور از مراسم نگه داری شود و ناگاه زندگیاش را خالی از پدر یا مادر ببیند، قطعا افسرده یا دچار اختلالات دیگر میشود.
برای بچههای بالای هفت سال نیز که در مراسم پدر یا مادرشان شرکت میکنند، ممکن است سوالات بیشتری پیش بیاید، مثل اینکه اضطرابشان درباره نحوه زندگی پس از فرد فوت کرده، زیاد شده و حال چطور باید زندگی کنند، آیا خودشان هم ممکن است بمیرند، سایر عزیزانشان را از دست بدهند یا بر اثر بیماری پدر یا مادر باقی مانده شان را هم از دست بدهند؟
سعی کنید اطلاعاتی که درباره مرگ عزیزی به فرزند او میدهید کاملا صادقانه و درست باشد تا او نیز درک درست و واقعی از این رخداد کسب کند.
نکته دیگر پدر یا مادر باقی مانده بهتر است بتوانند شرایط را پس از مدتی از مرگ همسر خود مدیریت کنند و اجازه ندهند سایر اقوام یا دوستان در تربیت بچه یا رفتار با او خللی به وجود بیاورند.
چرا که عدهای ممکن است به دلیل دلسوزی شروع به رفتارهایی کنند که بچه سردرگم و گیج شود. بهتر است پدر یا مادر پس از فوت همسرش، زندگی خود را بعد از مدتی به حالت اول در بیاورند.»
متفقی میگوید: «اگر این دست سوالات برای فرزند شما هم پیش آمد که مثلا آیا ممکن است بقیه اعضای خانواده هم بمیرند و او را تنها بگذارند یا خودش بمیرد، بهتر است پدر یا مادر واقعیتها را طوری به بچه بگویند که او احساس عدم اطمینان و اضطراب جدایی نکند. مثلا به او بگویند که تا خیلی پیر نشوند یا دچار بیماری نشوند نخواهند مُرد و او را تنها نمیگذارند.
در توضیح مرگ مادر یا پدری که به طور ناگهانی مثلا با تصادف یا بیماری یکباره فوت شده نیز اطرافیان خیلی باید مراقب باشند و کاملا شفاف به او بگویند که مادر مریض شده و از دنیا رفته یا مثلا تصادف کرده، مدتی در بیمارستان بوده، اما ممکن است دیگر بیدار نشود و پیش خدا برود.»
در نهایت اینکه صحبت درباره مرگ با کودکان کار دشواری است چرا که بزرگترها میترسند اشتباه کنند، بچهها را بترسانند یا دچار اضطراب کنند، بنابراین برای اینکه بچه را در موقعیت امن قرار دهند، تمام تلاششان این است که او را از فاجعه مرگ عزیزان دور نگه دارند، اما واقعیت این است که کودک باید با مرگ عزیزانش کنار بیاید و صبر را تمرین کند.
برای آشنا کردن مفهوم مرگ برای کودکان در سنین مختلف میتوانیم تمرینهایی بکنیم مثل اینکه از تمرین آشنا کردن ذهن بچه با مرگ حیوانات شروع کنیم، اگر پرنده یا گربهای دیدیم که مرده، برایش کودکانه توضیح دهیم، اگر فرد غریبهای براثر بیماری مرد، سوالاتش را پاسخ دهیم، اما به حدی که باعث اضطرابش نشود.
پدر یا مادری که با بحران سوگ فرزندشان در اثر فوت یکی از عزیزان روبه رو شدهاند و نمیدانند چه کار باید بکنند نیز بهتر این است که نزد یک مشاور و روانشناس حاذق کودک مراجعه کنند و از او مشاوره بگیرند.
منبع: فارس