دوسال بود که بیست فروند هواپیمای دوباله بریتانیایی با عنوان «تایگر موث» به ایران وارد شده بود. هواپیمایی سبک با کاربری آموزش و گشتهای هوایی. آن روزها، عفت تجارت چی تازه دبیرستان را تمام کرده بود. مدتی را در بانک ملی و کمی بعد به عنوان مترجم زبان فرانسه در کتابخانه دانشکده پزشکی مشغول به کار شده بود، اما رؤیای دوردست کودکی، رهایش نمیکرد. همه چیز از تماشای یک فیلم سینمایی آغاز شد. در مرور خاطراتش اشاره میکند: «زمانی که محصل دبستان بودم روزی برای تماشای فیلم به یکی از سینماهای تهران رفتم. در این فیلم خلبان هواپیما هنگام پرواز در دریا سقوط کرد سپس عدهای به کمکش شتافتند و با زحمت بسیار او را از درون کابین هواپیما و آب بیرون کشیدند، اما وقتی خلبان، کلاه مخصوص خود را از سر برداشت، متوجه شدند که او یک زن است. یک زن خلبان! مشاهده این فیلم روزنههای امید را در دلم روشن کرد و باور کردم من هم میتوانم روزی خلبان شوم.»
از روزی که خیال خلبانی به سر عفت تجارت چی افتاد، تا زمانی که لباسهای قواره بزرگِ خلبانی را در دورههای آموزشی دوشان تپه به تن کرد، هزار اتفاق ریز و درشت افتاد، اما دست آخر، لبخند حمایت پدر، قدم هایش را استوار کرد. روزنامهها خبر از تأسیس باشگاه خلبانی و جذب نیروهای علاقه مند میدادند. شوق شرکت در دورههای آموزشی، عین ماهی توی سرش میسُرید. حتی یک بار تا پای ثبت نام رفته بود، اما عنوان «نخستین زن داوطلب خلبانی»، جرئت و جسارت را در وجودش سرکوب میکرد.
«چه اشکالی دارد که تو اولین زن خلبان ایرانی باشی! برو هرچه زودتر در باشگاه خلبانی ثبت نام کن.» همین یک جمله از پدر، تردیدهایش را به پایان برد. رؤیای سالهای نوجوانی را روی شانه هایش گذاشت و با قلبی آرام و چشمانی مشتاق، به سوی آموزشگاه حرکت کرد. شجاعت و اعتماد به نفس عفت بیست وسه ساله، نه فقط پدرش را که تمامی کارکنان آموزشگاه و جراید مطبوعاتی را به تحسین واداشت. او نخستین دختری بود که خیال پرواز را در میدان عمل، تجربه میکرد. جامعه مردسالار دهه ۲۰ حالا به تماشای دختر جوانی نشسته بود که هدایت یک هواپیمای سبک را به کار در موقعیتهای معمول آن دوران ترجیح میداد. پس از آن بود که چندین دختر دیگر از جمله آنیا اوشید، قدسیه فرخزاد، فخرالتاج منفردی، عذرا رحیمی، درخشنده ملکوتی و صفیه پرتوی نیز در باشگاه خلبانی نام نویسی کردند. قبای خلبانی جوری به قامت مردان آن ایام دوخته شده بود که لباس مخصوص پرواز به تنش زار میزد. پس از چند جلسه، لباسهایی به اندازه او و دیگر دختران داوطلب تهیه شد.
بعد از جلسات تئوری، نوبت به نخستین پرواز با مربی در کابین روباز هواپیمای تایگر موث رسید. مربی در قسمت جلو و کارآموز در قسمت عقب کابین قرار گرفتند و به این ترتیب برنامههای آموزشی به شکل عملی آغاز شد. هیجان، شوق، اضطراب و لذت.
عفت تجارت چی را هربار به ادامه مسیر مصممتر میکرد. آن دو جلسه آموزش در هفته، به طور مداوم تا یک ماه ادامه یافت و پس از آن، موعد نخستین پرواز مستقل فرا رسید.
حالا او در جای همیشگی خود مینشست و در جایگاه مربی به منظور حفظ تعادل هواپیما کیسههای شن و ماسه جایگزین میشد. یک ماه و بیست و دو روز از نخستین جلسه آموزشی او گذشته بود. عفت تجارت چی در زیباترین پاییز زندگی اش به استقبال رویاییترین لحظه عمرش میرفت: «پشت دیوان حافظ خود به یادگار نوشتم: پرشکوهترین روز برای یک خلبان، روزی است که اولین پرواز آزادش را انجام دهد، ۲۷ آبان ۱۳۱۹» و پس از آن نزدیک به پانزده دقیقه در آسمان پرواز کرد. دوری در اطراف فرودگاه زد و پس از آن به نقطه اولیه برگشت. همه چیز به ایده آلترین شکل ممکن پیش رفت.
پرواز موفقیت آمیز عفت تجارت چی و خستگی دوماهه او و مربیانش با لبخند رضایتی دل پذیر به در شد. مدتی بعد نیز ازدواج کرد و به کرمانشاه و همدان رفت. عفت تجارت چی در آستانه چهل سالگی به دنیای ادبیات متمایل شد و در سال ۱۳۳۷، مجموعه شعری با عنوان «دیوان برگهای پراکنده» منتشر کرد.
از عفت تجارت چی و همسرش سه فرزند با نامهای سینا و ساسان و ناهید به یادگار ماند که در این بین سینا نیز با تحصیل در رشته مهندسی هواپیما دنباله رو علایق مادرش شد. اما ۱۹ فروردین ۱۳۷۸ بود که عفت تجارت چی درست یک روز پس از درگذشت همسرش، در سن هشتادودوسالگی بدرود حیات گفت و در قطعه ۶۶ بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.
شهلا ده بزرگی که پیش از انقلاب اسلامی مدرک خلبانی خود را گرفت، نخستین زن ایرانی است که پس از انقلاب اسلامی به عنوان خلبان مشغول به فعالیت شد. او بعد از پایان دوره آموزشی مشغول آموزش پرواز با هواپیماهای بونانزا، سسنا، پایپر، توباگو و تی بی ۲۱ و هواپیماهای دوموتوره شرایک، کماندر، آیلندر و ... به دانشجویان خلبانی شد.
بعد از شروع جنگ تحمیلی، او هم مانند دیگر همکاران مرد، مأمور انجام عملیات در منطقه جنگی شد. شهلا ده بزرگی بعد از جنگ هم دست از پرواز نکشید. او وارد سازمان هواپیمایی کشوری شد و مسئولیت پرواز و بازرسی همه دستگاههای ناوبری فرودگاههای کل کشور را بر عهده گرفت. کتاب «بانوی آبی ها»، شرحی بر زندگی پرافتخار این بانوی ایرانی است.