به گزارش شهرآرانیوز، سریال «گناه فرشته» بعد از ۱۸ قسمت به پایان رسید، ۱۸ قسمت پر از سکانسهای کشدار با محتوای عاطفی و همانقدر پر از خشونت و کینه و آغشته به خون آدمها و باورهای دور از جامعه امروزی.
«گناه فرشته» آخرین سریال ساخته شده در پلتفرم نمایش خانگی فیلیمو است. سریالی دور از واقعیت دنیای امروز، اما با مفاهیمیکه به زندگی و شعارهای روشنفکر اینستاگرامیو فلسفه و سبک زندگی غرب نزدیک است. شعارهایی مانند استقلال زن، تک فرزندی در خانواده، هویت اجتماعی محبوب زن و مرد، اصالت و انسانیت و تخصص گرایی؛ اما روند داستان به گونهای است که مخاطب گاهی بین معناهای مختلف سردرگم میشود و نمیداند فیلمساز قصد دارد این مفاهیم را به صلابه بکشد یا از آنها دفاع کند.
جملهای که مکمل آن است، نقدی است که خبرآنلاین برای این شعارها نوشته و گفته است «همان شعارها و ادعاهایی که «خودمحوری» و «فردیت افراطی» را تئوریزه میکنند و ارزشهای انسانی، چون «ایثار»، «عاطفه» و دلبستگی متقابل را به عنوان نقایص و ضعفهای انسانی تصویرسازی میکند.» و حامد تهرانی (شهاب حسینی) و مهتاب (لادن مستوفی) در تلاش برای بدست آوردن و عملی کردن این شعارها هستند.
اگر بخواهیم زنهای این قصه را از این منظر بررسی کنیم بیش از همه مهتاب و فرشته در دو سوی ماجرا ایستاده اند؛ مهتاب زنی مستقل و حرفهای و کاربلد که روابط خوب و سالمیدر کارش دارد، اما با این حال وقتی به نوید و بازخوانی خاطراتش با نوید میرسد با اینکه بنظر میآید بدش نمیآید او هم این خاطرات را مرور کند، اما دائما داشتن تینا و یک زندگی مشترک ۱۴ ساله جلوی چشمش میآید و در نهایت نوید را کنار میزند و تا جایی که میتواند، مقاومت میکند. نوید هم وقتی میبیند مهتاب با نقشههای او و شرکتش همراه نمیشود او را کنار میزند و با وکیل تسخیری فرشته قرارداد مخفی میبندد.
حامد تهرانی، اما ماجرایش فرق میکند. او نماد یک مرد ایرانی امروزی است که در میانسالی به یک زندگی ایده آل با شغلی پر طمطراق رسیده است.
او از یک طرف با زنی امروزی که به تعریف زن الگوی غربی نزدیک است زندگی میکند که گمان میکند با داشتن دختری عاقل و فهمیده و همسری مستقل که در شان خودش است در نهایت خوشبختی بسر میبرد؛ اما زمانی که با فرشته و مهربانی ساده و معصومانه اش روبرو میشود عنان از کف میدهد و تازه میفهمد از زندگی مشترک چه میخواسته و زندگی همراه با محبت و عاطفه زنانه چیست و به سمت او میرود تا جایی که حاضر میشود به سختترین شکل ممکن به خواسته فرشته تن دهد و در زندان ازدواج کند.
مهتاب یک وکیل حرفهای در حوزه جنایی است که هر زن وکیلی در این دسته شغلی کار نمیکند، اما او ظاهرا زنی جسور و مستقل با ظاهری جوان پسند و تینیجری است که سوار بر موتور به این سو و آن سوی شهر میرود.
پروندههای موفقی داشته و توانسته از موکلان خود دفاع کند. او به خاطر شغلش حاضر نیست از ماموریتی که عماد به او سپرده کنار بکشد و با وجود آنکه حامد یک سوی پرونده ایستاده است دائما ادعای استقلال فکری میکند و اینکه مسائل کاری از زندگی شخصی جداست در حالیکه میبینیم نمیتواند این دو را از هم تفکیک کند و وکالت حامد از فرشته، روی رفتار و تعاملش با همسرش اثرگذار است و در نهایت خودش درخواست طلاق میدهد تا نشان دهد باز هم او تصمیم گیرنده در این زندگی است.
فرشته نماد زنی سنتی است که با وجود سن کمش، مردها را خوب میفهمد و بلد است چطور عاطفه زنانه اش را خرج کند و بر خلاف مهتاب، با رفتارهای ریز و درشت حامد کنار میآید و به موقع از او دلجویی میکند.
حامد هم هرچه ملاقاتهای شخصیاش با فرشته در زندان بیشتر میشود، بیشتر شیفته این تیپ از زن داستان میشود و بدون اینکه خود بداند او همان مرد ایرانی است که دلش میخواهد همسرش به او توجه کند و الفاظ مهربانانه و مادرانه به کار ببرد نه منطقی و سخت و با کمترین احساس.
وجه دیگر این داستان، حضور ناگهانی فرشته در زندگی مشترک مهتاب و حامد است که ۱۴ سال از زندگی مشترکشان میگذرد. فرشته با آنکه فاصله سنی زیادی با حامد دارد و از وجود همسر و فرزندش آگاه است، اما در طول بازجوییها و ملاقاتهایش با حامد به گونهای رفتار میکند که او را به سمت خودش جذب کند و در حریم خصوصی دیگری پا میگذارد.
اینکه تصور کنیم فرشته دختری معصوم است که بی جهت طناب دار به گردنش آویخته شد بی راه نرفته ایم؛ چرا که قصه او را همینگونه نشان میدهد و او طعمه خواسته افراد دیگری شده است که از او سوء استفاده کرده اند و مخاطب در لحظاتی با او همدردی میکند و حق را به او میدهد؛ اما بر اساس قانون، عامل اصلی قتل او بوده است و قصاص حق خانواده مقتول است حتی اگر به قول حامد، مقتول «جرثومه فساد» باشد.
رابطه عاطفیای که حامد آن را شروع کرد و فرشته ادامه داد و بارورش کرد نیز خارج از شئونات و تعهدات اعضای خانواده سالم به یکدیگر است. فرشته با وجود فاصله سنی زیاد با حامد و آگاهی از زوایای زندگی مشترک او، رابطه را به سمتی برد که نتیجه ناخوشایندی به نام طلاق و خیانت زناشویی را رقم میزند و کارگردان به قدری این روابط را نرم پیش برد که مخاطب بیشتر از آنکه به مهتاب حق بدهد به فرشته حق میدهد و در دلش میگوید «تقصیر کم کاری مهتاب است.»
عدم شناخت حامد نسبت به نیازهایش از زندگی مشترک و عدم بکارگیری مهارت خودکنترلی در معاشرتش با فرشته باعث شد یک زندگی مشترک ۱۴ ساله از هم بپاشد. از سویی عاطفه کنترل نشده فرشته و نیاز عاطفی او به یک جنس مخالف در زندگی اش او را به سمت روابط نادرست کشانده است؛ ابتدا با نوید عشیری و سپس حامد تهرانی. اگرچه پدر فرشته بسیار مهربان است و تا جای ممکن او را همراهی کرده است؛ اما خواستههای فراوان فرشته و قناعت نکردن به آنچه دارد و پذیرش آنچه هست پای او را به عمارت عماد باز میکند و حاضر است به خواستههای او تن دهد و در نهایت با اعتماد به حرف او، عشیری را به قتل میرساند.
آنچه در ابتدا و میانه و انتهای «گناه فرشته» بیش از همه نمود دارد تقابل عشق و نفرت است که در نهایت باز هم عشق برنده است؛ حتی اگر این عشق بین فرشته و حامد باشد؛ حتی اگر این عشق ناسالم باشد؛ حتی اگر این عشق بین فقیر و غنی باشد؛ اما این بخش داستان تنها بخشی است که در دنیای بیرون از فیلم و سریال و تخیل هم واقعیت دارد و دنیای امروز تشنه محبت و عشق است و چه مهتاب باشیم و چه حامد، مجذوب فرشتههایی خارج از عرف میشویم.