به گزارش شهرآرانیوز، هر خیریهای که برای گرهگشایی از کار مردم راهاندازی میشود، برای خود قصه و داستانی دارد. گاهی مسجدیها دور هم جمع میشوند و خیریهای راه میاندازند. گاهی اهالی محله و گاهی هم اعضای یک خانواده دستدردست هم میگذارند تا باری از روی دوش مردم نیازمند بردارند؛ مانند خیریهای که حاجیهخانم بیابانی در سال ۶۰ راهاندازی میکند. خیریه در سال ۷۰ با کسب مجوزهای لازم به طور رسمی کار خود را شروع میکند و خانوادههای نیازمند بسیاری از نقاط مختلف شهر تحت حمایت این خیریه قرار میگیرند. اکنون این مجموعه به زنان سرپرستخانوار و کودکان خدمات ویژهای ارائه میدهد.
ماجرا از اینجا شروع میشود. حاجیهخانم بیابانی از سال ۶۰ ساکن محله امامخمینی(ره) بوده است. او از همان سال، با کمک بانوان محله، کارش را شروع میکند. بدون هیچ نامونشانی برای نوعروسان جهیزیه جمع میکند، نان به سفره نیازمندان میرساند و لباس گرم تن بچههای یتیم میکند. ۱۰ سالی در همان منطقه پانزدهخرداد فعالیت میکند تا اینکه حدود سال ۷۰، خانه و زندگیاش را به بولوار وکیلآباد میبرد. پساز جابهجایی خانه، به فکر خرید زمینی برای تأسیس خیریه میافتد. سال ۷۰ خیریهای به نام «سجادیه توس» راه میاندازد، خیریهای که این روزها سکان آن را به دست دخترش سمیرا اسعدی سپرده است. «مادرم هنوز هم کارهای خیریه را انجام میدهد ولی چون بهقولی پا به سن گذاشته و خیلی نمیتواند دنبال کارهای اداری باشد، مسئولیت خیریه را به من سپرده است. مادرم برای ما برنامه داشت. از همان اول، من و خواهرم و برادرهایم را طوری تربیت کرد که ادامهدهنده این راه باشیم. در اصل، در همین خیریه و در کنار کارهای خیر مادرم بزرگ شده و به اندازه توان در کارها شریک بودهایم. خاطرم هست که از همان دوران دبیرستان کارها را به من میسپرد تا یاد بگیرم و راه بیفتم. البته این یادگرفتن و راهافتادن در کار خیر، روی زندگی ما آثار فراوانی داشته و خیر و برکت بسیاری از آن دیدهایم. برکت بهترین عنایتی است که با دعای خیر مردم به ما رسیده است.»
بعد از چند سال فعالیت در خیابان امامرضا(ع)، این بانوی نیکوکار به کمک همسرش زمینی را در محدوده اقبال لاهوری خریداری میکند و سنگبنای خیریهای را که به نام حضرت سجاد(ع) است، در آنجا میگذارد. «مادرم با کمک پدرم زمین را میخرد و بنا بر عنایتی که حضرت سجاد(ع) به زندگی ما داشت، نام این خیریه را سجادیه گذاشتند و چون زمان ثبت و دریافت مجوزها مشخص شد خیریه دیگری به این نام هست، کلمه «توس» را به انتهای آن اضافه کردند. عنایت حضرت سجاد(ع) به کارهای ما آنقدر زیاد است که بیشتر مراسم بهویژه اهدای جهیزیهها در ولادت این امام بزرگوار انجام میشود. مادرم زمانی که زمین اینجا را خرید در این محدوده چندان ساختوسازی نشده بود و بیشتر بیابان بود. همان سال ۷۰ یک طبقه از بنا را با آشپزخانه میسازند و شروع به کار میکنند. خدماتی هم که ارائه میدهند همهجوره بوده است، از جهیزیهدادن تا بسته غذایی و نوشتافزار و این جور موارد. ساخت آشپزخانه در اولین قدم هم به این دلیل بوده است که همه غذاهایی که به نیت نیکوکاران تهیه میشود، همینجا پخته و آماده شود. الان هم این آشپزخانه پابرجاست و برای مجالس مختلف مثل روضهها و حتی عروسیهای خیریه، خودمان غذا تهیه میکنیم.»
«تعداد خانوادهها در دورههای مختلف متفاوت است. مثلا سالهایی بوده است که حدود هزار خانواده را تحت حمایت داشتهایم ولی الان حدود ۵۰۰ خانواده به طور مستقیم تحت حمایت خیریه هستند و در مناطق مختلف مشهد زندگی میکنند. شرایط اقتصادی روی کمکهای خیران هم تأثیر میگذارد و کمکها کم و زیاد میشود. البته شکر خدا در هر شرایطی توانستهایم در خدمت خانوادهها باشیم و هیچوقت نماندهایم. کارهایی که برای خانوادههای تحت پوشش خیریه انجام میدهیم این است که در ایام مختلف، بستههای معیشتی و فرهنگی برای آنها میبریم. در کنار این موضوع، عید نوروز، اول ماه مهر و ماه مبارک رمضان بستههایی ویژه به خانوادهها میدهیم. این کمکها شامل خانوادههایی میشود که به هر دلیلی نمیتوانند مخارج زندگی خود را تأمین کنند و امکان این را ندارند که کاری انجام دهند که در فهرست همیشگی ما هستند. در کنار این مددجویان، افرادی را هم داریم که با وامی مشکل آنها حل میشود یا اگر برای آنها وسیله تأمین شود، میتوانند کار کنند. از این افراد هم حمایت میکنیم و برای آنها زمینه اشتغال ایجاد میکنیم. مثلا همین چند وقت پیش، برای بنده خدایی موتور خریدیم و با کار در پیک موتوری، هم مشکل خودش حل شد هم توانست بهصورت اقساطی هزینه موتور را بپردازد. خانمی با خرید یک چرخ خیاطی، کارش راه افتاد و توانست خرج خودش را دربیاورد. هر طور بتوانیم، سعی میکنیم گره باز کنیم و این گرهگشایی از ما نیست بلکه از لطفی است که خداوند و نیکوکاران به ما دارند.»
کمک به کارآفرینی و ایجاد اشتغال در این خیریه تنها به خرید وسیله محدود نمیشود. طی سالها کمکم بنای خیریه در چند طبقه بالا میرود و در هر طبقه زمینهای از آموزش و اشتغال ایجاد میشود. «مادرم به کلاسهای آموزشی و ترمیم فرهنگی و تحصیلی مراجعهکنندگان هم خیلی توجه داشت و زمینه اشتغال را نیز برای مراجعهکنندگان فراهم میآورد. این مواردی که میگویم الان هم برقرار است. توانمندکردن افراد برای ایشان خیلی مهم است. همیشه مثل یک مادر دلسوز به مددجویان در زمینههای مختلف مشاوره میدهد بهویژه در زمینههای خانوادگی که متأسفانه مشکل خیلی از افراد است و غنی و فقیر نمیشناسد.»
بنای خیریه به کمک خیران در چهار طبقه ساخته شده است. در دو طبقه، کلاسهای مختلف آموزشی و فرهنگی برای خانمها برگزار میشد که از زمان کرونا، این کلاسها تعطیل هستند. «یک مربی از سازمان فنیوحرفهای برای آموزش حرفههای مختلف همیشه به خیریه میآید، در یکی از طبقهها کلاسهای آموزشی برگزار میکند و مدرک رسمی فنیوحرفهای به خانمها داده میشود. در همین طبقات، در دورههای مختلف، کارهای تولیدی مختلفی راه انداختیم. از ساخت گلهای تزیینی و عروسکسازی بگیرید تا الان که در یکی از طبقهها کارگاه تولیدی روسری و در یکی دیگر کارگاه تولیدی لباس بچگانه داریم. همه خانمهایی هم که اینجا مشغول به کار هستند سرپرستخانوادهاند و خرج خانه به عهده آن هاست. بعضی از خانمها هم که امکان کار حضوری ندارند سفارشها را به خانه میبرند و انجام میدهند. قبلا هم در یکی از طبقات خیریه مهد قرآن داشتیم که حدود هشت سال فعال بود و به دلیل کرونا تعطیلش کردیم. کارهای تولیدی مختلف مانند دوخت چادر برای مدارس و لباسهای بیمارستانی را هم قبلا انجام میدادیم.»
در کنار دیگر اقدامات حمایتی، این خیریه هرسال ۵۰ زوج را به خانه بخت روانه میکند و به برخی زوجهای نیازمند برای مدتی خانه میدهد. «به کمک خیران، هر سال حدود ۵۰ سری جهیزیه به زوجهای جوان میدهیم. اینکه میگویم جهیزیه، اینطور نیست که فقط برای عروسخانمها باشد. خیلی وقتها هم شده است که به آقاپسرها جهیزیه دادهایم. با این اوضاع اقتصادی و گرانی لوازم، بندگان خدا حق دارند نتوانند همه وسایل را تهیه کنند. برخی جهیزیهها کامل است ولی بعضی افراد جهیزیه کامل نمیخواهند و وسایلی را که کم دارند برای آنها تهیه میکنیم. مثلا عروسخانمی داشتیم که فقط وسایل برقی را کم داشت یا یک نفر دیگر فقط وسایل آشپزخانه میخواست یا آقای دامادی داشتیم که همه وسایل را خودش گرفته بود و فقط یخچال کم داشت که تقدیم کردیم. ما اینجا کلاسهای آموزشی هم برای زوجهای جوان داریم. در این کلاسها زوجهای جوانی که از خیریه جهیزیه دریافت میکنند، آموزشهای مختلف همسرداری را میآموزند تا در آینده مشکلات کمتری داشته باشند. البته کلاسها اجباری نیست ولی خود عروسخانمها و آقادامادها به آموزش علاقه دارند و پیگیری میکنند که دورههایی را بگذرانند تا زندگی بهتری داشته باشند. قبلا که کرونا نبود، همینجا در خیریه مجلس عروسی هم برگزار میکردیم. در همه هزینهها به آنها کمک میکردیم. غذای عروسی را هم در آشپزخانه خیریه میپختیم. برای عروس و دامادها یک مزون لباس هم داریم که میتوانند از ما لباس تهیه کنند و هزینه لباس نپردازند. حتی برای انجام دیگر کارها مثل گلزدن ماشین و اجاره سالن هم سعی میکنیم به آنها کمک کنیم که زیر بار هزینههای سنگین نروند.»
در این خیریه مراسم مختلف مذهبی نیز برگزار میشود و همیشه سفره اهلبیت(ع) در آن پهن است. «علاوهبر پخت غذا در مناسبتهای مذهبی که در خیریه برگزار میشود، غذای گرم هم برای توزیع بین نیازمندان تهیه میکنیم. ایام ماه مبارک رمضان افطاری میدهیم و شبهای قدر برنامه ویژه داریم. ۱۲ شب محرم، یعنی از اول ماه محرم تا شب شهادت امام سجاد(ع)، در دو طبقه به صورت جداگانه برای خانمها و آقایان مراسم برگزار میکنیم و هرشب شام آبگوشت میدهیم. مادر اعتقاد دارد حتماً باید سفره پهن شود. اگر نیکوکاران کمک کنند، خورش هم میدهیم وگرنه همان آبگوشت است. هر چهارشنبه هم اینجا سفرهای پهن میکنیم و در خیریه باز است. هر کس بیاید سرسفره مینشیند. فقیر و غنی ندارد. هرچه هست از نذرهای مردم در سفره قرار میگیرد. گاهی هم مهمان دعوت میکنیم و سفره میاندازیم؛ مثلاً بچههای مدارس یا گاهی از حوزه علمیه مهمان ما میشوند.»
خیریه سجادیه در کنار حمایت از خانوادهها نگاه ویژهای نیز به دانشآموزان دارد و هرسال به دانش آموزان نیازمند مشهدی بستههای تحصیلی اهدا میکند. «حدود ۸۰۰ دانشآموز از نواحی مختلف مشهد را زیرپوشش داریم. هرسال عید برای آنها آذوقه و لباس کامل تهیه میکنیم و اول سال تحصیلی بسته نوشتافزار و لباس به آنها هدیه میکنیم. دانشآموزان زیر پوشش خیریه را تا دانشگاه حمایت میکنیم و همین امسال یکی از بچهها با قبولی در دانشگاه روزانه و کسب رتبه عالی، خستگی را از تن ما بیرون کرد. بین بچهها المپیادی هم زیاد داریم که باعث افتخار ما هستند.»
یکی از نکات جالب در این خیریه ممنوع بودن ورود آقایان است. «در این خیریه، ورود آقایان را ممنوع کردهایم! این ممنوعیت تنها به دلیل راحتی بانوان است. هرکاری انجام میدهیم، از آشپزی گرفته تا تولیدیها، با حضور خانمهاست. در کارهای سنگین و جابهجاییها آقایان کمک میکنند ولی در کل، شما در خیریه فعالیت آقایی را نمیبینید و همه کارها را خانمها انجام میدهند. برای آینده خیریه برنامههای ویژهای داریم. از همان سال ۷۰ مادر زمین کنار خیریه را به نیت ساخت درمانگاه یا خانه سالمندان یا خانه نگهداری کودکان بیسرپرست و بدسرپرست خریداری کرده است که در آینده، اگر توفیق داشتیم، آن را با کمک خیران آماده کنیم.»
هرچند رویارویی با نیازمندان و انجام کارهای خیریه با لذت گرهگشایی همراه است، گاهی سخت است و تحمل برخی حرفها روحیهای قوی میخواهد. «ترسها و نگرانیهای زیادی در کار خیریه وجود دارد. یکی از سختترین کارها مرحله تحقیق و شناسایی نیازمندان است. به نظرم تشخیص نیازمند واقعی واقعا سخت است، زیرا برخیها فقط چهرهای از نیاز دارند ولی واقعا نیازمند نیستند و میتوانند زندگی را بگذرانند. برخیها هم در حالی که بسیار نیازمندند آبروداری میکنند و چیزی نمیگویند. از این موارد زیاد دیدهام. مثلا موردی داشتیم که متأسفانه از چند خیریه جهیزیه دریافت کرده بود. از طرفی، خانم کارگری را هم داشتیم که دنبال کار بود تا دستش را جلو کسی دراز نکند. مرحله تحقیق واقعا سخت است. البته ما همیشه سرزده تحقیقات میرویم، چون وظیفهای که به گردن داریم بسیار سنگین است. نیکوکاران بسیاری هستند که به ما اعتماد میکنند و ما مجبوریم این مسئولیت را به بهترین نحو انجام دهیم. به لطف خداوند، گاهی گرههای بزرگی از زندگیها باز میشود و آینده خیلیها تغییر میکند. مثلا یک مورد بچهای داشتیم که به دلیل نداشتن تبلت، میخواست ترک تحصیل کند. وقتی تبلت بچه تأمین شد، نمیدانید چقدر خوشحال بود که میتواند به تحصیل ادامه دهد. یا مادر جوانی را داشتیم که با دو بچه سرگردان خیابان شده بود و صاحبخانه او را بیرون کرده بود. به لطف خدا برایش سقفی پیدا کردیم و از آوارگی نجات یافت. وقتی بچهها برای گرفتن بسته مهرماه میآیند، حرفهای عجیبی میزنند که اشک ما را درمیآورد. یکی از بچهها میگفت: من کفش دارم. اگر میشود به جای من به پدرم کفش بدهید. یکی دیگر از بچهها میگفت: مادرم لباس گرم ندارد. اگر میشود، به جای من به او یک لباس گرم بدهید. اینها همه درس است. بعضی وقتها که برای توزیع غذا یا اهدای بستههای مختلف میرویم، پسرم را هم با خودم میبرم. از این کار چند هدف دارم. اول اینکه کمک کردن به دیگران را یاد بگیرد و دیگر اینکه قدر چیزهایی را که دارد بداند و زیادهخواهی نکند. بداند که بعضی چیزهایی که برای بچههای خانوادههای معمولی عادی است، برای بسیاری از بچهها آرزوست که من دعا میکنم آرزوی همه این بچهها برآورده شود.»
این مادر و دختر برکات فراوانی از کمک به مردم در زندگی خود به دست آوردهاند و با سادهزیستی، در پی ترویج سبک زندگی دینی و کمک به همنوع بهویژه بانوان سرپرستخانوار هستند.