به گزارش شهرآرانیوز، فردوسی شخصی ادیب، اهل فرهنگ و هنر بود و به زیبایی اخلاق آراسته بود که این نگاه نشان دهنده رویکرد جامعه در سده چهارم خورشیدی است و در شاهنامه فردوسی نیز آشکار است و ما شاهد زنانی هنرمند، اجتماعی، عالم، با وفا و با حیا در زندگی مشترک و خانواده دوست در شاهنامه هستیم که جامعه نیز برای آنان جایگاه ویژهای قائل است.
در شاهنامه زنان زیادی نقش دارند که هر کدام از طبقات مختلف اجتماعی هستند و ویژگیهای منحصر به فردی دارند. گاهی در نقش یک زن فرهیخته و صبور، گاهی یک زن عاشق و وفادار، گاهی همسری همراه و صبور، گاهی اهل اندیشه و سیاست، گاهی نیز اهل نیرنگ که به طور کلی میتوان نگاه غالب شاهنامه به زن را نگاه مثبتی دانست.
از سودابه که بگذریم، اکثر زنان شاهنامه نمونهی یک زن تمامعیار هستند. این زنان در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگمنشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشاری بهرهمندند. حتی زنانی که خارجی هستند، چون با ایران میپیوندند، از صمیم قلب ایرانی میشوند و جانب نیکی را که جانب ایران است میگیرند و درون مایهای از حیا و عفاف را به خود میگیرند.
گاهی هم مانند شیرین، همسر عاشق پیشه خسرو پرویز که به عنوان همسر دوم با او ازدواج میکند و در نهایت به دلیل حسادتی که به مریم، همسر اول خسرو دارد او را با زهر میکشد. گاهی نیز تهمینه را به عنوان مادر و همسری نیکو و پارسا معرفی میکند که سالها به پای همسرش رستم وفادار میماند و فرزندشان سهراب را با خون دل و با سختی بزرگ میکند.
در مجموع بیش از ۳۸ زن در اثر فاخر فردوسی نقش آفرینی میکنند و فردوسی در اثنای اشعارش، زنان ایرانی را پارسا و اهل اندیشه و مهر معرفی میکند. در واقع مهر و محبت و عاطفه زنانه و نگاه احترام آمیز مردان به این جنس کاملا مشهود است.
یکی از مواردی که در ازدواج مناسب تاکید میشود خواسته دختر و پسر در ازدواج و شروع زندگی مشترک است که با هم تفاهم داشته و در اموری هم کفو باشند.
آرزو، دختر ماهیار گوهرفروش که با بهرام گور ازدواج کرده است از جمله زنهایی است که وصلت او با بهرام حایز اهمیت است.
بعد از اینکه بهرام، آرزو را از پدرش خواستگاری میکند، ماهیار به او میگوید باید نظر دخترش را بپرسد و این نشان میدهد استبداد رای پدر برای ازدواج دخترش وجود نداشت و فردوسی میفهماند حتی افرادی از طبقه متوسط برای ازدواج خود اختیار و آزادی عمل داشتند و اجباری در کار نبوده است و نشان دهنده جامعه مترقی و فهیم آن دوران و نگاه عقلانی به ازدواج دختران بوده است.
در جامعهای که فردوسی زندگی میکرد رسم و رسوم زندگی هم متفاوت بود. آنچه از بن مایههای اجتماعی و سنن و آداب حاکم در آن روزگار بر میآید، اینکه پس از مرگهای ناگهانی یا شکستهای سنگینی، معمولاً از همسر پهلوان یا پادشاه کشته شده و یا خواهر و دخترش بلافاصله خواستگاری شده سعی میکردند با برپایی مراسم عروسی، شادی را به آن دودمان و خانواده برگردانند، یا اینکه پیوند با پادشاهان و شاهزادگان و قهرمانان ملی و پهلوانان بزرگ همیشه آرزوی دختران و حتی زنان شوی از دست داده بوده است، اما در حرمت نگهداری و رعایت رسوم و آداب و حتی پاسداشت آداب و نظر مردم بسیار متعهد و مکلف بوده، تمام جوانب را در نظر میگرفتند.
محمد احمدی موسوی، شاهنامه خوان و شاهنامه شناس نیز در گفتگویی که با مجله الکترونیکی «پیام ما» داشته است با تاکید بر نقش زن در خانواده گفته است: موضوعی در شاهنامه مطرح میشود به نام عشق که همراه است با ازدواج و زناشویی و زن را از پشت پرده و ناشناختگی بیرون میآورد و به مرتبه بالاتری میفرستد. مثلاً فرانک با مادر فریدون شدن و تهمینه با همسر رستم شدن بزرگی پیدا میکنند. عشق در شاهنامه به مردانگی زنان ختم میشود و زنان دوشادوش مردان به پاک دلی و بلند نظری میرسند.
به گفته احمدی، برخی زنان به نقش مادری و همسری بسیار اهمیت دادند و در امر ازدواج صرفا به مسائل مادی و ظاهری توجه نمیکردند. تهمینه نمونه بارز آن است که خود پنهانی به همراه غلام خود در نیمههای شب به سمت رستم میرود و میگوید: تو رایم کنون گر بخواهی مرا...
او میداند اگر از رستم بارور شود فرزندی، چون او نیز به دنیا میآورد؛ اما این خواسته تهمینه دلیلی بر بی حیایی او نبوده و تا زمانی که به عقد رستم در نمیآید چهره اش را نشان نمیدهد.
آنجا که فردوسی از زبان تهمینه در ملاقات با رستم میگوید:
ز پرده برون کس ندیده مرا
نه هرگز کس آوا شنیده مرا
تهمینه از جمله پارساترین ومحرومترین زنان تاریخ حماسی دنیاست؛ چرا که تنها یک شب با همسرش بوده است و بعد رستم سالها او را برای پاسداری از خاک وطن تنها میگذارد. وفاداری تهمینه مثال زدنی است. تراژدی رستم و سهراب که عظیمترین و شگرفترین تراژدی است بی حضور تهمینه شکل نمیگرفت.
سیمای تراژیک زن در شاهنامه به نجیبترین و پاکیزهترین نحو یعنی به عنوان مادر و همسر جلوه میکند، نه به عنوان معشوق.
زن در نگاه شاهنامه به هیچ عنوان موجودی خوار و زبون نیست، بلکه حافظ هویت و ارزشهای والای قومی و نژادی است و میهن پرستی در رگ هایش موج میزند.
تصور آنان که شناختی از فرهنگ و تمدن ایران باستان ندارند، چه بسا این باشد که در آن دوره از عفت و پارسایی زنان خبری نبوده است و بازنمایی زن در ایران باستان در رسانه و کتابهای خاطراتی که به توصیف حرمسراهای پادشاهان پرداخته است در ایجاد این نگاه بی تاثیر نیست.
اگرچه بخشی از این تاریخ متاسفانه حقیقت دارد و چنین تجربه تلخ تاریخی در شناخت زندگی زنان در دستگاههای حکومتی پادشاهان و دربارهای فسادآلود آنان، آبرومندانه و قابل دفاع نیست، اما آنچه از شاهنامه و اشعار فردوسی بر میآید دقیقاً نقطه مقابل این تصور قرار دارد و اشعار گوناگون فردوسی در جای جای شاهنامه این حقیت را بر ملا میکند.
از آن جمله است در داستان بهرام چوبینه هنگامی که بهرام بدست قلون نامی کشته میشود، خاقان در ارسال نامه برای گردیه خواهر بهرام به عنوان خواستگاری و طلب ازدواج خطاب به وی چنین میسراید:
سوی گردیه نامه بود جدا
کهای پاک دامن زن پارسا
هَمَت راستی و هَمَت مردمی
سرشتت فزونی و دور از کمی
قطعا اگر بخواهیم به شخصیت زن در شاهنامه بپردازیم ابعاد گستردهای دارد و ما در این مقال صرفا نگاهی کوتاه به جایگاه زن در خانواده و نقش آفرینی او در زندگی مشترک داشتیم که باز هم جای بحث و گفتگو دارد و این نشان دهنده نگاه عمیق فردوسی به زن و جامعه آن دوران است که جایگاهی مترقی برای زنان قائل بوده است.