به گزارش شهرآرانیوز، سوسن مددی را پیشتر از اینها میشناختم؛ خانمی مذهبی که اشتغال بانوان بهویژه زنان سرپرستخانوار آنقدر برایش مهم بود که در گوشهای از شهر، آشپزخانهای کوچ را راهاندازی کرد تا مادرانی که بار زندگی را بر دوش میکشند، علاوه بر اینکه بتوانند با پختوپز، خرج زندگی خود را بدهند، فضای شغلی امن و راحتی را هم تجربه کنند.
آشپزخانهای که صفرتاصدش را بانوان بهعهده میگیرند حتی رانندهای که خریدها را انجام میدهد و لوازم و مواد اولیه را جابهجا میکند. حالا همان خانم با وجود اینکه همچنان درگیر مسائل حلنشده آشپزخانه کوچک خانگیاش است، این روزها با یکی از دوستان خانوادگیاش، مونا سیبویه که او هم مانند خودش فعال حوزه زنان است، فضایی راهاندازی کردهاند که قرار است به مشتریانشان حال خوب عطا کنند؛ یک کافه بازی ویژه بانوان با نام «رُز» که تازگی افتتاح شده است و میزبان دختران هفتهشتساله تا مادربزرگهای شصتهفتادساله است.
سوسن مددی و دوستش مونا سیبویه عمدهترین دلیل راه اندازی کافه بازی «رُز» را دغدغه شخصی خودشان که به نشاط و شادابی دختران و زنان و حفظ ارزشهای آنان بر میگردد عنوان میکنند. اینکه تمام سختیهای مجوز گرفتن و شرایطی که اداره ورزش و جوانان خراسان رضوی برای راه اندازی چنین کافهای را گذاشته به جان خریده اند تا فضایی آرام و دنج برای حال خوب دختران ایجاد کنند.
ویژگی منحصر بفرد این کافه بازی علاوه بر اینکه در مرکز شهر قرار دارد و دسترسی به آن آسان است، برای دختران، زنان و خانوادههایی که میخواهند فضای سالمی از جهت محتوای بازی و کتابها داشته باشند، خیال راحتی به مشتریانش بخشیده است؛ مثلا کشیدن قلیان و سیگار در این مکان ممنوع است و برای ورود و انتخاب هر بازی یا برنامههای دیگر، نگرش تربیتی پشت آن وجود دارد.
به اعتقاد سیبویه، ایجاد چنین فضاهایی برای بانوان که تعدادش در مشهد انگشت شمار است ضروری و لازم است. او از کافه بازیهای بانوانی یاد میکند که بهخاطر نبود شرایط مناسب، گرانی اجاره و اقلام، تبلیغ نامناسب و شاید سخت گیریهای اداری، بساطشان را جمع کردهاند؛ اما او امروز با بررسی میدانی که از فضاهای مشابه داشته، کم و کاستیهای آنها را بررسی کرده است و در نهایت تصمیم به ایجاد چنین فضایی گرفته است.
او میگوید یکی از آرزوهایش همیشه راه اندازی یک کافه بوده که حالا بخشی از آن برآورده شده است و برای گسترش آن، برنامههایی در سر دارد که منتظر سپری شدن زمان است تا وقت مناسبش از راه برسد و یکی یکی، آنها را تیک بزند.
سیبویه که دوره مربیگری بازی را هم که یکی از شروط ایجاد کافه بازی است گذرانده، درباره بازیها و امکانات این کافه میگوید: سعی کردیم بازیهای پر طرفدار را تهیه کنیم. بخشی از بازیها، فکری و رومیزی است مانند اونو، اسم فامیل، تعادل و ... که بازیهای تعاملی است و حتما باید بازی کنندهها از دو نفر بیشتر باشند.
محور اولیه این بازیها خانوادگی و تعاملی است تا افراد به صورت جمعی بازی کنند و وقتی از پای میز بلند میشوند حس خوبی داشته باشند. حال فرض کنید تعدادی از اعضای خانواده با هم بازی کنند که منجر به پیوند عاطفی بیشتر بین آنها میشود. «گیم نت» هم بخش دیگری از بازیهاست که برای افرادی که به بازیهای رایانهای علاقه دارند تهیه کردیم. رده سنی بازیها را ۷ تا ۹۰ سال در نظر گرفتیم. جالب است بدانید روز افتتاحیه، یک مادربزرگ حدود ۷۰ ساله به اینجا آمده بود و با دختر و نوههایش بازی میکرد.
در بخشی از کافه که قفسههای چوبی قرار دارد و داخل آنها جعبه بازیها قرار دارد، چند جلد کتاب هم میبینم؛ «انجامش بده»، «تصمیم گرفتم خودم باشم»، «اول عاشق خودت باش»، «دختری که ماه را نوشید» و ... که این کتابها مخاطبش دختران و زنان هستند.
ماجرای وجود این کتابها را از مدیران کافه میپرسم. خانم مددی جواب میدهد: یکی از اهداف ما کار تربیتی در کنار راه اندازی کافه بازی است. حرکت در مسیر تقویت فرهنگ مطالعه یکی دیگر از اهداف ماست که البته هنوز اول راه هستیم. قرار است باز هم به تعداد کتابها اضافه شود و در ادامه آنها را به مشتریان خود امانت بدهیم. گعدههای مطالعه با حضور مادران و دختران برگزار کنیم و گروههای کتاب خوان را به حضور در کافه دعوت کنیم.
سیبویه اتاقی که ابتدای ورودی کافه است را نشانم میدهد، اتاقی حدودا ۱۲، ۱۳ متری، شاید هم بزرگتر که در آن میز جلسات، تخته سفید (وایت برد)، پروژکتور، صندلی و مبلمانی کوچک قرار دارد. او صحبتهای مددی را تکمیل میکند و ادامه میدهد: بخش دیگری از کافه را که میبینید بابت برگزاری دورههای کوتاه مدت تجهیز کردیم از جمله برگزاری دورههای روانشناسی و تربیتی، تربیت فرزند و کارگاههای مهارتی مانند آموزشهای موبایلی، هنرهای تجسمیو ...، چرا که تصمیم داریم فضای آموزش هنرها و آموزشهایی که زنان و دخترانمان نیاز دارند را هم فراهم کنیم.
بر میگردیم سر همان میزی که گفتگو میکردیم مینشینیم. چاییای که توی لیوان فرانسوی همراه با نبات برایم تعارف کردهاند را نوش جان میکنم. وضعیت آشپرخانه و کافهای که کنار این فضای بازی طراحی شده است برایم جالب است؛ اما از آن جالبتر محتوایی است که قرار است به مشتریان تعارف کنند.
پیش از آنکه مدیران کافه را ملاقات کنم، چون نهار نخورده بودم درخواست غذا داشتم که با جواب منفی مواجه شدم و مجبور شدم کمی از گرسنگیام را با خوردن کیک رفع کنم. خانم مددی درباره همین محتواهای خوشمزه کافه میگوید: هنوز شروع کارمان است و به لحاظ مسائل بهداشتی، نمیتوانیم غذا و خوراکیهای گرم را در منوی کافه قرار دهیم؛ اما کیک و دسر و انواع نوشیدنیهای سرد و گرم را جزو برنامههای خود داریم. تلاش میکنیم در این بخش هم کارآفرینی داشته باشیم و از مهمانان و مشتریان، با کیک خانگی پذیرایی کنیم.
از سیبویه میپرسم حالِ الانش که یکی از آرزوهایش را تیک زده است چگونه است. رسیدن به این آرزو سخت نبود؟ که جواب میدهد: مگر میشود کاری آسان باشد.
کار بدون سختی معنایی ندارد. ما همه بدو بدوهای این کار را به جان خریدیم. از قدم اولیه بگیرید تا طراحی فضای فعلی که چندین ایده مطرح شد تا به طراحی فعلی برسیم تا جور کردن هزینههای راه اندازی کافه بازی و تا گرههای اداری که هنوز هم در مسیر حل شدن است و ادامه دارد. ما از همان ابتدا خود را برای این سختیها آماده کرده بودیم چرا که من تجربه ایجاد یک برند دیگر را هم دارم و با سختی راه اندازی یک کار، نا آشنا نیستم. همیشه در ذهنم هرگاه خسته میشدم به اهدافی که دارم نگاه میکنم. ایجاد ارزش واقعی برای زن برای ما هزینه زیادی داشته، اما هر بار به خودم میگویم «میارزد».
من هم برایشان آرزوی موفقیت دارم و از آنها خداحافظی میکنم. حال، از این پس یک جای دنج سراغ دارم که با خیال راحت میتوانم با دوستانم به آنجا بروم، کتاب بخوانم و معاشرت کنم.