این مهم در سایهسار سه اصل بیبدیل تربیتی رخ مینماید:
۱- انسان عظمت خود را درک کند و با مقایسه خود و داشتههای بیش از این دنیایش، باور کند که بزرگتر از اینجا و اکنون است.
۲- انسان معاد را درک کند و ادامهای برای خود قائل باشد.
۳- انسان به گستردگی و فراوانی و گوناگونی روابط خود آگاه باشد و در دنیایی که یک نگاه، یک فکر و حتی یک نیت بدون عمل بر اجزای آن مؤثر است، خود را یله و تنها نداند.
نکته مهم در این مقوله، در نظر داشتن انسان است. وجود کریمهای که نفس الهی دارد محترم است و باید شئون انسانی و کرامت ذاتیاش محترم شمرده و محافظت شود.
شاید یکی از مهمترین ارکان حفظ و صیانت از کرامت نفس انسان محترم شمردن حق رأی برای وی و زمینهسازی برای رسیدن به انتخاب در او باشد.
یعنی انسان تربیت بشود تا بتواند آزادانه انتخاب کند. معنای آزادی در انتخاب، ولنگاری یا باری به هر جهت انتخاب کردن نیست. به آزادی رساندن انسان یعنی نفس او را از کششها و گرایشهای درونی و بیرونی، بازیها و بازیگریها، جلوهها و جلوهگریهای دنیا و مردمان و وسوسهها رها ساختن. یعنی انسان به عزت ذاتی نفس خود برگردد و تحت تأثیر دعوتها و القائات مثبت و منفی قرار نگیرد. یعنی بتواند رها از جبرهای درون و بیرون بیندیشد و با اندیشهای تمیز، ورودیهای عقل را مهیا سازد تا عقل، یعنی همان پیامبر درونش، امکان سنجشی اصولی و متناسب با نقش، وظیفه، ساخت و بافت وجودی انسان در عالم هستی را داشته باشد.
چنین تربیتی شاید بتواند زمینه را برای انتخاب انسان در مسیر سیر الیا... تأمین کند. یکی از انتخابهای اساسی انسان انتخاب دین به عنوان ضرورترین ابزار حرکتی او در این مسیر الهی است.
در این نگرش، دین منظومه کاملی از احکام، عقاید، سبک، سیره و روش زندگی است و حجاب یکی از این همه است. در نگرش دینی، حجاب بیش از آنکه موضوعیت داشته باشد، دارای وجه طریقتی است. یعنی حجاب ابزاری برای حرکت انسان الهی در مسیر زیستی او میشود. حال اگر انسان عظمت خودش را باور نکرده باشد و برای رفتن و ادامه حرکتش پس از این عالم طرحی نداشته باشد و به رابطههای بینهایتش در این عالم هستی علم و باوری نداشته باشد، بدیهی است نهتنها نیازی به دین در خود احساس نمیکند بلکه مذهب و فرامین آن را مغایر بودن و راحتی زندگی خود میداند. حتی به مخالفت با آن نیز خواهد برخاست.
پدیدهای که این روزها با عنوان بدحجابی و بیحجابی با آن رو به رو هستیم، اتفاق نامبارکی که به احتمال زیاد، نتیجه نبود تربیت اصیل اسلامی است، تربیتی که قرار بوده است از درون خانواده و از دوره کودکی و با ایجاد زمینه برای رسیدن به سه اصل مهم حریت، استقامت و تفکر آغاز و با حفظ کرامت نفس او در دورههای بعدی زندگی، توسط خانه، اجتماع و نهاد حاکمیت، به انتخابی الهی بینجامد. امیدواریم با بازبینی اهداف و انگارههای اصیل اسلامی و تفکر ناب امامین انقلاب، به این مهم دست یابیم انشاءالله.