کاهش وزن پس از زایمان یک فرایند تدریجی است راهکار‌هایی برای سرحال‌ماندن گیاهان آپارتمانی در فصل پاییز داشتن فعالیت بدنی یک الزام اجباری برای بیماران قلبی است اسید‌های چرب امگا۳ موجود در گردو برای عملکرد مغز، حافظه و عملکرد شناختی، حیاتی است اختلال در عملکرد تیروئید می‌تواند روی فرکانس رشد فعال مو‌ها تأثیرگذار باشد از نان بلوط تا شله ناردون در روستای «اَلگن» کهگیلویه و بویراحمد نام کودک می‌تواند بر هویت، شخصیت و وضعیت اجتماعی‌اش تأثیر بگذارد سهم بالای بانوان متقاضی آزمون پروانه کارآموزی وکالت کانون‌های وکلای دادگستری هر کسی سی خودش! تشخیص و کاهش شرمندگی در کودکان، یک مهارت ضروری برای همه والدین است ۱۷ پایگاه اورژانس بانوان در شهر‌های بزرگ کشور فعال است ایران رتبه ششم مشارکت زنان در مشاغل مرتبط با گردشگری در جهان را دارد با علائم پوستی دیابت یا پیش‌دیابت بیشتر آشنا شوید شناسایی ۶۰۰ مادر مبتلا به سوء‌تغذیه در استان سمنان مصرف روزانه خرما به بهبود سلامت مغز و حافظه کمک می‌کند بهترین ورزش برای زنان باردار، یوگا است جمعی از بانوان مشهدی درراستای کمک به مردم لبنان و فلسطین، تصمیم به «کنشگری زنانه» گرفتند
سرخط خبرها
بانوان اثرگذار در حزب‌الله لبنان را بشناسید

بانوان اثرگذار در حزب‌الله لبنان را بشناسید

  • کد خبر: ۲۹۲۱۰۳
  • ۱۱ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۷
اثر گذاری بانوان در پویایی جنبش‌های اسلامی چه در بطن این جنبش‌ها و چه غیر مستقیم، موضوعی است که شاید کمتر بدان پرداخته شده است. زنان مبارز و آزاده در حزب الله لبنان نیز از این قسم است و «خدیجه حرز» و «زهره شعیب» جزو زنان شاخص لبنانی هستند.

به گزارش شهرآرانیوز، از زنان مبارز و آزاده می‌توان از «خدیجه حرز» عضو حزب الله لبنان و «زهره شعیب» مبارز لبنانی نام برد.

خدیجه حرز کیست؟

«خدیجه حرز» یکی از زنان عضو محور مقاومت است که نقش فعالی در روند مبارزات آزادسازی جنوب لبنان داشته است. وی در خصوص کودکی خود می‌گوید که از زمانی که به خودم آمدم، سعی کردم کتاب بخوانم و کمتر در جلسات زنان حضور پیدا کنم. می‌خواستم آتشم به معرفت و علم و دانش را از طریق خواندن کتاب‌های جبران خلیل جبران و داستان‌های ادبی و شاهکار‌های ترجمه شده خارجی سیراب کنم.

او تحصیلات خود را در ۱۳ سالگی آغاز کرد. چرا که تحصیل دختران در آن زمان چندان اولویت نداشت. اما این واقعیت نتوانست خود را به خدیجه تحمیل کند. او تمایل زیادی برای کسب علم داشت و همواره از پنجره مدرسه‌ای که در نزدیکی آنها قرار داشت، نگاه می‌کرد تا خواندن و نوشتن بیاموزد و شعر‌ها را حفظ کند. وقتی مادرش اینگونه دید، او را در مدرسه ثبت نام کرد.

روحیه انقلابی در درون خدیجه بیداد می‌کرد. تاریخ فلسطین و قدس اشغالی را خواند و تمایل زیادی به سیاست پیدا کرد. او گفتمان‌های انقلابی خود را در گوشه و کنار مطرح می‌کرد. اما این افکار از سوی خانواده محافظه کار وی رد می‌شد. آنها می‌گفتند: تو را چه به سیاست؟ دختران از سیاست حرف نمی‌زنند. اما خدیجه به این مسائل اهمیت نمی‌داد.

بانوان اثرگذار در حزب‌الله لبنان را بشناسید

او همواره به دنبال عرصه‌هایی برای نقش آفرینی بود. در دهه ۸۰ قرن گذشته هنگامی که رژیم صهیونیستی به اراضی لبنان حمله کرد، در دلش روحیه خفت و تنفر از اشغالگران را احساس می‌کرد. او یک بار زنانی که خانواده‌های آنها در بازداشتگاه انصار زندانی بودند را جمع کرد و تظاهراتی را ترتیب داد. زنان را سوار بر خودرو کرد و آنها را به سمت بازداشتگاه برد. به سختی موانع را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتند تا اینکه به یک سنگر خاکی بزرگ رسیدند. عناصر ایست و بازرسی و افسران صهیونیست از آنها خواستند تا یک نفر را انتخاب کنند که به نمایندگی از بقیه صحبت کند. خدیجه در این میان انتخاب شد. افسر صهیونیست پرسید: چرا به اینجا آمده‌اید؟ خدیجه پاسخ داد: آمده‌ایم تا این سوال را از تو بپرسیم که تو چرا اینجا هستی؟ اینجا سرزمین من و کشور من است، اما تو آمده‌ای که خاک کشور من را اشغال کنی.

افسر صهیونیست از شجاعت و جسارت خدیجه به خشم آمد و با قنداق تفنگ به او ضربه‌ای زد. زنان حاضر شروع به فریاد زدن کردند، اما خدیجه به سمتی دیگر پرید. نظامیان او را دنبال کردند. خدیجه از تپه خاکی بالا رفت و به سمت بازداشتگاه نگاه کرد و فریاد الله اکبر سر داد. او فریاد می‌زد که‌ای جوانان ما تظاهرات زنان را به راه انداخته‌ایم. زندانیان از گوشه و کنار ماجرا را دنبال می‌کردند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. هرج و مرجی در زندان به راه افتاد و اولین بار بود که زندانیان شورش کردند. در میان این حجم تیراندازی، خدیجه فرار کرد و از دیده‌ها پنهان شد. از آن زمان صهیونیست‌ها او را به عنوان یک زن خرابکار می‌شناختند و رادیو رژیم صهیونیستی نام او را همواره اعلام می‌کرد. آن زمان، مرحله‌ای سرنوشت ساز در زندگی مبارزاتی خدیجه بود. او در خودروی خود می‌خوابید و اسلحه و نامه برای نیرو‌های مقاومت جابه‌جا می‌کرد. او در این مأموریت تنها نبود بلکه دختر کوچکش مریم نیز با او همراه بود.

زندانی شدن خدیجه حرز

خدیجه در یکی از شب‌های دسامبر ۱۹۸۳ در حالی که برای فرار از سرما و برف به منزلش رفته بود، بازداشت شد. عناصر تا بن دندان مسلح رژیم صهیونیستی در شب تاریک به منزل وی حمله کردند و او را با یک خودروی پیک آپ به بازداشتگاه منتقل کردند. در طول عزیمت به بازداشتگاه چشمان خدیجه بسته بود. چند ساعت بعد آنها به ساختمان بازداشتگاه رسیدند.

او ۱۵ روز در بازداشتگاه مورد شکنجه جسمی و روانی قرار گرفت. لحظات وحشتناکی بود. سرش را با کیسه‌ای سیاه پوشانده بودند و با چوب بر سرش ضربه می‌زدند. در سرمای شدید آن روز‌ها آب سرد بر سرش می‌ریختند. تهدیدات و فشار‌های روانی نیز همچنان ادامه داشت.

زندانبانان تلاش داشتند روح و جسم خدیجه را به فرسایش بکشاند. سخت‌ترین شکنجه‌ها زمانی بود که زندانبانان تهدید می‌کردند که حجاب او را بر می‌دارند یا به مادرش توهین می‌کردند. در ادامه او را وارد یک اتاق با دیوار‌های سیاه کردند. آب از زیر بازداشتگاه وی روان بود و لحظات سخت و وحشتناکی بود. با یاد خدا دل خدیجه آرام گرفت و از او خواست قلبش را برای عدم اعتراف محکم کند. او با وجود تمامی شکنجه‌ها و درد‌ها و فشار‌های روانی اعترافی نکرد.

وقتی از راهرو‌های زندان عبور می‌کرد، اسیران زن فلسطینی از پنجره کوچک سلول خود با لهجه‌ای فلسطینی آمدن یک عنصر مبارزه لبنانی را به یکدیگر خبر می‌دادند. آنها با خدیجه ابراز همدردی می‌کردند و سخنان آنها اندکی از آلام خدیجه می‌کاست. زندان الرمله در فلسطین اشغالی مملو از اسیران زن مسیحی ودروزی و لبنانی و فلسطینی بود.

خدیجه سه ماه در زندان الرمله بود و در این مدت چیز‌های زیادی یاد گرفت. زبان‌های خارجی آموخت و کتاب‌های زیادی مطالعه کرد. زندانبانان تلاش می‌کردند زنان فلسطینی را در کارگاه‌ها به کار بگیرد و به همین علت مجبور بودند صنعتی را به آنها یاد بدهند تا از دسترنج آنها استفاده کنند. آنها حتی در زمان دیدار با دیگر زندانیان در اتاق غذا خوری نیز تلاش می‌کردند حرفه‌های مختلف یا زبان‌های گوناگون را یاد بگیرند.

همسر خدیجه حرز نیز در بازداشتگاه انصار زندانی بود. خدیجه می‌گوید: گاهی اوقات نامه‌هایی از سوی او به دستم می‌رسید. یادم می‌آید که او یک بار نامه‌ای را از طریق صلیب سرخ برای من فرستاد که بسیار در من تاثیرگذار بود. در آن اتاق تاریک و کوچک، دریا‌های بزرگی از احساس در من موج گرفت.

او ماه‌های زیادی در زندان بود تا اینکه در سال ۱۹۸۴ صحبت‌هایی از تبادل اسرا میان رژیم صهیونیستی و جنبش آزادیبخش فلسطین را شنید. لحظات سختی بود و امید به آزادی در او زنده شد.

زهره شعیب مبارز شجاع حزب الله لبنان

از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، «زهره شعیب» سخنرانی‌های امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران را دنبال می‌کرد و آن را به عنوان دستورالعملی برای پیگیری مسیر صحیح می‌دانست و مو به مو آنها را به اجرا می‌گذاشت. شور و شعور از ویژگی‌های اساسی او بود و از ابتدای فعالیت‌های جنبش مقاومت، در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان ایستاده بود.

هنگامی که در زمان اشغالگری رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان سفر کرد، خودکامگی نظامیان رژیم صهیونیستی در مسیر ایست بازرسی‌های گسترده شده در بخش‌های مختلف لبنان او را نترساند. او علاوه بر انتقال سلاح بر ضرورت تعهد به تمامی اشکال مقاومت ایمان داشت.

یک بار در اولین ایست و بازرسی یک نظامی صهیونیست در برابر زهره قرار گرفت. زهره شعیب به او گفت: تو یک اشغالگر و ظالم هستی. نظامی مذکور سلاح خود را به روی زهره شعیب گرفت، اما زهره در ادامه گفت: شما تا به حال افراد تسلیم شده را دیده‌ید، اما بعد از این باید مسلمانان واقعی را ببینید.

زهره بعد از اینکه به روستای الشرقیه رسید، متوجه شد که اهالی جنوب لبنان دچار شوک و حیرت شده‌اند. در حالی که دشمن به منازل آنها رسیده بود، آنها نمی‌دانستند از کجا باید شروع کنند. به سمت منزل شیخ راغب حرب رفت و او زهره را به ضرورت تلاش برای انتشار تفکر بیدارگرایانه در میان اهالی جنوب و تمامی روستا‌ها فراخواند.

او می‌گوید: ما از الغازیه و با تعداد اندکی از برادران و خواهران آغاز کردیم. گام‌های اولیه را با توزیع نقش‌ها و استقرار گسترده عوامل در منطقه انجام دادیم. این در حالی بود که مزدوران زیادی در منطقه مستقر شده بودند. مأموریت من از منطقه الغازیه آغاز می‌شد و تا شقراء ادامه داشت. من به همراه سه فرزندم از خودروی خودم به عنوان یک منزل سیار استفاده می‌کردم. در هر روستا یک مجموعه مرکزی از خواهران برای انتشار رویکرد مقاومت میان مردم منطقه ساماندهی می‌کردیم. این رویکرد از مبارزه با کالا‌های صهیونیستی آغاز می‌شد و تا تشویق محلی جنوب به تحریم این کالا‌ها به عنوان یکی از رویکرد‌های مقاومت ادامه پیدا می‌کرد.

از آنجا که عاشورا مکتب فداکاری و کرامت بود، امام خمینی از مردم خواسته بود تا جنوب لبنان به عرصه‌ای برای احیای مراسم عاشورا تبدیل شود. ایشان از ضرورت برافراشتن پرچم‌های سیاه در تمامی مناطق خبر داده بود. زهره تمامی درخواست‌های امام خمینی را مو به مو اجرا می‌کرد. او هر قطعه پارچه سیاهی که در بازار می‌دید خریداری می‌کرد تا بتواند دیوار‌های روستا‌های جنوب لبنان را با آن بپوشاند. پرچم‌های سیاه را در تمامی بالکان‌ها و پشت بام منازل بر افراشته می‌کرد و مراسم عزاداری امام حسین را در روستا‌های جنوب برگزار می‌کرد تا بیشترین تعداد مشارکت کننده را داشته باشد. بعد از برپایی این مراسم‌ها، اهالی جنوب لبنان تظاهرات گسترده‌ای را به راه می‌انداختند. آنها با بلندگو شعار‌های حسینی سر می‌دادند.

زهره در این مدت هیچ اطلاعاتی از عناصر مقاومت در جنوب لبنان به بازجو‌های صهیونیستی ندادند و همواره داستان‌ها و اسامی جعلی را تکرار می‌کرد تا آنها را از واقعیتی که می‌توانست برای عناصر مقاومت خطر آفرین باشد، دور نگه دارد.

این مبارز لبنانی در جریان تحقیقات و بازجویی‌ها پیام‌ها و نکته‌های مهمی به دشمن گوشزد کزد وی تاکید کرد که تاثیرگذارترین سلاح در جنوب لبنان رویکرد مقاومت و جهاد است. او یک بار به یکی از نظامیان گفت: ما در خانه‌های خود خواهیم نشست و کفن بر تن خواهیم کرد و منتظر خمپاره‌های شما خواهیم ماند تا ما را در خاک خودمان دفن کنند، اما به شما ثابت خواهیم کرد که به خاک خود پشت نمی‌کنیم.

نظامیان رژیم صهیونیستی در طول بازداشت، مرتب اقدام به شکنجه روانی زهره شعیب می‌کردند. آنها با دست بسته او را به مدت چند روز درصندوق عقب یک خودرو رها کرده بودند و نظامیانی را می‌فرستادند تا او را مجبور به حرف زدن کنند. اما او همواره با ذکر «یا زهرا»، «یا زینب» و «یا الله» به خود تسلی می‌داد.

در نهایت دشمن بعد از اینکه از اعتراف گرفتن از زهره ناامید شد، او را آزاد کرد. اما زهره به روستای خود بازگشت و بعد از تجدید قوا باز هم عزم سفر کرد تا به روحیه مقاومت در برابر تسلیم و خفت کمک کند.


منبع: جهان بانو

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.