سرخط خبرها
وقتی نابینایی هم نمی‌تواند جلوی رسیدن به اهداف را بگیرد | روایت یک زوج روشندل که هم شطرنج‌باز هستند و هم مسئول یک کافه در قائمشهر

وقتی نابینایی هم نمی‌تواند جلوی رسیدن به اهداف را بگیرد | روایت یک زوج روشندل که هم شطرنج‌باز هستند و هم مسئول یک کافه در قائمشهر

  • کد خبر: ۲۹۵۷۵۹
  • ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۷
یک زوج نابینا که هم شطرنج را حرفه‌ای دنبال می‌کنند و هم تاکنون مقام‌های مختلفی کسب کرده‌اند، در حال حاضر مسئول یک کافه در قائمشهر هستند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ عبدالرضا خسرجی متولد اهواز است. به گفته خودش، روزگار سختی را طی کرده تا توانسته است کسب و کاری راه‌اندازی کند. خسرجی به همشهری می‌گوید: «پیش از ازدواج در اهواز فلافل‌فروشی داشتم ولی یکی از شرایط ازدواج این بود که در قائمشهر ساکن شوم. خانواده همسرم گفتند که دخترمان طاقت دوری از خانواده را ندارد و من هم قبول کردم.»‌

سمیه حسینی، همسر خسرجی در این باره به همشهری می‌گوید: «وقتی ازدواج کردیم، همسرم در اهواز کسب و کار خودش را داشت. خانواده‌ام با مهاجرت من به اهواز مخالف بودند و به همین دلیل، همسرم به قائمشهر آمد. در اینجا کار‌های زیادی انجام داد و با فردی هم شریک شد ولی در نهایت به نتیجه نرسید به طوری که به راه‌اندازی کافه رسیدیم و فکر کردیم که با هم کار کنیم. همسرم به کار قهوه خیلی علاقه دارد و تخصص هم دارد.»‌

از فلافلی تا میوه‌فروشی

«در قائمشهر مدتی مغازه میوه‌فروشی داشتم و بعد از آن برای مدتی شارژ خط موبایل می‌فروختم. البته در دهه ۱۳۸۰ دکه شارژفروشی داشتم و بعد همه چیز اینترنتی شد و من هم جمع مجبور شدم دکه‌ام را جمع کنم. راستش دست به هر کاری که می‌زدم، چون غریبه بودم و کسی را نمی‌شناختم، موفق نمی‌شدم.» این صحبت‌های «عبدالرضا خسرجی» است که توضیح بیشتری می‌دهد: «مدتی هم به جنوب سفر می‌کردم و یکسری اقلام خریداری می‌کردم و در قائمشهر می‌فروختم تا امورات زندگی را بگذرانم. تنهایی به اهواز می‌رفتم و یک شب نزد خانواده می‌ماندم و روز بعد به بندر می‌رفتم. سال ۱۳۹۳ سرمایه‌ام ۳ میلیون تومان بود و مدت‌ها این کار را انجام دادم تا اینکه فکر کردم به حوزه قهوه ورود کنم. چون قهوه یک ماده غذایی محسوب می‌شود و به اصطلاح مصرفی است.»

۱۴ سال است من را نبرده

مسابقات شطرنج زمینه‌ساز آشنایی زوج روشندل شد. «عبدالرضا خسرجی» می‌گوید: «من بچه اهواز هستم و برای شرکت در مسابقات شطرنج به مازندران آمدم و در این رقابت‌ها با همسرم آشنا شدم و همین جا ماندم. سال ۱۳۸۹ بود. آشنایی ما بر روی صفحه شطرنج اتفاق افتاد. شطرنج بازی می‌کردم و قهرمان خوزستان شده بودم. به همین دلیل، برای شرکت در مسابقات کشوری به مازندران اعزام شده بودم.»

او ادامه می‌دهد: «همسرم هم در مازندران مقام نخست شطرنج را به دست آورده بود. در هنگام مسابقات کشور، زنان در یک خوابگاه می‌ماندند و مردان در یک خوابگاه دیگر. یک خانم که از اهواز همراه تیم ما به مازندران آمده بود، متوجه شد بنده قصد ازدواج دارم و همسرم آینده‌ام را به من معرفی کرد. ملاقات ما هم اینگونه بود که یک دست شطرنج بازی کردیم و همانجا صحبت‌های خودمان را هم انجام دادیم.»

او تاکید می‌کند: «من آن بازی را باختم، چون اصلا به فکر بازی نبودم و فقط قصد ازدواج داشتم. همسرم هم تعجب کرده بود و پیش خودش گفته بود که این آقا چطور قهرمان استان شده است؟ او که بازی بلد نیست. یعنی من به فکر خواستگاری بودم و همسرم به فکر بازی بود. بعد از آن باخت و صحبت‌هایی که بین خودمان و خانواده‌هایمان انجام شد، بالاخره با هم ازدواج کردیم. البته این را هم بگویم که بعد از ازدواج، یعنی ۱۴ سال است که همسرم نتوانسته در بازی شطرنج من را شکست دهد.»

سمیه حسینی می‌خندد و می‌گوید: «همسرم درست می‌گوید. البته من اهل مسابقه نیستم و شطرنج زندگی را باختم تا زندگی خوبی در کنار هم داشته باشیم.»‌

چرا کارون؟

از آنجایی که «عبدالرضا خسرجی» اهل جنوب کشور است، آشنایی کاملی با قهوه دارد. خودش می‌گوید: «در جنوب هم قهوه زیاد مصرف می‌کنند و من هم بچه جنوب هستم و قهوه را به خوبی می‌شناسم و به همین دلیل، یک مقدار پول داشتیم و یک وام هم گرفتیم تا کافه‌ای راه‌اندازی کنیم.»

او ادامه می‌دهد: «یک مغازه در نزدیکی خانه اجاره کردیم و الان ۶ ماهی است کافه کارون را به همراه همسرم اداره می‌کنیم. چون مغازه در خیابان فرعی قرار دارد، از ۸ صبح مغازه را باز می‌کنیم و تا ۸ شب باز هستیم. سرمایه کافی نداشتم تا مغازه‌ای در خیابان‌های شلوغ اجاره کنم.»

خسرجی تاکید می‌کند: «کافه را خودمان می‌گردانیم و اگر همسرم باشد، صفر تا صد کار را ایشان انجام می‌دهد و اگر خودم باشم، همه کار‌ها را خودم انجام می‌دهم. اقلام شرکتی در کافه کارون نداریم و میکس قهوه را خودمان انجام می‌دهیم.»

جالب اینکه سمیه حسینی در کافه کارون علاوه بر کمک به همسرش به بچه‌ها آموزش شطرنج می‌دهد. خودش می‌گوید: «زمانی که کافه خلوت است، همسرم به بچه‌ها آموزش شطرنج می‌دهد و یک کلاس برای بچه‌های ۱۰ تا ۱۲ ساله دارد.»

او ادامه می‌دهد: «از آنجایی که کافه هنوز پا نگرفته به پیشنهاد خود همسایه‌ها یک دوره آموزش شطرنج را برای بچه‌ها تدارک دیدیم تا در همین کافه شطرنج تدریس کنم. حالا یک کلاس مختصر است که سبب شده بچه‌ها با خانواده‌هایشان بیشتر به کافه بیایند تا هم بچه‌ها شطرنج یاد بگیرند و هم اینکه کافه سوت و کور نباشد. ۲، ۳ ماهی است که شطرنج تدریس می‌کنم.»‌

حسینی یادآور می‌شود: «هنوز از کافه درآمد خاصی نداریم ولی امیدوار هستیم که در آینده وضعیت بهتری پیدا کنیم. واقعیت این است که از مسئولان انتظار داریم که از ما حمایت کنند، چون بچه‌های نابینا نیاز به حمایت مسئولان دارند.»

منبع: همشهری آنلاین

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.