به گزارش شهرآرانیوز؛ مشغول برنامه ریزی برای یک سفر زیارتی مجردی هستیم که سارا هم اعلام آمادگی میکند. کمی نگاهش میکنم و میپرسم: «یعنی میخوای شوهرت رو تنها بذاری؟». انگار که سؤال پرتی پرسیده باشم، میگوید: «من و امیر مدتیه که باهم توافق کردیم و برای خودمون برنامه ریزیهای شخصی داریم. اون ماه پیش با دوستاش رفت سفر، منم الان میخوام با شما بیام. به نظرت اشکالی داره؟» دوست ندارم باب نصیحت را باز کنم؛ برای همین فقط میپرسم: «یعنی هرکی سی خودش؟»
سارا هشت سالی میشود که با امیر ازدواج کرده است و زندگی خیلی خوبی دارند؛ البته آنچه ما از ظاهر زندگی آن دو میبینیم، ولی چندماهی میشود که بدجوری در وادی تجدد سیر میکنند. سفر مجردی هم یکی از همین دستاوردهاست که در نگاه اول چیز مهمی به نظر نمیرسد ولی زنگ خطری برای کشیده شدن زندگیهای مشترک به سمت طلاق عاطفی است؛ نکتهای که دکتر علی کاظمی، روان شناس و مشاور خانواده، هم به شدت بر آن تأکید میکند و هشدار میدهد. اگر میخواهید بدانید که چرا و چگونه، حتما گزارش امروز ما را بخوانید که به این موضوع مهم و چالشی در زندگیهای امروزی پرداخته است.
اگر نگوییم همه، بیشتر همسران دوسه سال نخست زندگی مشترکشان را بهترین روزهای زندگی خود میدانند؛ روزهایی که یادآور دوران شیرین عقد و نامزدی است و دوطرف همه تلاش شان را برای شکل گیری این خانواده نوپا به کار میگیرند. از این دوران خوش که میگذریم، وارد مرحله دیگری از زندگی میشویم؛ مرحلهای که همه چیز در آن، رنگ وبوی تازگی را از دست داده و معمولی شده است.
تجربه پدرومادرشدنتان را به یاد بیاورید. برای چند ماهی هر آنچه به کودک نوپایتان مربوط میشود، برایتان تازگی و شیرینی خاصی دارد و پس از آن کم کم معمولی میشود. ولی این تازگی برای خویشاوندانی مانند پدربزرگ و مادربزرگ یا خاله و عمو سالها ادامه دارد؛ چون فرزند شما را دیربه دیر میبینند، پس کم شدن ۲۰-۱۵ درصد هیجانها در این دوره از زندگی، طبیعی است و جای نگرانی ندارد. بیشتر از آن میتواند زنگ خطری باشد که جایی، اتفاقی افتاده است و بخشی از مسیر را اشتباه رفته اید.
زندگی مشترک به قایقی دونفره میماند که دو طرف باید در هماهنگی باهم و در یک سمت پارو بزنند؛ وگرنه سبب واژگونی قایق خواهند شد. علتهای زیادی برای این تغییر مسیر در زندگی وجود دارد که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
زندگی مشترک فقط خواندن صیغه محرمیت و رفتن زیر یک سقف نیست، بلکه باید بدانیم که قرار است یک مسیر مشترک را باهم پیش برویم و این یعنی متعهد بودن به سیستم زوجیت و داشتن علاقههای مشترک و انجام برخی کارها باهم. متأسفانه برخی همسران این سیستم را خیلی جدی نمیگیرند و مانند دوران مجردی به دنبال علایق شخصی خود میروند؛ روندی که پس از مدتی، شریک زندگی شان را به این نتیجه میرساند که او هم باید به دنبال علایق خودش باشد.
تعارضات حل نشده دوران عقد یا سالهای نخست زندگی را باید مهمترین علت بروز این اتفاق در زندگی همسران دانست. این تعارضات حل نشده سبب میشود همسران از «تکنیک اجتنابی» برای رهایی خود از این شرایط استفاده کنند. نتیجه آن، فاصله گرفتن از هم یا قهرکردن است. اگرچه اوایل، این رفتارها خیلی جدی نیست، کم کم این فاصلهها بیشتر و زوجیت به دلایلی مانند حضور فرزندان در سطح حفظ میشود.
برخی همسران پس از ازدواج هم، همچنان در دنیای دوستیها و هیجانات گذشته خود میمانند و نمیتوانند از آن فاصله بگیرند و به نظرشان ادامه زندگی مشترک با همان فرمان، اشکالی ندارد.
واقعیت این است که همسران زیادی بدون فراگیری مهارتهای لازم برای زوجیت، وارد زندگی مشترک میشوند. مهارتهایی مانند گفتگو، مشورت کردن باهم و همدلی کمک میکند تا اگر مشکلی پیش میآید، بتوانند آن را باهم حل کنند؛ البته گاهی هم همسران باوجود داشتن این مهارتها به سراغ هم نمیروند؛ یعنی نمیتوانند بپذیرند که تنها مرجع کمک کننده در زندگی مشترک به آنها برای حل مشکلاتشان فقط خودشان هستند، نه دوستان و بستگان.
اینکه برخی همسران احساس تجدد دارند و فکر میکنند میتوان زندگی مشترک تشکیل داد، بچه دار شد و با فامیل و بستگان رفت وآمد کرد و با این حال هرکسی میتواند دنبال کار و برنامههای خودش باشد، یک تصور باطل است. اگر میبینیم که شرع، عرف و قانون به شدت با ازدواج سفید، مخالفت و آن را رد میکنند، فقط برای این است که در آن، سیستم زوجیت تعریف نشده است و افراد دربرابر هم تعهدی ندارند، ازاین رو انتخاب چنین ساختاری برای زندگی مشترک همراه با پیامدهای منفی بسیاری است که شاید بتوان مهمترین آنها را در سه محور کلی خلاصه کرد:
اگر میخواهید بدانید چه زمان باید در زندگی مشترک احساس خطر کرد، کافی است قدری در رفتارهای خودتان و همسرتان دقیق شوید؛ برای نمونه اگر دلخوری بینتان پیش آمده و چندماهی هم از این ماجرا گذشته است و برای هیچ کدامتان مهم نیست که دیگری چه کار میکند، یعنی کار به کار هم ندارید، باید نگران رابطه تان باشید و حتما از یک مشاور مجرب کمک بخواهید.
علت یابی در حل این مشکل، گام نخست برای رسیدن به پاسخ است و ازآنجایی که ما به تنهایی توانایی کشف مسئله را نداریم، لازم است حتما از یک روان شناس مجرب در این زمینه کمک بگیریم تا برای نمونه اگر تعارضاتی از گذشته وجود دارد که هنوز یک یا دو طرف را آزار میدهد، آن را کشف و برطرف کند یا درصورت نیاز، مهارتهای ضروری برای زندگی مشترک را به آن دو بیاموزد.
همچنین خیلی مهم است همسران به این آگاهی برسند که زندگی مشترک، حرکت کردن برمبنای سیستم زوجیتی است که نمیتوان و نباید در آن تک نفره پیش رفت. به عبارتی همسران همیشه باید وقت مشترک و برنامههای مشترک برای انجام باهم داشته باشند تا بتوان از واژه خانواده و زندگی مشترک برای آنها استفاده کرد.