به گزارش شهرآرانیوز؛ مهری درویشی هر روز باید با نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله که مرتکب جرم شدهاند، سر و کله بزند و حقیقت را کشف کند. «درویشی» سالهاست که با دریافت ابلاغ از سوی رئیس قوهقضاییه در این مسئولیت مشغول به خدمت است، خاطرات زیادی دارد که میتواند برای والدین، نکات قابلتامل زیادی داشته باشد.
«درویشی» در ابتدای صحبتهایش میگوید: «سال ۹۵ ما سه تا بازپرس زن در کشور بودیم. اولیمان بازنشسته شد، دومیمان معاون دادستان شد و سومی که فعلا من هستم تنها بازپرس خانم در کل کشو رم. تهران یک دادسرای نوجوانان بیشتر ندارد که به کل جرایم متهمان ۱۵ تا ۱۸ ساله رسیدگی میشود اعم از قتل، سرقتهای مسلحانه، جرایم رایانهای و ...؛ به همه اینها در این دادسرا رسیدگی میشود و با وجود دو بازپرس آقا، قتلها را من رسیدگی میکنم. دلیلش هم نه اینکه به قتل و جنایت علاقه داشته باشم، اما میخواهم انگیزه و دلایل وقوع جرم را کشف کنم. من از سال ۹۵ بازپرس شدم و الان ۸ سال است که انجام وظیفه میکنم».
از تنها بازپرس زن ایران میپرسم که این شغل خیلی سخت و حساس به نظر میرسد که میگوید: «ببینید، هر شغلی سختیهای خودش را دارد، اما اگر به آن علاقه داشته باشید، شرایط متفاوت خواهد شد. مثلا من خواهرم سوپروایزر بیمارستان است. من یکبار همراه او در محل کارش بودم، با اینکه سفارش من را کرده بود، تا ۲ ماه افسردگی گرفتم، اما خودش سرحال است و به شغلش علاقه دارد. برعکس آن هم هست. خواهرم ۱۰ دقیقه که میآید پیش من در دادسرا، نگران من میشود و میگوید چقدر شغل شما سخت است. یعنی حتی ۱۰ دقیقه هم نمیتواند محیط کاری من را تحمل کند؛ بنابراین اگر به هر شغلی علاقه نداشته باشید، نمیتوانید در آن مشغول شوید».
درویشی درباره ماجرای پرفراز و نشیبی که پشت سر گذاشته تا قاضی شود، میگوید: «من در دوران دبیرستان عاشق رشته حقوق و دانشگاه تهران بودم. سال ۷۵، رشته حقوق قبول شدم. بعد میخواستم وکالت بخوانم ولی پدرم گفتند که برای وکالت باید بعدازظهرها هم بروم سر کار و.... منصرف شدم و پدرم مشوق من برای قضاوت بود. سال ۷۸ لیسانس گرفتم و سال ۷۹ قضاوت قبول شدم. دو سال بعد یعنی سال ۸۱ دانشجوی قضاوت شدم و از سال ۸۲ شروع به قضاوت در دادسرا کردم. تا سال ۹۵ در شعب دادیاری مشغول به کار بودم و اسفند همان سال به عنوان بازپرس در دادسرای ویژه نوجوانان تهران شروع به کار کردم».
از او به عنوان تنها بازپرس زن کشور درباره واکنش متهمهای نوجوان وقتی میبینند که یک خانم قرار است به پروندهشان رسیدگی کند، میپرسم که میگوید: «متهمهایی که جدید هستند، خوشحال میشوند، اما متهمهایی که سابقه دارند و بیشتر من را میشناسند، تا من را میبینند میزنند زیر گریه. قبل از اینکه من اصلا شروع کنم، میگویند: «ای وای، بازم خانم درویش؛ قطعا ما میریم زندان!» در صورتی که من در چارچوب قانون عمل میکنم، اما متاسفانه آنها اینجوری فکر میکنند». میپرسم یعنی سختگیر نیستید که میگوید: «موضوع سختگیری نیست. من همین الان پرونده سرقت مسلحانه با شمشیر توسط یک نوجوان را دارم که فیلمهایش موجود است. اقرار متهم هم هست. بعد او را فرستادم برای بازداشت، اما سند گذاشته و در همان مدت که با قرار وثیقه آزاد بوده و هنوز پرونده به دادگاه ارسال نشده، یک جرم خیلی وحشتناکتر انجام داده است. پرونده دیگری داشتم که متهم تازه با سند خودروی پدرش از زندان بیرون آمده بود. سپس با دوستش، یک پسر ۱۴ساله را برده بودند پارک سرخحصار و موتورش را گرفته بودند. او را به دلیل سرقت مسلحانه و مقرون به آزار در همان شب دستگیر کردند. سپس به کانون اصلاح و تربیت رفت. به نظرتان من میتوانم به چنین افرادی فرصت آزادی بدهم؟ کسی که من ظهر آزادش کردم، ساعت ۱۰ شب با این جرم فجیع دوباره دستگیر شد، تا من را دید، گفت خانم درویش غلط کردم، خانم درویش اشتباه کردم، پشیمان هستم. من درچارچوب قانون عمل میکنم وگرنه الان متهم میآید، سابقه ندارد. مثلا به خاطر مواد، نداشتن گواهینامه یا ... او را گرفتهاند، من حتما از نهادهای ارفاقی استفاده میکنم. به او میگویم، چون سابقه نداری، اثر انگشتت را به همه سجل کیفری کشور اعلام میکنم که اگر دوباره در مدت ۶ ماه مرتکب جرم جدید بشوی، این پرونده به جریان بیفتد. اما وقتی میبینم بچه ۱۶ ساله ساعت ۲ بعدازظهر آزاد میشود و ۸ شب با جرم خشن دستگیر میشود، چه کار کنم؟ آنها فکر میکنند من سختگیرم. البته تا جایی که قانون به من اجازه بدهد و شکات رضایت بدهند، کمکشان میکنم که منتهی به بازداشت نشود».
منبع: روزنامه خراسان