۲۰ هزار زن سرپرست خانوار خراسانی زیرپوشش بهزیستی لزوم شناسایی و معرفی زنان مستعد برای دریافت تسهیلات از صندوق کارآفرینی روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک آیا تدلیس در نکاح یکی از موارد فسخ نکاح است؟ ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا|شهید محسن ضمیری هوشمند روایت زندگی مادر شهید و رئیس تنها دایرةالمعارف تشیع ایران در کتاب «فهیمه» اهمیت دادن به وظایف مادری توسط بانو ملکه جهان قاجار از اجرای رسم ماه رمضان توسط دختران تا تهیه غذاهای محلی برای افطار در آذربایجان غربی بهبود رابطه بین مادر و کودک از طریق تجربه تولد مثبت توسط مادر مشوق‌های مدیریت شهری مشهد برای «تحکیم و تعالی خانواده» چگونگی آموزش فلسفه روزه‌گرفتن به کودک بررسی ابعاد مختلف منشور حقوق زن و خانواده در اسلام زنان، محور اصلی ترویج فرهنگ قرآنی در خانواده خانواده‌محوربودن صنایع‌‌دستی به اثبات رسیده است توصیه‌هایی برای افزایش تاب‌آوری زنان در برابر چالش‌های زندگی تیم ملی بسکتبال سه نفره زنان ایران در رقابت‌های کاپ‌آسیا شرکت می‌کند
سرخط خبرها
روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

  • کد خبر: ۳۱۹۸۸۰
  • ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۶
تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند و رضوانه دباغ و مادرش هم تجربه‌هایی از شکنجه‌ها دارند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ رضوانه دباغ می‌گوید: تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند. آثار آن شکنجه‌های بی‌رحمانه هنوز روی بدن بعضی از آنها باقی مانده.

او ادامه می‌دهد: ۱۴ساله بودم که دستگیر شدم. آن روز‌ها برای اینکه حرف‌های امام خمینی به گوش همکلاسی‌هایم برسد، لای کاغذ‌های سفید، کاربن می‌گذاشتم و متن اعلامیه‌های ایشان را می‌نوشتم و تکثیر می‌کردم. بعد هم آن اعلامیه‌ها را داخل جامیزی بچه‌ها می‌گذاشتم. بعد از دستگیری مادرم، وقتی عوامل ساواک به خانه‌مان ریختند، کلاسور مرا هم پیدا کردند... هرچه پدرم اصرار کرد او را به جای من ببرند، بی‌فایده بود. تنها کاری که قبل از رفتن توانستم انجام بدهم، این بود که برای حفظ حجاب، چند تا از پیراهن‌های پدرم را روی هم پوشیدم، چون فکر می‌کردم اجازه نخواهند داد چادر سر کنم؛ و همان شد.

این زندانی ساواک می‌افزاید: اول که وارد زندان می‌شدیم، حجابمان را می‌دریدند تا عکس‌های کذایی بگیرند. مرا به سلول مادرم بردند تا او را از نظر روحی تحت فشار بگذارند. مادرم، اما زنی هدفمند بود... پتو‌های موجود در سلول، آلوده و متعفن بود، اما ما از همان پتو‌ها به‌عنوان حجاب استفاده می‌کردیم! منوچهری و تهرانی که بازجویان من و مادرم بودند، با تمسخر به ما می‌گفتند: مادر و دختر پتویی ... در زندان ساواک، مدام شکنجه‌ام می‌کردند. بعد از آن شکنجه‌ها، روزی ۱۸ قرص می‌خوردم و مجبور شدم قلبم را عمل کنم...

این، گوشه‌ای از روایت دردناک «رضوانه دباغ» است از آنچه در زندان ساواک بر سرش آمد.

منبع: فارس

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.