یک بانوی فعال رسانه: سحر امامی، طلیعه پیروزی در سحرگاه مبارزه و مقاومت است بانوان طلبه از شجاعت خانم امامی، مجری شبکه خبر، تقدیر کردند افزایش بروز رفتار‌های پرخطر در فرزندان، از جمله پیامد‌های تربیتی اختلاف میان والدین محاسبات دشمن در خصوص زنان ایران همواره اشتباه بوده است ثبت ۵۱۰۰ ازدواج طی روز‌های ۲۳ و ۲۴ خرداد ماه ۱۴۰۴ خانواده‌ها باید کودکان را از جزئیات دقیق‌تر جنگ آگاه کنند | چهره واقعی رژیم صهیونیستی برای بسیاری از مردم رو شد لیندا کیانی: کنار مدافعان وطن هستیم آشنایی با اصول کلی صحبت‌کردن با کودکان درباره جنگ یک پژوهشگر و تحلیلگر حوزه خاورمیانه و روابط بین‌المللی: مراقب باشیم به جنگ رسانه دشمن نبازیم کسب مدال نقره مسابقات آسیایی توسط بانوی پاراکانوکار ایرانی واکنش مژده لواسانی، مجری تلویزیون، به تجاوز ددمنشانه رژیم صهیونیستی در ایران مریلا زارعی به حملات اسرائیل واکنش نشان داد پایان رقابت‌های والیبال‌نشسته آسیاواقیانوسیه زنان | تیم ملی با بازوبند مشکی در مراسم اختتامیه شرکت کرد طرز تهیه دسر موس وانیلی در خانه+ فیلم لغو دیدار تدارکاتی تیم ملی هندبال نوجوانان دختر ایران و بلاروس معرفی فواید مصرف ویتامین B ۶ برای مادران در دوران زایمان و شیردهی رتبه نهم ایران از نظر تعداد جمعیت در آسیا
سرخط خبرها
روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

  • کد خبر: ۳۱۹۸۸۰
  • ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۶
تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند و رضوانه دباغ و مادرش هم تجربه‌هایی از شکنجه‌ها دارند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ رضوانه دباغ می‌گوید: تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند. آثار آن شکنجه‌های بی‌رحمانه هنوز روی بدن بعضی از آنها باقی مانده.

او ادامه می‌دهد: ۱۴ساله بودم که دستگیر شدم. آن روز‌ها برای اینکه حرف‌های امام خمینی به گوش همکلاسی‌هایم برسد، لای کاغذ‌های سفید، کاربن می‌گذاشتم و متن اعلامیه‌های ایشان را می‌نوشتم و تکثیر می‌کردم. بعد هم آن اعلامیه‌ها را داخل جامیزی بچه‌ها می‌گذاشتم. بعد از دستگیری مادرم، وقتی عوامل ساواک به خانه‌مان ریختند، کلاسور مرا هم پیدا کردند... هرچه پدرم اصرار کرد او را به جای من ببرند، بی‌فایده بود. تنها کاری که قبل از رفتن توانستم انجام بدهم، این بود که برای حفظ حجاب، چند تا از پیراهن‌های پدرم را روی هم پوشیدم، چون فکر می‌کردم اجازه نخواهند داد چادر سر کنم؛ و همان شد.

این زندانی ساواک می‌افزاید: اول که وارد زندان می‌شدیم، حجابمان را می‌دریدند تا عکس‌های کذایی بگیرند. مرا به سلول مادرم بردند تا او را از نظر روحی تحت فشار بگذارند. مادرم، اما زنی هدفمند بود... پتو‌های موجود در سلول، آلوده و متعفن بود، اما ما از همان پتو‌ها به‌عنوان حجاب استفاده می‌کردیم! منوچهری و تهرانی که بازجویان من و مادرم بودند، با تمسخر به ما می‌گفتند: مادر و دختر پتویی ... در زندان ساواک، مدام شکنجه‌ام می‌کردند. بعد از آن شکنجه‌ها، روزی ۱۸ قرص می‌خوردم و مجبور شدم قلبم را عمل کنم...

این، گوشه‌ای از روایت دردناک «رضوانه دباغ» است از آنچه در زندان ساواک بر سرش آمد.

منبع: فارس

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.