درباره زینت ملک، بانوی قجری شاعر، و میراث ادبی او | «زینت از جمله مردان جهان کم نَبُوَد» بررسی ارتباط افزایش فرصت‌های اشتغال برای زنان با تقویت نهاد خانواده برای اولین‌بار یک بانوی رسانه‌ای بر صندلی ریاست خانه مطبوعات خراسان رضوی نشست موفقیت ۲۴ درصدی دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی در درمان ناباروری آغاز عملیات ساخت نیروگاه خورشیدی تجمیعی کالو با هدف توانمندسازی اقتصادی بانوان در کلات نقش پیشرانی زنان در مدیریت و عواطف احساس جامعه بررسی نقش هیئت‌های مذهبی در تقویت تاب‌آوری روانی خانواده‌ها در شرایط بحران اعلام میانگین سن ازدواج در کشور لزوم آموزش نقش‌های مشارکتی از کودکی در خانواده تویی آخرین امیدم | روایت عشق ابدی در نامه‌ نرسیده یک همسر آزاده مشهدی + تصویر پرستاری و مدیریت پشت جبهه، یکی از رسالت‌های مهم حضرت زینب (س) در واقعه عاشورا تضعیف جایگاه خانواده ایرانی، هدف مهم دشمنان حضور دسته‌جمعی زنان پشت هیئت‌های عزاداری مردان چه حکمی دارد؟ لزوم بازطراحی ساختار اشتغال برای تحقق الگوی سوم زن مسلمان دستورپخت حلوا عربی در خانه+ فیلم معراج شهدا، روایتی از جنس اشک و ایثار چرا مداح معروف ثواب مداحی‌اش را به مادران تقدیم کرد؟
سرخط خبرها
روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

  • کد خبر: ۳۱۹۸۸۰
  • ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۶
تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند و رضوانه دباغ و مادرش هم تجربه‌هایی از شکنجه‌ها دارند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ رضوانه دباغ می‌گوید: تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند. آثار آن شکنجه‌های بی‌رحمانه هنوز روی بدن بعضی از آنها باقی مانده.

او ادامه می‌دهد: ۱۴ساله بودم که دستگیر شدم. آن روز‌ها برای اینکه حرف‌های امام خمینی به گوش همکلاسی‌هایم برسد، لای کاغذ‌های سفید، کاربن می‌گذاشتم و متن اعلامیه‌های ایشان را می‌نوشتم و تکثیر می‌کردم. بعد هم آن اعلامیه‌ها را داخل جامیزی بچه‌ها می‌گذاشتم. بعد از دستگیری مادرم، وقتی عوامل ساواک به خانه‌مان ریختند، کلاسور مرا هم پیدا کردند... هرچه پدرم اصرار کرد او را به جای من ببرند، بی‌فایده بود. تنها کاری که قبل از رفتن توانستم انجام بدهم، این بود که برای حفظ حجاب، چند تا از پیراهن‌های پدرم را روی هم پوشیدم، چون فکر می‌کردم اجازه نخواهند داد چادر سر کنم؛ و همان شد.

این زندانی ساواک می‌افزاید: اول که وارد زندان می‌شدیم، حجابمان را می‌دریدند تا عکس‌های کذایی بگیرند. مرا به سلول مادرم بردند تا او را از نظر روحی تحت فشار بگذارند. مادرم، اما زنی هدفمند بود... پتو‌های موجود در سلول، آلوده و متعفن بود، اما ما از همان پتو‌ها به‌عنوان حجاب استفاده می‌کردیم! منوچهری و تهرانی که بازجویان من و مادرم بودند، با تمسخر به ما می‌گفتند: مادر و دختر پتویی ... در زندان ساواک، مدام شکنجه‌ام می‌کردند. بعد از آن شکنجه‌ها، روزی ۱۸ قرص می‌خوردم و مجبور شدم قلبم را عمل کنم...

این، گوشه‌ای از روایت دردناک «رضوانه دباغ» است از آنچه در زندان ساواک بر سرش آمد.

منبع: فارس

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.