بررسی جایگاه نقش مادری در مکتب اهل‌بیت (ع) فعالیت در رشته صنایع دستی، خانواده محور است برگزاری المپیاد ملی _ تخصصی امدادونجات جمعیت هلال‌احمر با حضور ۱۲۶ نجاتگر زن در مازندران برگزاری اردو‌های تیم ملی فوتبال بانوان به صورت مینی‌کمپ تلاش آگاهانه صنعت زیبایی برای ایجاد احساس زشت بودن در افراد| وقتی مرز میان صداقت و تفاخر باریک می‌شود نماینده خراسان رضوی بازهم بدون کسب امتیاز در هفته نهم لیگ فوتسال بانوان کشور حضور تیم ملی والیبال بانوان ایران در ۵ رویداد بین المللی ورود مؤثرتر نظام سلامت به مسائل تخصصی زنان با تصویب سند سلامت آن‌ها آشنایی با ۵ علت مهم درد شکم در زنان که باید جدی گرفته شوند لیپیدما، بیماری مزمنی که بیشتر زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد هشدار یک کارشناس درباره وجود فلزات سنگین در محصولات آرایشی غیرمجاز لزوم تجمیع ظرفیت‌ها برای توانمندسازی زنان کشور پایان نیم فصل نخست رقابت‌های لیگ برتر والیبال بانوان| تیم‌های آرکا و سایپا در گروه‌های اول و دوم صدرنشین شدند کتاب «شهناز خانم»، روایت حضور زنان در مقاومت خرمشهر خانواده، محور اصلی الگوی سوم زن مسلمان ماجرای بازیگر شدن مرحوم شیرین یزدان‌بخش چه بود؟ حاشیه سازی عجیب تیم فوتسال بانوان خراسان رضوی در لیگ برتر
سرخط خبرها
روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک

  • کد خبر: ۳۱۹۸۸۰
  • ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۶
تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند و رضوانه دباغ و مادرش هم تجربه‌هایی از شکنجه‌ها دارند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ رضوانه دباغ می‌گوید: تمام کسانی که امروز در موزه عبرت (زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری سابق) برای مراجعان روایتگری می‌کنند، افرادی هستند که در این زندان مخوف توسط بازجویان ساواک شکنجه شدند. آثار آن شکنجه‌های بی‌رحمانه هنوز روی بدن بعضی از آنها باقی مانده.

او ادامه می‌دهد: ۱۴ساله بودم که دستگیر شدم. آن روز‌ها برای اینکه حرف‌های امام خمینی به گوش همکلاسی‌هایم برسد، لای کاغذ‌های سفید، کاربن می‌گذاشتم و متن اعلامیه‌های ایشان را می‌نوشتم و تکثیر می‌کردم. بعد هم آن اعلامیه‌ها را داخل جامیزی بچه‌ها می‌گذاشتم. بعد از دستگیری مادرم، وقتی عوامل ساواک به خانه‌مان ریختند، کلاسور مرا هم پیدا کردند... هرچه پدرم اصرار کرد او را به جای من ببرند، بی‌فایده بود. تنها کاری که قبل از رفتن توانستم انجام بدهم، این بود که برای حفظ حجاب، چند تا از پیراهن‌های پدرم را روی هم پوشیدم، چون فکر می‌کردم اجازه نخواهند داد چادر سر کنم؛ و همان شد.

این زندانی ساواک می‌افزاید: اول که وارد زندان می‌شدیم، حجابمان را می‌دریدند تا عکس‌های کذایی بگیرند. مرا به سلول مادرم بردند تا او را از نظر روحی تحت فشار بگذارند. مادرم، اما زنی هدفمند بود... پتو‌های موجود در سلول، آلوده و متعفن بود، اما ما از همان پتو‌ها به‌عنوان حجاب استفاده می‌کردیم! منوچهری و تهرانی که بازجویان من و مادرم بودند، با تمسخر به ما می‌گفتند: مادر و دختر پتویی ... در زندان ساواک، مدام شکنجه‌ام می‌کردند. بعد از آن شکنجه‌ها، روزی ۱۸ قرص می‌خوردم و مجبور شدم قلبم را عمل کنم...

این، گوشه‌ای از روایت دردناک «رضوانه دباغ» است از آنچه در زندان ساواک بر سرش آمد.

منبع: فارس

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.