برای زیستن در مسیر اهداف و دستیابی به زندگی سالم در تلاطم ناتمام، جامعه زنان باید بداند چگونه میتواند هویت خود را در شرایطی بازتعریف کند که علاوه بر آنکه همهچیز بهسرعت در حال تغییر است، امکانات به واسطه شرایط سیاسی و اقتصادیای که بر جامعه تأثیر میگذارد، به طور مداوم در حال کم شدن یا دور شدن از دسترس است. امروزه برنامهریزی بلندمدت اهداف با توجه به شرایط اقتصادی ناشی از بحران کووید ۱۹ به امری بسیار دشوار تبدیل شده است بهویژه در جامعه ما که از پیامدهای تحریمهای اقتصادی رنج میبرد. بازتعریف هویت برای زنان در شرایط عادی و معمول اجتماعی و سیاسی امری دشوار است. حال تصور کنید بخواهید در بستر اجتماعی سرشار از چالشهایی که هرروز نو و جدید میشوند، به بازتعریف هویتتان همت کنید. بازتعریف هویت به آموزش و مطالعه و فراگرفتن نیاز دارد که ممکن است شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی مانع از دستیابی مستمر به امکانات برای فراگرفتن و آموختن باشد.
زن امروز با آنچه در کودکی و نوجوانی آموخته است نمیتواند زندگی خود را در هیاهوی تغییرات جدید بهدرستی مدیریت کند و سامان دهد مگر اینکه در نگرش خود تجدید نظر کند و این تجدید نظر ممکن نیست مگر اینکه از طریق کسب اطلاعات و آموزش دادن به خود، در مسیر درک بهتری از جامعه و محدودیتها و امکاناتش و چرایی و چگونگی تغییر قرار گیرد. چرا زنان باید به بازتعریف هویت اقدام کنند؟ به این دلیل که انتظارات جامعه از زنان تغییر کرده است. فناوری هم وارد زندگی روزمره شده است و این تغییر انتظارات را به طور مداوم تغییر میدهد. در زمینه اشتغال، امروزه اگرچه زنان امکان دستیابی به ردههای بالای سمتهای مدیریتی را کم و بیش دارند، به هر حال، در مقایسه با هویت زن دیروز که صرفا وظیفه خانهداری و فرزندآوری داشت، وظایف بیشتری از سوی جامعه و خانواده بر عهده آنها گذاشته میشود. اگر زن بیرون از منزل شاغل باشد، باید علاوه بر خانهداری و فرزندآوری، تواناییها و سبک زندگیاش را به شکلی مدیریت کند که به شرایط کاریاش لطمه وارد نشود. از سوی دیگر، متقابلا مهارتهایی فرا گرفته باشد که بتواند با وجود حجم بالای کار خارج از منزل، به خانهداری، همسرداری و فرزندآوری نیز رسیدگی کند و چنانچه زن امروز صرفا خانهدار باشد، فرزند یا فرزندانی دارد که با شرایط اجتماعی جدید رشد میکنند و از او انتظار دارند مانند مادران امروزی رفتار کند. فراتر از اینکه انتظارات جامعه از زن امروز متعارض و سنگین و طاقتفرساست و فراتر از اینکه همسر و فرزندان در نهاد خانواده یا کارفرمایان در نهاد اشتغال چه انتظاراتی از زنان دارند، در زندگی شخصی و خودارزیابی نیز زنان به بحران هویت و تعارضات بین آنچه آموختهاند و آنچه جامعه از آنان میخواهد عموما دچار تعارض و شگفتی و گاهی ناتوانی میشوند.
آیا بازتعریف هویت زنان به معنای حذف سنتها و تغییر کامل است؟ مسلما خیر. سنتها و آداب و رسوم همیشه در جامعه باقی میمانند، زیرا برای سامان دادن به جامعه کارکرد دارند، اما کمرنگتر شدهاند و در مواردی که فناوری جایگزین شده است، برخی کارکردهای خود را از دست دادهاند یا به جای مثبت و موثر بودن در نشان دادن مسیر درست زندگی، زنان را دچار سردرگمی و ناکارآمدی آموزههای خود میکند. سنت در پارهای موارد مفید و در مواردی نیز مسئلهساز عمل میکند و آنچه زنان باید بیاموزند این است که چگونه با نگهداشتن آموزههای سنتی مثبت و مفید برای زندگی امروز، هویت مدرن خود را نیز که لازمه زندگی مدرن و زیستن همراه با تغییرات است شکل دهند.
بازتعریف هویت با خواندن و آگاه شدن مداوم و ممکن خواهد شد. زنان بهتر است مرتبا خود را در مسیر پویایی و مشارکتهای اجتماعی حفظ کنند. چه خانهدار باشند چه شاغل، جامعه امروز از آنان انتظار دارد که فرد سالم و مثمر ثمری برای کانون خانواده و جامعه باشند. پرسش این است که جامعه در مقابل انتظارات مرتبا بهروزشوندهای که از زنان دارد، برای توانمند شدن آنان و بازتعریف موفقیتآمیز هویت زن امروز، چه امکانات و شرایطی فراهم آورده است؟ زنان از جامعه چه انتظاراتی دارند.