به گزارش شهرآرانیوز، در عصری که مدارک دانشگاهی و عناوین علمی، معیار سنجش موفقیت و کمال به شمار میروند، آیا زمان آن نرسیده که در مورد پایههای حقیقی یک زندگی مشترک پایدار و تربیت فرزندی سالم، بازنگری کنیم؟ شاید گمشده روابط امروز ما، نه در راهروهای پر پیچ و خم دانشگاهها، بلکه در گنجینهای از هوش هیجانی، سواد عاطفی و البته درسهایی از گذشته نهفته باشد، درسهایی که نیاکان ما، بینیاز از هر مدرک آکادمیک، سینه به سینه و نسل به نسل، به زیبایی هرچه تمامتر زندگی میکردند و خانوادههایی مستحکم میساختند.
در این مطلب با نگاهی به گذشته و واکاوی دقیق گفتههای دکتر مرجان جعفری روشن، روانشناس اجتماعی، قصد دارد پرده از این حقیقت بردارد که سواد واقعی در روابط زوجین و تربیت فرزندان، فراتر از هر برگهای گواهیدهنده تحصیلات است و شاید، کلید خوشبختی ما، در درک عمیقتر مفاهیم انسانی و عاطفی پنهان شده باشد.
دکتر مرجان جعفری روشن، روانشناس اجتماعی میگوید: در دوران گذشته، شاید مفهوم سواد آکادمیک به شکل امروزی گسترده نبود، اما روابط خانوادگی اغلب بر ستونهای مستحکمی از درک متقابل، گذشت، همدلی و هوش اجتماعی استوار بود. در غیاب دانشگاهها و مؤسسات آموزشی فراگیر به شکل امروزی، جوامع انسانی به اشکال دیگری از یادگیری تکیه داشتند. این یادگیریها نه از طریق کتابها و مقالات علمی، بلکه از طریق مشاهده، تجربه، داستانسرایی، سنتهای شفاهی و الگوهای رفتاری نسل به نسل منتقل میشد. این روشهای سنتی، که بر پایهی تعاملات نزدیک خانوادگی و اجتماعی بنا شده بودند، مفاهیم کلیدی مانند صبر، تحمل، بخشش، درک نیازهای دیگران، و حل مسالمتآمیز اختلافات را به افراد آموزش میدادند. این همان چیزی است که امروزه آن را هوش هیجانی مینامیم.
در مقابل، دنیای امروز با انفجار اطلاعات و دسترسی آسان به دانش آکادمیک، شاهد افزایش چشمگیر سطح تحصیلات رسمی در جوامع مختلف است. مدارک دانشگاهی، از کارشناسی تا دکترا، به نمادی از موفقیت و اعتبار تبدیل شدهاند. اما آیا این پیشرفت ظاهری در علم و تحصیلات، به همان نسبت در استحکام و کیفیت روابط انسانی، به ویژه در روابط زناشویی و تربیت فرزندان، بازتاب داشته است؟
نمیتوان گفت تحصیلات دانشگاهی در روابط زوجین تاثیری ندارد، اما بسیاری از زوجین امروز، علیرغم داشتن مدارک تحصیلی بالا، با چالشهای فراوانی در زمینه ارتباط، درک متقابل، مدیریت هیجانات، و حل تعارضات روبهرو هستند. این پدیده، سوالی اساسی را مطرح میکند؛ آیا پیچیدگیهای روابط امروز، علیرغم افزایش سطح تحصیلات رسمی، نشانهای از گم شدن این سوادهای پنهان است؟ آیا صرف داشتن مدرک دانشگاهی تضمینکننده موفقیت در زندگی مشترک است، یا عوامل عمیقتری در کارند که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند؟
این روانشناس اجتماعی بر این باور است که در تحکیم روابط خانوادگی و دستیابی به خوشبختی تحصیلات آکادمیک بی تاثیر نیست، اما درجه بالای علمی آنقدر زیاد اهمیت ندارد، این درجه بالای علمی بیشتر یک سابقه تعامل در فضای آکادمیک است که یکسری آداب را به شما یاد میدهد. اما بیش از این آداب و سابقه تعامل به نظرم رشته و بیش از آن فضای فرهنگی آن رشته موثر است به عبارتی، یک جایی دانشجوی روانشناسی، حقوق، مشاوره هستید و یا دانشجوی ریاضیات محض یا مثلا هنر، اینها واقعا در تعاملات اجتماعی موثر است... و تازه اینکه آن رشته را با فرهنگ سکولار یا با فرهنگ مذهبی خوانده باشید در تعاملات شما در خانواده تاثیر بیشتری دارد.
در مقابل سواد آکادمیک، هوش هیجانی ابزاری قدرتمند است که به افراد کمک میکند تا احساسات خود و دیگران را به درستی درک کنند، به شیوهای موثر ابراز نمایند و به طور سازنده مدیریت کنند.
این استاد دانشگاه در این باره معتقد است:هوش هیجان را میتوان به زبان ساده، توانایی شناخت، درک و مدیریت احساسات خود و دیگران تعریف کرد. این مفهوم گسترده شامل طیف وسیعی از مهارتها میشود، از جمله آگاهی از احساسات خود، توانایی ابراز آنها به طور صحیح و متناسب با موقعیت، همدلی با دیگران و درک دیدگاههای آنها، و همچنین توانایی مدیریت خشم، استرس و سایر احساسات منفی به شیوهای سازنده.
اساساً مبحث سواد و هوش هیجانی به شما کمک میکند از خودت هوشیارانهتر محافظت کنید، اما زمانیکه صحبت از زندگی خوب زوجین میکنیم هدف ما صرفاً محافظت از خود نیست بلکه فراتر از آن درک بهتر از هیجانهای خود و مدیریت بهتر آن و درک بهتر هیجانهای دیگران و مدیریت بهتر هیجانها دیگران است. این عوامل باعث ایجاد روابط خوب زوجین، ایجاد خانوادهای سالم میشود.
هوش هیجانی مانند یک قطبنما عمل میکند که به ما کمک میکند در مسیر پرپیچ و خم روابط انسانی، به درستی حرکت کنیم و از گم شدن در احساسات منفی و سوءتفاهمها جلوگیری کنیم.
اهمیت هوش هیجانی در خانواده به قدری زیاد است که میتوان آن را سنگ بنای یک زندگی خانوادگی سالم و موفق دانست. یک خانواده با هوش هیجانی بالا، فضایی امن، صمیمی و حمایتگر را برای اعضای خود فراهم میکند. در این خانواده، افراد میتوانند به راحتی و بدون ترس از قضاوت یا سرزنش، احساسات خود را بیان کنند، نیازهای خود را مطرح و از یکدیگر حمایت عاطفی دریافت کنند.
تربیت والدین نقش بسیار مهمی در تربیت فرزندانی شاد، سالم و موفق ایفا میکنند. والدین میتوانند الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشند و مهارتهای لازم برای مدیریت احساسات، برقراری ارتباط موثر و حل مشکلات را به آنها آموزش دهند. جعفری روشن در این باره میگوید: در بحث تربیت فرزندان موضوعی که بسیار اهمیت دارد مبحث، تفکر مثبت، التزام به اخلاق و دین داری در والدین است. اینگونه نیست که سواد آکادمیک در تربیت فرزندان بی تاثیر باشد، اما فراتر از آن فرهنگ و ارزشها و نحوه والدین تاثیر گذار است.
در این زمینه ما باید به موضوعات فرهنگی، ارزشی، تفکر مثبت توجه بیشتری داشته باشیم تا تحصیلات آکادمیک، چه بسا پدر و مادرانی هستند که تحصیلات بالایی دارند، اما فرزندان مضطرب و ملول و آزردهای دارند به خاطر اینکه بیشتر از اینکه به خانواده توجه کنند به کارشان توجه میکنند.
دکترجعفری روشن نقش مادر را در تربیت فرزندان بسیار مهم دانست و گفت: این که مادر چگونه خود ابرازی داشته باشد و چگونه مطالب مورد نظر خود را در مبحث تربیت به فرزند خود منتقل کند، در تربیت فرزند بسیار مهم است.
والدین با هوش هیجانی بالا، به فرزندان خود یاد میدهند که چگونه احساسات خود را شناسایی کنند، چگونه آنها را به طور صحیح ابراز کنند و چگونه با احساسات منفی مانند خشم و ترس مقابله کنند. آنها همچنین به فرزندان خود یاد میدهند که چگونه با دیگران همدلی کنند و چگونه روابط سالم و سازنده برقرار کنند. این والدین به فرزندان خود فضایی امن و حمایتگر ارائه میدهند که در آن بتوانند احساسات خود را به راحتی بیان کنند و از آنها حمایت عاطفی دریافت کنند.
در حالی که سواد دانشگاهی میتواند ابزاری مفید باشد، این هوش هیجانی، مهارتهای ارتباطی، تعهدات اخلاقی و ارزشهای دینی هستند که ستون فقرات یک رابطه زناشویی موفق و خانوادهای پویا و سالم را تشکیل میدهند. این سوادهای پنهان یا سوادهای زندگی، همان عناصری هستند که در بسیاری از روابط موفق گذشته، حتی با وجود سطح تحصیلات آکادمیک پایینتر، به چشم میخوردند.
شاید با بازگشت به این اصول دیرینه و بازتعریف مفهوم "سواد" فراتر از مدرک گرایی صرف، بتوانیم روابطی عمیقتر، پایدارتر، و رضایتبخشتر، همانند گذشته، بنا نهیم و نسلی سالمتر و متعادلتر را تربیت کنیم. این امر مستلزم سرمایهگذاری بر آموزش و پرورش مهارتهای عاطفی و اجتماعی، و ارزشگذاری بر اخلاق و معنویت در کنار دانش آکادمیک است.
منبع: ایرنا