به گزارش شهرآرانیوز، واقعیت این است که تربیت فرزند، کاری نیست که بهتنهایی از عهدهی یک نفر برآید. اگرچه در بسیاری از خانوادهها مادر بار اصلی مراقبت و تربیت را بر دوش میکشد، اما پژوهشهای روانشناسی نشان دادهاند که حضور فعال و آگاهانهی پدر، همانقدر برای رشد هیجانی، شناختی و اجتماعی کودک حیاتی است که مراقبت روزمرهی مادر.
با این حال، همراه کردن پدر در فرایند تربیت همیشه آسان نیست. گاهی تفاوت در سبک تربیتی، گاهی کمبود زمان، و گاهی حساسیت یا کنترل بیش از حد مادر، باعث میشود پدر به مرور از میدان تربیت فاصله بگیرد. در چنین شرایطی، مادر با نیت خیر، ناخواسته تنها میماند و پدر احساس بیاثر بودن میکند.
پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که درگیری فعال پدر با کودک در قالب مراقبت، بازی، همراهی و تعامل عاطفی با نتایج مثبت فراوانی همراه است: پیشرفت شناختی، سلامت روانی، مهارت اجتماعی و تنظیم هیجانی بهتر.
به عنوان مثال، در یک مرور نظاممند بر بررسی ارتباط مشارکت پدر و تنظیم هیجانی کودکان زیر ۵ سال، یافتهها نشان میدهد که وقتی پدر مشارکت بیشتر و کیفیت تعامل بالاتری داشته باشد، تنظیم هیجانی کودک نیز بهتر است (اگرچه ارتباط مستقیم در همه مطالعات ثابت نبوده است).
همچنین، نتایج تحقیقات نشان دادهاند که مشارکت پدر در بازی با کودک میتواند رفتار همکاری والدین در تربیت کودک را بهبود بخشد؛ یعنی رابطه بین پدر و مادر در تربیت کودک سازندهتر و هماهنگتر شود. در یک مطالعه، مشارکت پدر در بازی با کودک، پیشبینیگر افزایش رفتار حمایتی و کاهش رفتار تضعیفکننده بین والدین در طول زمان بود.
بنابراین، اگر مادر بتواند پدر را به شکلی همراه وارد فرآیند تربیت کند، نه تنها کودک بهتر رشد میکند، بلکه کیفیت رابطه والدین نیز بهبود مییابد.
پیش از پرداختن به راهکارها، بد نیست مروری مختصر بر موانعی داشته باشیم که باعث میشود پدر از مشارکت خودداری کند یا کمفعال باشد:
درک نادرست از سبک نقش والدین: ممکن است پدر یا مادر باور داشته باشند برخی وظایف، «وظیفه مادرانه» یا «وظیفه پدرانه» است و اگر پا را فراتر بگذارد دخالت است.
انتقاد یا کنترل مادر: مطالعات نشان دادهاند، دخالت زیاد مادرانه (مثلاً مادر کار پدر را بگیرد یا نحوه انجام آن را کنترل کند) مشارکت پدر را کاهش میدهد.
ابهام در نقشها و وظایف: اگر وظایف تربیتی مشخص نشده باشد، ممکن است پدر احساس کند فرصت یا مسئولیت ندارد یا مادری که همه بار را بر دوش میکشد، دیگر نیازی به مشارکت پدر نمیبیند.
نبود گفتوگوی مستمر: بدون ارتباط روان و منظم درباره موضوعات تربیتی، سوءتفاهمها و دلخوریها انباشته میشوند.
تنش در روابط زوجی یا ناسازگاری در سبک والدگری: اگر بین پدر و مادر اختلاف وجود داشته باشد، مشارکت کاهش مییابد. در مطالعاتی دیده شده که کیفیت تعامل والدین در فرایند تربیت با میزان مشارکت پدر هم ارتباط دارد.
با شناخت این موانع، مادر میتواند با ظرافت گامهایی بردارد که پدر را با انگیزه و احترام وارد تراژدی تربیتی کند.
در ادامه، راهکارهایی را ارائه میکنم که بر پایه روانشناسی خانواده و شواهد پژوهشی استوارند:
بهجای تأکید بر خطاها و ضعفها، باید تمرکز بر موقعیتهایی باشد که پدر مشارکت کرده است. وقتی پدر حتی به شکل سادهای با کودک بازی میکند یا وقت کوتاهی برای او میگذارد، مادر باید از او قدردانی کند و این لحظات را برجسته کند: «خیلی خوب بود وقتی باهاش بازی کردی، معلوم بود خیلی لذت برد.»
این تأیید باعث تقویت رفتار مثبت میشود و انگیزه مشارکت را حفظ میکند.
گرچه ممکن است روش شما در تربیت آرامتر، با تأکید بر گفتوگو و منطق باشد، پدر ممکن است رویکردی متفاوت مثل بازی فعالتر، تنبیه ملایم یا استفاده از مثالهای عملی داشته باشد. تفاوت در سبک به معنای اشتباه نیست؛ بلکه تنوع در دیدگاهها میتواند مکمل باشد.
مهم است که مادر فضا بدهد تا پدر سبک خود را در محدودهای سازگار با ارزشهای خانواده پیدا کند.
برای پیشگیری از سوءتفاهم، بهتر است مسئولیتها روشن تقسیم شوند نه با لحن تحمیل، بلکه بهعنوان مشارکتی تیمی. مثلاً:
پدر: بازی عصرانه و همراهی در قصه خوانی
مادر: برنامه غذا و زمان خواب
مشترک: تصمیمگیری درباره قواعد خانه
با وجود تقسیم وظایف، هر دو والد باید احساس کنند در تصمیمگیری سهم دارند.
لحظههایی که پدر و کودک با هم هستند مثلا بازی آزاد، گردش، صحبت بدون حضور مادر باید بدون دخالت مادر بماند (تا حد امکان). اگر مادر مرتباً ورود کند، ارتباط مستقل شکل نمیگیرد.
از دید پژوهش، تعاملات مستقل باعث تقویت کیفیت رابطه پدر–کودک و افزایش احساس مسئولیت در پدر میشود.
اگر هفتهای یک بار زمانی کوتاه (مثلاً ۳۰ دقیقه) برای گفتوگوی تربیتی تعیین شود نه در وضعیت عصبانی یا خسته، بلکه در فضایی آرام، میتوان بازتابها، نگرانیها و پیشنهادات را مطرح کرد. مهمتر از نتیجه، گوش دادن است.
وقتی مادر تصور کند «من بیشتر وقت با کودک هستم، پس بهتر میدانم»، این ذهنیت انگیزه مشارکت پدر را کاهش میدهد. بهتر است نگاه «تیم مشترک در تربیت» تقویت شود: یعنی هر دو والد ستونهای تربیت هستند نه نقش نجاتگر.
بهجای جملههایی مانند «تو که نمیدونی چی بهش بگی»، میتوان گفت: «خیلی برام مهمه نظر تو رو بشنوم؛ وقتی کنارم باشی احساس قدرت بیشتری میکنم.»
در پژوهش هم دیدگاه حمایت متقابل در روابط همتربیتی عامل مهمی برای مشارکت والدین در تربیت است.
در حضور کودک و در گفتوگو با او، تأکید کنید که پدر هم نظر دارد و برای کودک اهمیت زیادی دارد: «بیا ببینیم بابا چه پیشنهادی دارد.» یا «من هم دوست دارم بدانم بابا چی فکر میکند.» این کار باعث میشود کودکی که از پدر حرفی نشنیده است، درک کند که نظرات او ارزش دارد.
حتی یک جمله کوتاه مثل «خیلی ممنون که وقت گذاشتی» یا «خوشحالم که باهاش بازی کردی» میتواند به پدر انگیزه بدهد. قدردانیِ صمیمانه نشان میدهد مشارکت او دیده میشود و بیاهمیت نیست.
مادری که پدر را همراه میکند، میتواند از جنبههای مثبت آن برای پدر سخن بگوید:
والدینی که فعال هستند، معمولاً سلامت روان و جسمانی بهتری دارند. تحقیقات نشان دادهاند که پدرانی که در کودکانشان مشارکت دارند، کیفیت خواب بهتر، رضایت زندگی بیشتر و احساس معنا و تعلق قویتر دارند.
همچنین، تعامل مثبت با کودک برای پدران خود باعث تقویت سرمایه اجتماعی و شناختی میشود. مثلاً از نظر مهارتهای گفتوگو، صبر، خلاقیت و یادگیری بین فردی.
در یک زمان مناسب و آرام (مثلاً پایان هفته) پیشنهاد بدهید با هم یک جلسه کوتاه درباره تربیت کودک داشته باشید با تأکید بر این که هدف شما ایجاد یک همکاری بیشتر، نه سرزنش.
در آن جلسه، هر کدام دو یا سه حوزه تربیتی را که دوست دارید برعهده بگیرید (بازی، آموزش نظم، برنامه خواب و غیره) مشخص کنید.
در هر هفته ساعاتی را مشخص کنید که پدر با کودک به تنهایی وقت بگذارد و مادر در آن لحظات دخالت نکند، اجازه دهید رابطه مستقلی شکل بگیرد.
بعد از هر هفته یا هر جلسه، در گفتوگوی دونفره، همراهیهای موفق پدر را برجسته کنید و بدانید چه مشکلاتی وجود داشته است.
هر ماه یا هر چند هفته یک بار تقسیم وظایف را مرور کنید و اگر لازم است آن را بازبینی کنید تا با تغییر موقعیت خانواده (مثل مدرسه رفتن یا تغییر شغل) هماهنگ شود.
گاهی ممکن است مشارکت پدر در ابتدا کم باشد یا مقاومت نشان دهد. در چنین مواقعی، صبر، پیوستگی و تشویق اهمیت بسیار دارد.
اگر پدر احساس کند انتقاد یا کنترل زیاد او وجود دارد، احتمال دارد عقب بکشد؛ بنابراین سبک پیشنهاد و ارتباط باید با مهارت باشد.
اگر اختلاف جدی در ارزشها پیش آید (مثلاً پدر معتقد به روشهای تنبیهی خیلی قوی)، شاید نیاز به مشورت از یک روانشناس خانواده یا مشاور تربیتی باشد.
خواندن کتابهای روانشناسی رشد و والدگری مشترک میتواند به هر دو طرف کمک کند تا دید مشترک بیشتری پیدا کنند.
همراه کردن پدر در فرایند تربیت کودک نه فقط یک آرزو یا حرف زیبا است، بلکه براساس پژوهشها یک ضرورت برای رشد سالم کودک و پایداری رابطه زوجی است. اگر مادر بتواند با احترام، تأیید، گفتوگوی منظم و تقسیم شفاف مسئولیتها، فضایی آگاهانه و همدلانه فراهم کند، پدر انگیزه برای مشارکت پیدا خواهد کرد.
به یاد داشته باشیم: کودک نه فقط فرزند یک نفر، که سازهای از تعامل مستمر دو عشق، دو دیدگاه و دو صداست. در آن فضای هماهنگ و همدل، رشد کودک از نظر عاطفی، اجتماعی و شناختی به بهترین نحو ممکن رقم خواهد خورد.
منبع: تبیان