به گزارش شهرآرانیوز، طلاق عاطفی، یک بحران پنهان است که پیامدهای آن در برخی موارد از طلاق رسمی نیز وخیمتر است، زیرا زوجین و فرزندان را در یک محیط تنشزا به دام میاندازد. زوجین در این وضعیت، دچار مشکلات جدی روانی میشوند. شیوع افسردگی، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس و احساس تنهایی و پوچی در این افراد افزایش مییابد. در سطح اجتماعی نیز، طلاق عاطفی سلامت عمومی را تهدید کرده و میتواند زمینهساز بروز آسیبهایی، چون خیانت و اعتیاد در جستجوی ارضای نیازهای برآورده نشده باشد.
فرزندان در خانوادههای درگیر طلاق عاطفی، بزرگترین آسیبدیدگان هستند. آنها در محیطی پر از تنش، فقدان صمیمیت و محبت والدین رشد میکنند که منجر به مشکلات رفتاری، افت تحصیلی، اضطراب و پرخاشگری در آنها میشود. همچنین، کودکان الگوهای ارتباطی ناسالم را از والدین خود میآموزند که چرخه معیوب روابط ناکارآمد را در نسلهای بعدی تکرار میکند.
مقابله با طلاق عاطفی نیازمند یک رویکرد جامع شامل اقدامات پیشگیرانه (آموزش) و مداخلات درمانی تخصصی است. بازسازی شناختی و مداخلات روانشناختی اساسیترین راهکار درمانی، تمرکز بر تغییر افکار و توانمندسازی روانی است. درمانگران باید از طریق بازسازی شناختی، باورهای ناکارآمد زوجین مانند توقع ذهنخوانی، را شناسایی و با باورهای منطقی جایگزین کنند تا رضایت زناشویی افزایش یابد.
در کنار این، مداخلات باید بر تقویت خودکارآمدی زوجین و باور به توانایی موفقیت در حل مشکلات و نیز تشویق آنها به حفظ و تقویت شبکه حمایت اجتماعی متمرکز شود تا مقاومت در برابر استرسهای زناشویی افزایش یابد.
آموزشهای پیش از ازدواج و حین ازدواج نقش محوری در پیشگیری دارند. این آموزشها باید شامل مهارتهای حیاتی مانند گوش دادن فعال، بیان صحیح و شفاف نیازها، مدیریت تعارض و ابراز مؤثر محبت باشد تا زوجین بتوانند روابطی سازنده را مدیریت کنند.
همچنین، آموزشهای تخصصی در زمینه مسائل جنسی برای افزایش دانش و ارتقا کیفیت روابط جنسی، به منظور کاهش نارضایتیهای این حوزه ضروری است.
در نهایت، استفاده از خدمات مشاوره خانواده و زوجدرمانی برای شناسایی و اصلاح الگوهای ارتباطی غلط و ترمیم صمیمیت از دست رفته، ضروری است. درمانگران میتوانند با توجه به متغیرهای فردی و رابطهای، مداخلات متناسبی را برای ارضای نیازهای عاطفی زوجین و نجات خانواده از گسست پنهان طراحی و اجرا کنند.
منبع: مهر