روایت خبرنگار شهرآرا از دیدار با آیت‌الله علم‌الهدی، امام‌جمعه مشهد| شهر برای بانوان باید مناسب‌سازی شود یک پیمانه برنج، کمتر گفت‌وگو با زهرا داوری درباره کتاب «شیرین‌تر از خواب» و جایگاه لالایی در ادبیات کودک | زمزمه‌هایی برای آرام‌کردن جهان سهم ۶۴ درصدی زنان در مدیریت کسب و کار‌های اینترنتی کشور روایت زنی که امدادگری را از جوانی تا امروز ادامه داده است زنگ امید در حاشیه شهر مشهد تربیت زن تراز انقلاب اسلامی؛ محور اقدامات و فعالیت‌های بسیج خراسان رضوی آغاز دور رفت مرحله مقدماتی لیگ دسته ۲ والیبال زنان ایران افتتاح ۲ مرکز رویش در مشهد تا پایان سال ۱۴۰۴ آشنایی با اشتباهات کوچک در لباس‌شویی دفاع‌مقدس وجوه زنانه اعجاب‌انگیزی دارد رشد ۲۷ درصدی افزایش سهم فرزند سوم و بالاتر با تصویب قانون جوانی جمعیت فعالیت زنان در رشته‌های مهندسی، مزیتی راهبردی طرح ارتقای کرامت بانوان به صحن علنی مجلس رسید بانوی ایرانی، سرمربی تیم ملی فوتسال زنان پاکستان شد حضور بیش از ۱۵۰ بانوی هنرجو و مربیانشان در نمایشگاه «ایوان هنر»
سرخط خبرها
«آن شهر شاید!» | روایتی از زنانی که برچسب نمی‌پذیرند

«آن شهر شاید!» | روایتی از زنانی که برچسب نمی‌پذیرند

  • کد خبر: ۳۷۸۳۶۷
  • ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۵
کتاب «آن شهر شاید!» نخستین اثر داستانی الهه علیخانی است؛ مجموعه‌ای از چهار روایت به‌هم‌پیوسته که در شهری کوچک و پررمزوراز می‌گذرد و پرده از زندگی زنانی برمی‌دارد که برخلاف ظاهر ساده‌شان، نگاهی عمیق‌تر و باشکوه‌تر به جهان دارند؛ زنانی که جامعه برچسب «جنون» به آنان زده، اما صدای روایتشان حقیقت دیگری را آشکار می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز، کتاب «آن شهر شاید!» اولین مجموعه داستانی الهه علیخانی است که انتشارات ثالث آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل چهار داستان کوتاه به‌هم‌پیوسته با عنوان‌های «داستان خدیجه»، «داستان او»، «داستان منصوره» و «داستان بیگم» است؛ قصه‌هایی که همه در شهری کوچک از حوالی اصفهان جریان می‌یابند؛ شهری آمیخته با رمزورازی آرام و گاه هولناک.

داستان نخست، «داستان خدیجه»، با زاویه دید دانای کل محدود روایت می‌شود و پر است از رفت‌و‌برگشت‌های زمانی که گاهی خواننده را از مسیر اصلی دور می‌کند. در داستان دوم، «داستان او»، روایت به شیوه دوم‌شخص پیش می‌رود و فرم داستان به روز‌های مختلف تقسیم شده است؛ فضایی که با سکوت سنگین شهر و گرمای نفس‌گیر آن، خواننده را در موقعیتی وهم‌آلود فرو می‌برد. نمونه‌ای از متن:

«روز چهارم بی‌حوصله و عصبی بودی... توی تاریکی کوچه بودی که شنیدی از پشت سرت صدای پا می‌آید...»

«داستان منصوره» سومین روایت این مجموعه است؛ قصه‌ای با زاویه دید اول‌شخص و روایتی خطی که از نظر عناصر داستانی نسبت به دیگر بخش‌ها قوام بیشتری دارد. صحنه حضور منصوره در حیاط خانه پیرزن، یکی از برجسته‌ترین موقعیت‌های داستانی کتاب است.

چهارمین و آخرین داستان، «داستان بیگم»، دوباره با زاویه دید دانای کل روایت می‌شود، اما با ساختاری غیرخطی که لایه‌های تازه‌ای از شخصیت‌ها و فضای قصه را آشکار می‌کند.

«آن شهر شاید!» مجموعه‌ای است پر از زنان ظاهراً ساده و روستایی که انگ «جنون» بر پیشانی‌شان خورده؛ زنانی که یکی نوزادش را می‌کشد، دیگری قربانی وسوسه ثروت نهفته پیرزنی می‌شود و زن دیگری به‌نابودی‌کشاندن باغی قدیمی را به جنونش نسبت می‌دهند؛ اما خواننده در طول روایت متوجه می‌شود آنچه جامعه «دیوانگی» می‌نامد، درحقیقت واکنش زنانی است که دانایی، رنج، تنهایی و عصیانشان فراتر از تاب‌تحمل محیطشان است.

این زنان نه دیوانه‌اند و نه ساده‌دل؛ بلکه سنگینیِ شخصیت و جهان‌بینی‌شان بیش از حد تحمل مردمان اطرافشان است. هرچه قصه پیش می‌رود، روشن‌تر می‌شود که این جغرافیاست که در تنگنای بی‌فکری و قضاوت گرفتار است و نه این زنان که در دل تاریکی به‌دنبال روشنایی می‌روند و با ترس‌ها و غربتشان روبه‌رو می‌شوند.

از دیگر آثار الهه علیخانی، نویسنده جوان این مجموعه، می‌توان به «پا‌های آویزان آن زن» اشاره کرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.