روایت دغدغه‌های مادرانه ساره جوانمردی، قهرمان تیراندازی پارالمپیک و جهان معرفی راهکار‌های مؤثر و کاربردی برای نظم‌دهی به آشپزخانه شکل گیری نهضت جهانی شیرخوارگان حسینی با محوریت نقش زن در عاشورا و حضور پررنگ مادران بررسی عوامل اثرگذار در افزایش آمار ازدواج مؤثر لزوم اولویت‌بندی مواد قانون جوانی جمعیت | ایران از نظر مرخصی زایمان جزو سخاوتمندترین کشور‌های دنیاست ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید حمید رخشانی برگزاری اجتماع باشکوه ۷ هزار دختر دانشجو در حرم مطهر حضرت معصومه (س) همزمان با آغاز دهه کرامت انتقاد شدید عضو هیئت‌امنای بنیاد زنان و دموکراسی از ممنوعیت پوشش‌ زنان در فرانسه افزایش سیستم ایمنی بدن زنان باردار با مصرف به‌اندازه گوجه‌سبز مادربلاگرها؛ خطری جدی برای تعیین الگو‌های تربیتی و شیوه‌های فرزندپروری اعلام برنامه مسابقات هندبال قهرمانی جوانان دختر آسیا| اولین حریف تیم ملی دختران ایران مشخص شد اجرای پویش ملی «دخترم، افتخار ایران است» در کشور با هدف پاسداشت مقام دختر دعوت از ۲۱ دختر از  خراسان رضوی به جشنواره مینی بسکتبال و  استعدادیابی تیم ملی ۲۰۲۹ دعوت از بانوی مشهدی به  اردوی تیم ملی کبدی بانوان دستور پخت کیک خشک نسکافه‌ای مخصوص در خانه + فیلم تاثیرات مثبت و منفی شبکه‌های اجتماعی بر آشپزی و فرهنگ غذایی اهدای «جایزه یونسکو در زمینه آموزش زنان» با محوریت تقدیر از فعالیت‌های نوآورانه لزوم پرهیز والدین از روش‌های غیرپزشکی برای درمان زردی نوزاد ضرورت بازتعریف و تقویت نقش زنان در مساجد
سرخط خبرها
هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

  • کد خبر: ۱۹۷۰۰۵
  • ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۲
من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر مزار آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

به گزارش شهرآرانیوز، هوای خوب بدجوری هوایی‌ام کرده بود. از باب‌الرضا وارد حرم شدم. انگار به چیزی احتیاج داشتم که خوشی‌ام را کامل کند.

داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا ما سنگ متبرک حرم امام‌رضا (ع) نداریم؟ رسیدم به باب‌الکاظم. متوجه شدم خدام مشغول تعمیرات در صحن هستند. چند خرده‌کاشی ریخته بود روی زمین. خم شدم یک دانه را برداشتم.

کمی از لعاب‌های کاشی ریخته بود که آن‌ها را پاک کردم. یکی از خدام مشغول جارو بود. توی دلم گفتم: این هم سنگ حرم است. چه فرقی می‌کند؟ خیلی‌ها همین را هم آرزو دارند.

آن تکه کاشی را که به اندازه یک فندق بود به خانه بردم و گذاشتم در جعبه وسایل ارزشمندم. چند روزی گذشت و من این موضوع را کاملا فراموش کرده بودم.

یک روز تلفن به صدا درآمد. یکی از دوستانم تماس گرفت که بیا کارت دارم. هیچ اهل این‌گونه تماس‌های عجله‌ای نبود. وقتی رسیدم، یک جعبه صدفی خیلی زیبا درآورد و روبه‌رویم گذاشت. توی دلم گفتم: خدایا! این دیگر چیست؟

اول نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز نمی‌دانستم در جعبه چیست. عجیب کنجکاو بودم و دلم می‌خواست هر لحظه درش را باز کنم. بازش کردم. دیدم یک نگین سنگ مرمر زیبا چشم‌هایم را لبریز کرد.

من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر قبر آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

اشک‌هایم ریخت و همه آن چند روز پیش در ذهنم مرور شد. این‌طور بود که من از توی صحن یک تکه خاکه کاشی برداشتم، ولی آقا بخشندگی کرد و نگینی فرستاد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.