به گزارش شهرآرانیوز، این انیمیشن در قالب یک داستان ساده، زمینهساز فیلمهای «جادوگرا»ی پس از خود است. در دلیر کُدهای بسیار مهم و اساسی مطرح میشود که در ادامه به آنها میپردازیم.
یکی از اهداف فیلم، به اتحاد رساندن چهار اقلیم تحت یک پادشاهی است. این چهار اقلیم در انیمیشن دلیر، یادآور چهار بخش از پادشاهی متحد انگلستان است که شامل انگلیس، ولز، ایرلند شمالی و اسکاتلند میشود. در دلیر تاکید میشود که پادشاهیها نباید با همدیگر در ستیز باشند و باید در مقابل دشمن خارجی، اتحاد خود را حفظ کنند.
در سکانس اول فیلم که مریدا (شخصیت اصلی فیلم) کودک است، میبینیم که وی یک نور آبی میبیند و وقتی به مادرش میگوید، او میپذیرد، اما گفته میشود پدر مریدا به جادو اعتقاد ندارد. در حالیکه ما جادو را دیدهایم و در فیلم هم تأکید بر روی همین قدرتهای جادویی است؛ پس پدر مریدا که به جادو اعتقاد ندارد اشتباه میکند.
نور آبی و جادو در انیمیشن دلیر
در انیمیشن دلیر، یک جادوگر پیکرتراش وجود دارد که مهربان و تودلبرو است. برخلاف پیرزنهای جادوگری که در ذهن ما است که معمولاً دنبال دزدیدن بچهها و سحر و طلسمهای شیطانی است، در دلیر جادوگر با جادوی خود به مریدا و خانوادهاش (بلکه به کل پادشاهی) کمک میکند تا واقعبین باشند و به هرکس در زندگی خود، آزادی عمل بدهند. در واقع جادوگر با طلسم خود خانواده و پادشاهی را نجات داده و اصلاح میکند.
جادوگر مهربان در انیمیشن دلیر
قابل ذکر است که فرایند درستکردن معجون جادوگری در فیلم به تصویر کشیده میشود و ما هم، چون بهدنبال تغییر نظر مادر مریدا هستیم، با درستکردن این طلسم همراه میشویم.
ساخت معجون جادوگری در انیمیشن دلیر
در کلبهی جادوگر، در نگاه اول ما با انواع و اقسام مجسمههای چوبی طرف هستیم و پیرزن را چوبتراش میبینیم، اما بههمراه باز و بسته شدن در و با قدرت جادوگر، اتاق تغییر شکل داده و تبدیل به مکان جادوگری میشود! یعنی جادوگر در ظاهر یک شغل دارد و برخلاف آنچه که وانمود میکند، در باطن، به جادوگری میپردازد.
تغییر کلبه از محل چوبتراشی به جادوگری!
این مخفیکردن هویّت جادوگران، ریشه در برخورد ادیان الهی با جادوگری و ارتباط با شیاطین دارد. به همین علت جادوگران هویّت خود را مخفی میکردند تا در خفا به سِحر کردن مردم و بهرهکشی از آنها مشغول باشند.
در چند سکانس از انیمیشن دلیر، این جمله تکرار میشود که: «افسانهها افسانه نیستند، بلکه واقعیت دارند». یعنی فکر نکنید که افسانههای باستانی خرافات و دروغهای پیرزنهاست، بلکه این افسانهها ریشه در واقعیت دارند. این شعار فیلم بسیار مهم است، چرا که فرقههای باطنی تأکید زیادی بر تمدنهای باستانی مشرک و جنّپرست دارند و این تأکید بر میراث باستانی، در این انیمیشن نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
یکی از مکانهای بسیار مهم برای نئوپاگانیستها (مشرکین جدید و شیطانپرستان) اِستون هِنج (Stonehenge) است. استون هنج که در انگلستان واقع شده است، یکی از مهمترین مراکز بتپرستان جدید و شیطانپرستان عصر ماست. تا جایی که اجتماعات چند هزار نفره و مراسمات متعددی توسط مشرکین جدید، در این مکان باستانی، برگزار میشود.
استونهنج
استون هنج
مراسم جادوگری در استون هنج
مراسم جادوگری در استونهنج
مراسم شیطانی در استون هنج
در انیمیشن دلیر، مکانی شبیه به استونهنج وجود دارد که مریدا در همین مکان نور جادویی را میبیند و بهدنبال آن میرود. این نورها در تعالیم باستانی اروپا، معمولاً بهعنوان گمراهکنندهی مسافران از مسیر خود شناخته میشده است. برخی هم آنها را نوعی روح دانستهاند.
نورهای جادویی در انیمیشن دلیر
در دلیر خرسی که روح انسانی دارد و میمیرد، روح او به همان رنگ نورها یعنی آبی خارج میشود. پس نور آبی در فیلم موجودات روحانیای هستند که مریدا را به سمت جادو و ارتباط با جادوگر میکشانند. همچنین وقتی مریدا از کلبهی جادوگر خارج میشود، خود را در همان مکان استونهنج و نه بیرون از کلبه، میبیند. یعنی اساساً او با راهنمایی همان ارواح به کلبه میرسد.
مکان شبیه استون هنج در انیمیشن دلیر
استونهنج در انیمیشن دلیر
روح آبی در انیمیشن دلیر
این استفاده از فولکلورها و عقائد جادوگری در انگلستان، ریشه در فرقههای مخفی و عقائد آنها دارد. بزرگترین مراکز فرقههای جادوگرا و بتپرست، در انگلستان بوده و هست. به همین دلیل «استونهنج»، «چهار حکومت تحت یک پادشاهی»، «جادوگر» و «انوار روحانی» (Will O The Wisps) تماماً بیانگر عقائد مشرکانهی اروپای باستان و تبلیغ آیینهای خرافی است.
انوار روحانی در انیمیشن دلیر
در تمام فیلم، مریدا بهدنبال رها شدن از تسلط خانواده و رسیدن به استقلال کامل در رفتار خود است. تا جایی که حتی مصلحت کشور را به خطر انداخته و حاضر به ازدواج با هیچیک از پسران ارشد، نیست. البته فیلمساز با هوشمندی، خواستگاران وی را دست و پا چلفتی نشان میدهد تا ما هم با مریدا همراه شده و رفتار وی را تأیید کنیم.
سه خواستگار دستوپاچلفتی!
در سخنرانی پایانی مریدا، وی با حمایت مادرش تأکید میکند که هرکس بایستی خودش تصمیم بگیرد و هیچکس حق دخالت و تحمیل ارادهی خود را بر دیگری ندارد. یعنی انسان باید به آنچه دلش میخواهد و احساسش با آن هماهنگ است، عمل کند. البته مخالفت پدرها که از نسل قبلی بوده را میبینیم، اما فرزندان آنها کاملاً با این شعار اومانیسم (انسان، محور جهان است) همراه هستند و آن را میپذیرند.
تقابل مادر و دختر در انیمیشن دلیر
این شعار که هر کاری میخواهی بکن، پایهی اصلی تمام آیینهای شیطانپرستی است. آلیستر کراولی، بنیانگذار شیطانپرستی نوین در یکی از آثارش، میگوید: «هر آنچه میخواهی بکن، این تمام قانون است».
یعنی ارادهی خود را آزاد کن و به هر چه دلت میخواهد عمل کن. حتی عشق را نیز تحت ارادهی خود بیاور! به همین دلیل امروز در غرب مراد از عشق، تمنیات نفسانی و فساد جنسی است، نه علاقهی پاک و فطری بین دو انسان.
این شعارِ هرچه دلت میخواهی بکن، در فیلم، حتی هدایت خانواده نسبت به کودکان را نیز برنمیتابد و بهدنبال محدود کردن پدر و مادر در تربیت فرزندان است. شعار شیطانی اومانیسم که تقریباً در تمام آثار برجستهی سینمای هالیوود وجود دارد.
پوشش خانومانهی مریدا باعث محدودیت وی نشان داده میشود!
یکی از مضمونهای پُر تکرار در سینمای غرب، قهرمان مؤنث جادوگر است. در سریالهای ویچر، استرنجر تینگز، ونزدی و… دقیقاً همراهی یک دختر با جادو و قدرت فوقالعادهی وی را میبینیم.
در انیمیشن دلیر نیز مریدا پس از این ماجراها، بهدنبال جادوگر میرود و با کمک نورهای روحانی، به جادوگری راه پیدا میکند. دقت شود که موهای قرمز مریدا اتفاقی نیست. در آیینهای شیطانپرستی، پرستش موجودی مؤنث با موهای قرمز (لیلیث یا بابالون) کاملاً ترویج شده است.
موهای قرمز مریدا در انیمیشن دلیر
این مضمونِ قهرمان مؤنث جادوگر نیز ریشه در عقائد فرقهای دارد. بعضی از آیینهای شیطانگرا در غرب، تأکید بر پرستش شیاطین مؤنث دارند و در دورهی معاصر، بر پرستش جنس مؤنث از شیاطین تأکید میکنند. به همین دلیل ما در فیلمهای متعددی شاهد قهرمان مؤنث جادوگر هستیم.
دقت شود که این مسأله ناشی از اعتقادات فمینیستی نیست؛ بلکه فمینیسم خودش در بعضی شاخهها، تحت تأثیر آیینهای شیطانگرا بوده است. در دلیر هم میبینیم که مادر مریدا که یک زن است قهرمان نیست، بلکه مریدای جادوگر، قهرمانِ دلیر این انیمیشن به حساب میآید.
اینکه مریدا اهل جادو، شاهزاده و مؤنث است، اشاره به تاجگذاری ملکهی شیطانی موقرمز، یعنی لیلیث در عقائد خرافی فرقهها دارد.
در مسایقه تیراندازی روشن میشود که شایستهترین خواستگار مریدا، خودش است!
در واقع این تسلط جنس زن بر مرد و برتری مریدا بر خواستگارانش، مروّج گفتمان فمینیسم افراطی است که حتی ازدواج با مردان را نیز برنمیتابد. اما این فمینیسم برخاسته از مکتب جادوگری مدرن است و درواقع این زنگرایی، حاصل باورهای فرقهای است؛ نه اینکه گفتمان حاکم بر فیلم، فمینیسم باشد. بلکه فمینیسمِ جادوگِرا در فیلم تبلیغ میشود.
گفتمان زنگرای افراطی فیلم هم بسیار واضح است. مردان فیلم همگی خوشگذران، بیعرضه و توسریخور بوده، قهرمان فیلم مریدا و مادرش هستند و علناً حکومت نیز با نفوذ مادر مریدا اداره میشود. این نگاه قرین به تحقیر به مردان، بیانگر افراط فیلم در زنگرایی است.
در جهان امروز، کودکان ما بیشتر با انیمیشن و گیم و… در ارتباط هستند تا پدر و مادر خودشان. به همین دلیل تربیت بعضی کودکان بیش از آنکه تحت تأثیر والدین باشد، با رسانهها پیش میرود. پس باید دقت کنیم تا نسلهای آینده در کشور ما، تحت تأثیر انیمیشنهای اینچنینی، به سمت سحر و جادو و فرقههای نهانروش کشیده نشده و جذابیّتهای دروغین جادو در این دست آثار، باعث گمراهی کودکان ما نشوند.
در دلیر هم این گسست بین نسلی را میبینیم و نسل جدید علیرغم مخالفت پدرها، بهدنبال اومانیسم و حاکمیت نفس اماره بر جهان هستند. حتماً با چنین انیمیشنهایی مخاطبین کودک هالیوود در آیندهای نه چندان دور، خرافاتی، علاقهمند به فرقه و ضدخانواده خواهند شد.
انیمیشنهای پخششده در سیمای کشورمان نیز مورد اطمینان کامل نیست و والدین حتماً باید بر غذای روحی فرزندانشان، دقت کافی را داشته باشند.
منبع: اندیشکده مطالعات یهود