رنج و شادی های تولد نوزادان در  یکی از  بیمارستان های مشهد به مناسبت روز مادر | ترانه مادری اختتامیه پنجمین رویداد ملی شکوه مادری در مشهد|تجلیل از ۱۰ مادر نمونه از سراسر کشور هدیه‌ای خاص و به‌یادماندنی برای مادر‌ها پایان میزبانی مشهد از لیگ دسته دو والیبال بانوان باید از کسب‌وکار‌های اقتصادی بانوان در مشهد حمایت ویژه شود زنجبیل، ادویه مناسب برای کاهش حالت تهوع صبحگاهی مادران باردار معرفی بانوان موفق ایرانی در برنامه رادیویی دخت ایران نمایش آثار خوشنویسی بانوان اصفهانی در نگارخانه موزه حرم امام‌رضا(ع) آلودگی هوا بر افزایش اختلالات هورمونی در زنان تأثیر می‌گذارد اختتامیه پنجمین رویداد ملی "شکوه مادری" در مشهد برگزار خواهد شد| معرفی ۴۰۰ منتخب از مادران موفق در سطح کشور بانوی ایرانی در رده هفتم رنکینگ فدراسیون جهانی تیراندازی قرار گرفت جشنواره «هنر ایران زمین» با رونمایی از لباس «ایران‌دخت» افتتاح شد (۲۸ اذر ۱۴۰۳) دعوت زهره شکوفنده از ثریا قاسمی برای دوبله یک فیلم سینمایی اما و اگر‌های مصرف غذای تند در دوران بارداری قوی‌ترین زنان مشهد شناخته شدند
سرخط خبرها
مادر حواسش به همه قرص‌هایت بود

مادر حواسش به همه قرص‌هایت بود

  • کد خبر: ۲۹۸۸۰۲
  • ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۲
وقتی زبانت دیگر حتی درست به خواندن نماز نمی‌چرخید، این مادر بود که پرستاری‌اش را تمام می‌کرد و حواسش به همه قرص‌هایت بود.

به گزارش شهرآرانیوز؛ سلام احمد. همکارم گفته است که برایش از مادر بنویسم و از تو در روز پرستار. برای اینکه تو را به وضوح بیشتری ببینم، چشم‌هایم را می‌بندم.

پلک اول

گاهی وقت‌ها دیدن، با ندیدن همه‌چیز است مثل مادر که تو را دید و چشم بر همه سختی‌ها بست و پرستار شب‌های چهار سال آخر آماده شدن برای پروازت شد، مثل مادر که با پرستاری از پاره وجودش به مقام «شکر» رسید و ما داریم او را هر روز با تو، با اینکه تو رفته‌ای می‌بینیم.

خیال نمی‌کنم. مادر خودش گفته است وقتی همه خواب بودیم برایت همان لالایی‌هایی را خواند که در کودکی‌ات می‌خواند. مادر می‌دانست بچه‌اش را چطور از درد‌های سهمگین موج انفجار و شیمیایی نجات بدهد، آرام کند و بخواباند. من که فکر می‌کنم این تو بودی با همه نگاه‌های آسمانی‌ات که بالا‌تر از هر روان‌شناسی بود، ذهن مادر را تازه کرده بودی و الان ما داریم می‌بینیم که مادر همه شعر‌های دوبیتی و مثنوی‌های بی‌شمار فراموش‌شده دوران بچگی و نوجوانی و جوانی‌اش را به یاد آورده است.

پلک دوم

حتما وقتی طرف سمت چپ بدنت لمس شده بود و نمی‌توانستی درآن تخت سفید روبه‌روی پنجره اتاق وسطی در همه آن ساعت‌هایی که کند می‌گذشتند از این پهلو به آن پهلو بشوی، مادر حواسش به تو بود. وقتی زبانت دیگر حتی درست به خواندن نماز نمی‌چرخید، این مادر بود که پرستاری‌اش را تمام می‌کرد و مهر بر پیشانی‌ات می‌گذاشت و خودش با زبان خودش به جای زبان از کلام مانده تو، بعد از هر اذان و سر موقع نماز می‌خواند. مادر حواسش به همه قرص‌هایت بود. مادر حواسش به صدای نفس‌هایت بود وقتی «لوله ایر ویت» را با آن چشم‌های همیشه بیدار نگاه می‌کرد و «حدیث کسا» می‌خواند.

پلک سوم

احمدجان، آن سال آخری را که بر اثر آتروفی‌های مغزی مکرر و آب رفتن گوشت و غضروف صورت قشنگت فکت هرهفته درمی‌رفت و تریاژ‌های بیمارستان امداد و امام‌رضا (ع) تو را می‌شناختند یادت هست؟ یادت هست که وقتی فکت را جراحی کردند و برایت پروتز گذاشتند مادر خوشحال شد؟ ما خوشحال شدیم که مادر در پرستاری‌های شبانه‌اش از تو، دست‌کم نگران یک قلم از درد و رنج‌های همیشگی‌ات نباشد.

می‌دانم وقتی فقط چشم‌هایت برای مادر مانده بودند و می‌توانستند دو پنجره برای دیدن و ارتباط با ما باشند، همه آن لحظه‌های بی‌تابی مادرانه برای سلامتی‌ات، برای آن همه راز و نیاز‌های شبانه با خدا و برای همه نفس‌هایت که با سختی و لوله پلاستیکی نایت دارو و غذا را به خوردت می‌داد را عاشقانه دیدی، اما تو آن‌قدر سبکبال شده بودی که برای پرواز لحظه‌شماری می‌کردی. این مادر بود که در پرستاری اول شده بود و این تو بودی که در مقام شهادت برآمده‌ بودی. پرستاری به توان مادر را پرستاران می‌توانند درک کنند، نه ما.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.