به گزارش شهرآرانیوز؛ مرور برخی از تصاویر لورفته آلبومهای کاخموزه گلستان، گاه اسراری را فاش میکند که پیش از آن چندان موردتوجه نبودند و کنجکاوی کسی را برنمیانگیختند. یکی از این عکسها در آلبوم شماره۲۰۷ نگهداری میشود؛ همین عکسی که در «کشف تاریخ» امروز میبینید.
ناصرالدینشاه از زنان حرمش عکس انداخته و در توضیح عکس، بالای آن و با خط خودش چنین نوشته است: «گروپ زنهای ما و مهمانان انیسالدوله... کنیزها و بچههای ما، مادام پلو با بچهاش هم در وسط». شاید در وهله اول چنین به نظر برسد که این تصویر، راز مگوی چندانی ندارد.
ناصرالدینشاه، آخرین شاه ایران است که حرمسرای رسمی و عریض و طویل داشت و این مسئله بر کسی پوشیده نیست. اما نکتهای که میخواهم درباره این تصویر یادآوری کنم، به آمار همسران ناصرالدینشاه ربطی ندارد؛ موضوع «مادامپلو» است؛ خانمی ظاهرا اروپایی که وسط تصویر و در میان زنان حرمسراای ناصرالدینشاه جاخوش کرده است و اصلا معلوم نیست از کجا و چگونه سر از خانه انیسالدوله (همسر سوگلی شاه قاجار) درآورده است.
جستوجو درباره ماهیت «مادام پُلو» (مادام پولو هم نوشته شده است)، در فضای مجازی به جایی نمیرسد؛ الا اینکه برخی سایتهای نسبتامعروف، برای اینکه از قافله تحلیل عکسهای لورفته کاخ موزه گلستان عقب نمانند، اشاراتی گنگ، بیمحتوا و بدون سند به مادام پلو کرده و حتی برخی او را همسر یکی از سفرای خارجی در تهران دانستهاند، غافل از اینکه ژست ایستادن همسر یک دیپلمات در تصاویر مهمانیهای رسمی اینچنین نیست و به علاوه، او اینگونه و بدون لباس رسمی و اعیانی، فرزندش را با خود به جایی نمیبرد.
جستوجو در متون تاریخی نیز، چندان راهگشا نیست و همین مسئله نشان میدهد که خانم مذکور، هر که هست، سمت سیاسی نداشته است. ناچار باید سراغ شاهدان عینی رفت؛ سفرنامه و روزنامهنویسهای دوره قاجار خوشبختانه تعدادشان کم نیست.
در جستوجوی مختصری که انجام دادم، به دو گزارش درباره مادام پلو برخوردم؛ اول روایتی است که «یارمحمدخان یزدانقلی» ملقب به «سهامالدوله» در گزارش یکی از سفرهای خود به تهران آورده است. او ذیل خاطرات مربوط به دوم جمادیالاول ۱۳۰۷قمری (چهارم دی ۱۲۶۸خورشیدی) مینویسد: «روز چهارشنبه، دوم، صبح نواب ضیاءالدوله و دندانساز آمدند. بعد از حرکت ایشان رفتم منزل جناب لشکرنویسباشى، قدرى نشسته، از آنجا رفتم منزل میرزا قهرمان امین لشکر. از آنجا برخاسته آمدم منزل ناهار خوردم. چهار به غروب مانده رفتم به مغازه مادام «پلو». آجودانباشى هم تشریف آوردند. قدرى خرید کردم. پسر جناب امینالدوله هم آنجا آمدند قدرى معامله کردند. غروبى رفتم منزل آجودانباشى. شب را هم آنجا بودم. جناب بهاءالملک و یک نفر سرتیپ هم بودند. شب را آنجا خوابیدم.» گزارش بعدی مربوط به روزنامه خاطرات محمدحسنخان اعتمادالسلطنه است.
او ذیل یادداشت مورخ ۲۶ذیالقعده۱۳۱۱قمری (۱۰خرداد۱۲۷۳خورشیدی) و ضمن شرح مراسم «ختنهسوران» ملیجک مینویسد: «مردم همه تملقا مبارک باد فرستادند؛ و از آن جمله بنده شرمنده یک جفت جاری که از مادام پولو ۴۵ تومان خریده بودم، فرستادم و آنچه که شنیدم قریب چهارپنج هزار تومان مبارک باد رفته است.» باتوجهبه این دو گزارش، میتوان موضوع مهمی را درباره مادام پلو فهمید؛ او مغازهای در تهران داشته که مرکز عرضه اجناس لوکس و احتمالا اروپایی بوده است؛ چیزی شبیه به مغازه «برناردی» در خیابان ارگ مشهد. مادامپلو، طبق آنچه در تصویر میبینیم، فرزندی داشته؛ بنابراین، به احتمال زیاد مغازه را همراه با شوهرش اداره میکرده است.
به نظر میرسد خرید از مغازه مادامپلو، به نوعی، نشان اشرافیت بود، چون رجال برجسته دربار برای خریدهای مربوط به پیشکشی، به مغازه او سر میزدند. او در میان زنان دربار محبوبیت داشت، آنقدر که به مجلس مهمانی انیسالدوله دعوت میشد و با فرزندش در این مراسم شرکت میکرد. از نام مادامپلو چنین بر میآید که احتمالا ایتالیایی یا فرانسوی بوده است.
در ایران عهد قاجار، تعداد زیادی خانواده اروپایی، با وابستگی دیپلماتیک یا بدون این وابستگی، در ایران زندگی میکردند. حضور آنها عموما برای کسب درآمد از طریق تجارت محدود یا به عبارت دقیقتر «خردهتجارت» بود. مادامپلو را باید یکی از این خرده تاجرهای اروپایی بدانیم که با سرکیسه کردن اشراف افادهای عصر قجر، سودهای سرشار میبرد. از عاقبت مادام پلو فعلا اطلاعی در دست نیست، اما اگر در تهران درگذشته باشد، احتمالا در قبرستان ارامنه دفن شده است.