به گزارش شهرآرانیوز؛ مدت زیادی نیست که از جواب دادن طفره میرود. تا یکی دو هفته گذشته کوچکترین و دمدستیترین ماجرایی را که در مدرسه با همکلاسیها، معلمان و کارکنان مدرسه اتفاق میافتاد با تمام جزئیات برایم تعریف میکرد. برای بخشی از آنها احساساتی میشد به حدی که بغض میکرد و چشمانش پر اشک میشد.
شاید امروز که دخترک ۹سالهام سکوت کرده و بهنوعی پنهانکاری میکند به دلیل روزهایی است که مدام شماتتش میکردم و نمیگذاشتم کلامش به طور کامل منعقد شود. طوری راهنماییاش میکردم که خودش را در هر ماجرایی مقصر میدانست.
افسانه افسری، مشاور و روانشناس حوزه کودک و نوجوان که در این شماره به کمک صفحه همسایه آمده، بر این باور است که نحوه ارتباط با فرزندان در هر سنی متفاوت و بسیار مهم است. در سنین کودکی باید به طور مستقیم نظارت بر احوال آنها داشته باشیم و در دوران نوجوانی به طور غیرمستقیم.
«مهارتآموزی» در کودکی زمینهساز به حداقل رساندن آسیبها در دوران نوجوانی است. برای ارائه راهکارهای بهبود وضعیت خانواده از در ارتباط با فرزندان توصیه میکنیم چند خط پیش رو را مطالعه کنید.
بهترین زمان برای آموزش «نه» گفتن دوران کودکی است. این در حالی است که بسیاری از خانوادهها تأکید بر آموزش سازگاری به فرزندانشان دارند وتلاش میکنند تا به کودکشان یاد بدهند که دیگران را از خود راضی نگه دارند و در پاسخ به نیاز اطرافیان «نه» نگویند.
اگر کودکی دوست ندارد به فردی بوس بدهد، به او از قبل یاد داده باشیم که راحت در پاسخ به فرد مقابل «نه» بگوید. همچنین میتواند بگوید: «دوست ندارم کسی مرا ببوسد و...»
نکته: خیلی از خانوادهها وقتی فرزندشان در چنین شرایطی قرار میگیرد و پاسخ منفی به طرف مقابل میدهد، خودشان را وارد ماجرا میکنند و با هل دادن کودک به سمت طرف یا استفاده از الفاظی چون؛ «بذار عمو بوست کنه و.» به جای خودمراقبتی از فرزندشان مهارت «نه» گفتن را در او سرکوب میکنند.
نمونه بارز دیگر این است که گاهی پیش میآید کودکی تمایل ندارد اسباببازیهایش را به دوستش بدهد، اما دخالت بزرگترها باعث میشود او مهارت «نه» گفتن را آموزش نبیند.
نکته: چنین کودکانی که در کودکی نتوانستهاند روی «نه» گفتن خود پافشاری کنند در دوران نوجوانی و جوانی وقتی دوست یا رفیقی آنها را دعوت به کار اشتباهی، چون سیگار کشیدن میکند، نمیتوانند قاطع «نه» بگویند.
تأکید بر تقویت آموزش مهارت عزت نفس در دوران کودکی بهنوعی مهارت محافظتی در دوران نوجوانی است.
بهتر است پدرها و مادرها در آموزش این مهارت به خصوص برای کودکانی که دختر هستند طوری رفتار کنند که فززندشان ارزشهای فردی خود را بشناسند.
نکته: توجه به آموزش مهارت عزت نفس در دوران کودکی که پایهگذار تربیتی هر فرزندی است باعث میشود تا در دوران نوجوانی فرزندمان هرکسی را لایق دوستی با خود نداند، هر غذایی را نخورد و...
بنا به سن کودک باید برای او برنامهریزی کرد تا مهارت مسئولیتپذیری در دورههای بعدی تقویت شود.
به عنوان نمونه اگر کودکی پنجساله دارید قبل از حضور پدر در خانه به او یادآور شوید که به محض آمدن پدرش یا برادر یا خواهر بزرگتر از خود، لیوان آبی برای آنها ببرد.
نکته: نمیشود به خاطر لطف یا از سر رحمی که به کودکانمان داریم از تربیت آنها غافل شویم. به عنوان نمونه برای فرزند خردسالمان گلدان یا جوجهای بخریم و خودمان از آنها نگهداری کنیم. همچنین میتوانیم مسئولیت جمع کردن اسباببازیهایش را به او بدهیم. در این بین اگر تعدادی از آنها در وسط اتاق باقی ماند خودمان در امر جمعوجور همراهی اش کنیم.
در این مهارت پدرها و مادرها باید توانمندیهای کودک را شناسایی کنند و به آنچه در توان فرزندشان است افتخار کنند و به او یاد بدهند که تو موجود توانمندی هستی.
خیلی از کودکان به نقاشی علاقهمند هستند و تصاویر خوبی هم میکشند، اما ممکن است همان کودک خط خوبی نداشته باشد.
نکته: به جای آنکه بدخطی کودکان را به طور مدام زیر سؤال ببریم، میتوانیم از نقاشیهای خوشرنگ و لعابی که کشیده است تعریف کنیم و تواناییاش را در حوزه هنر نقاشی پررنگ جلوه دهیم.
توجه به این مهارت باعث میشود تا در دوران کودکی، فرزندان با همراهی اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر، خودشان را بشناسند.
گاهی پیش میآید در یک برهه سنی کودک از چهره و قیافهاش خوشش نیاید و بهنوعی خود را قبول نداشته باشد و این نکته برای او یک ضعف درونی تلقی شود.
نکته: پدر و مادرها به جای تشویقهای مادی میتوانند با تشویقهای کلامی-مهارت خودآگاهی کودکانشان را تقویت کنند. به عنوان نمونه بیمقدمه بگویند: «بیا بریم جلو آینه. چشمانت را ببین. تاکنون به این موضوع دقت کردهای که چقدر رنگ چشمانت زیباست.» ممکن است کودک در آن لحظه از رنگ پوستش شاکی باشد که میتوان با الفاظی مثل: «در عوض بینی کوچکی داری و...» او را از داشتههایش آگاه کرد.
پدر و مادری موفقاند که سر حرفشان بایستند، اما نه با خشونت و دعوا بلکه با مهربانی.
به عنوان نمونه: وقتی از قبل تصمیم رفتن برای خرید دارید، قبل از خروج از خانه لیست خرید را با یکدیگر چک کنید و زیر بار خرید اضافه نروید.
والدینی که قوانینی را وضع میکنند و البته خودشان نیز پیروی از آن قوانین میکنند مقدمات پرورش قانونمند کودک را فراهم میکنند.
به عنوان نمونه: اگر در یک مغازه قصد خرید یک سطل ماست را دارید، نباید با رفتارهای اشتباه کودکان زیر بار بروید که یک بستنی هم بخرید. قانون در یک خانواده حتی مشخص میکند که یک کودک در یک هفته مجاز است چند عدد بستنی بخورد.
پدرها و مادرها باید به این نکته توجه داشته باشند که آموزش صبر و تحمل در دوران کودکی در دوران بزرگسالی خیلی به کار فرزندشان میآید. نباید به خواستههای آنی و هیجانی کودکان تن داد.
به عنوان نمونه: از قبل به کودکتان قول دادهاید که برای او کیک میخرید. بهتر است به جای خرید از اولین سوپر مارکت او را قانع کنید که کمی بالاتر مغازههایی هست که تنوع بیشتری از انواع کیکها دارند. این تعویق و وقفه افتادن در خواسته کودک بهنوعی آموزش تابآوری است.
در دورانی که کودک سرگرم بازی و شیطنت است در جهت آموزش مهارت «انتخاب درست» از او نظرخواهی کنید.
به عنوان نمونه: در زمان خرید لباس خودتان از کودک خردسال خود بخواهید نظر بدهد که اگر قرار است این لباس را بخرید آیا به شما میآید یا نه؟ اگر موافق نبود چند گزینه پیش چشم او بیاورید و بگذارید انتخاب کند.
یکی از اقداماتی که باعث میشود ارتباط خوبی بین پدر و مادر با کودکان برقرار شود، پیدا کردن یک گوشه خلوت در خانه است. میتوانید دو عدد صندلی یا یک قالیچه کوچک و جمعوجور را در بخشی جایی از خانه جانمایی کنید و با نوشیدن چای یا انواع خوراکیها مثل یک ظرف میوه، درباره اتفاقاتی مسائلی که در روز افتاده است صحبت کنید. در این شرایط رعایت چند نکته زیر واجب است:
نباید کودک را وادار کرد که موضوعی را بهزور توضیح دهد
سعی کنید ابتدا خودتان خودافشایی داشته باشید و از او اینگونه کمک بگیرید: «امروز در محل کارم با همکارم به فلان مشکل برخوردهام. آیا میتوانی به من کمک کنی تا تصمیم درستی را بگیرم؟»
برخی بچهها درونگرا هستند. در رویارویی با آنها باید کمتر سؤال کنید، زیرا همکاری با آنها کمتر و سختتر میشود.
به عنوان نمونه وقتی کودکی دچار هیجانی است به جای یک راست رفتن سر اصل مطلب به او بگویید: «چقدر امروز چشمانت بیشتر برق میزند. فکر میکنم اتفاق خوبی برایت در مهدکودک یا مدرسه افتاده است! دوست داری در موردش باهم حرف بزنیم؟» اگر تمایلی به صحبت نداشت پیگیریهایمان را در لحظه رها کنیم و بعد از چند ساعت به روش دیگری سر صحبت را باز کنیم.
به عنوان نمونه با یک قصه تخیلی از دوران کودکی خودتان سر صحبت را باز کنید و احساسات متعدد مثل غم، شادی، ترس و... را در قالب داستان توضیح دهید. بعد بگویید: «امروز که از سرکار به خانه آمدم حس کردم مثل همیشه نیستی و...» بیشک او شروع به خودافشایی میکند. البته از کتابهای مصور که در بازار موجود هستند نمیتوان چشمپوشی کرد. گاهی داستان یک کتاب تأثیر بهسزایی در کودک میگذارد.
با کودکان بالای پنجسال هم میتوان از در تشویقهای کلامی وارد شد. به عنوان نمونه وقتی به اتفاق یکدیگر به میوهفروشی میروید، پلاستیکی را به او بدهید تا میوههای سالم را جدا کند.
طوری با کودکتان دیالوگ برقرار نکنید که تصور کند مورد قضاوت قرار گرفته است. ارتباط والدین با کودکانشان باید امن باشد. کودک نباید مورد سرزنش قرار بگیرد.
یک زمانهایی به کودکتان بگویید تنهایی به گوشه خلوتی که با یکدیگر ساختهاید برود و نقاشی بکشد، خوراکی بخورد، کتاب بخواند یا برایش یک موسیقی مناسب سنش پخش کنید تا گوش کند.