به گزارش شهرآرانیوز؛ هدا مصطفائی با اشاره به اینکه در گذشته ازدواج غالباً به صورت سنتی انجام و به عنوان یک هنجار طبیعی، بخش اجتنابناپذیری از زندگی تلقی میشد، اظهار کرد: امروزه مفهوم معنای زندگی و رشد شخصی در قالب تصمیمات زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است، این نسل در پی یافتن پاسخ به این سوال هستند که هدف از ازدواج چیست به این معنا که چرا باید ازدواج کنم؟ ازدواج چه رشدی و امتیازی برای من خواهد داشت؟ آیا در سایه ازدواج میتوانم مسیر و اهداف مدنظرم را محقق کنم؟
وی ادامه داد: زوجیت، در این نگاه، صرفاً نهادی اجتماعی نیست؛ مسیری است برای معنا، رشد و رسیدن به منِ بهتر. ضمن اینکه وجود تجربه زیسته ناشی از فرهنگ عمومی و برخی قوانین ممکن است برایش نگرانیهایی را ایجاد کند.
این پژوهشگر حوزه خانواده با بیان اینکه رابطه زوجیت، میتواند بستری برای «رشد» باشد؛ نه صرفاً ساختاری برای رفع نیازهای روزمره یا عمل به یک سنت، اظهار کرد: هم در متون دینی و هم در روانشناسی، این نگاه وجود دارد که انسان در بستر رابطه، بهویژه رابطه زوجیت، میتواند خود را بهتر بشناسد، تغییر کند و به بلوغ برسد. زوجیت عرصه پیوند است، اما نه به قیمت انحلال هر نوع فردیت. رابطه سالم آن است که در آن دو انسانِ مجزا و متمایز، بتوانند در کنار هم رشد کنند؛ نه آنکه یکی در دیگری حل شود یا هر دو از فردیت به جای خود بگذرند.
مصطفائی افزود: زوجیت، انسان را به چالش میکشد تا از طریق تفاوتها و تعامل با دیگری، خود را بشناسد و رشد کند، و این خود بخشی از هدف خلقت است. خداوند میتوانست جهان را بدون زوجیت خلق کند، اما نظام زوجیت انتخاب شد، زیرا تعادل و رشد انسان و جهان به این تعامل وابسته است. زوجیت، انسان را از انزوا خارج میکند و او را به ارتباط، محبت و رحمت و در نتیجه رشد وا میدارد.
وی با بیان اینکه آرامش نه صرفاً نبود تعارض، بلکه حالتی از تعادل عاطفی و روانی است که از طریق محبت و رحمت به دست میآید، تصریح کرد: محبت، نیروی اولیهای است که زوجین را به هم نزدیک میکند و رحمت، ابزاری برای حفظ رابطه در برابر چالشها است. این آرامش زمانی محقق میشود که زوجین تفاوتها را بپذیرند و بهجای تلاش برای تغییر یکدیگر، مهارتهایی مثل گوش دادن فعال و همدلی را بیاموزند.
منبع: ایسنا